آقای عزیز!
با تشکر از نامه زیبایتان و شعرها و تمرینهای نثری ارسالی شما که من با غورکردن در آنها رد پای تقریبا فراموششده آغاز شاعریام را یافتم. نامه عزیز شما و شعرهای ارسالی اطمینان و اعتماد شما را به من نشان داد؛ اطمینانی که مرا شرمنده میسازد زیرا متاسفانه مجبورم شما را از آن مایوس سازم. شما آنچه را در ابیات شعریتان و تلاشهای دیگر شعری تا بهحال نوشتهاید جلوی من قرار دادهاید و میخواهید من با توجه به متن این کاغذها نظرم را درباره استعداد شاعری شما بگویم...
خلاصه کنم آنچه شما درباره دیدگاه من نسبت به شهرت شعری آیندهتان سوال میکنید مانند سوال مادری است که میخواهد بداند آیا کودک پنجسالهاش بالاخره بزرگ و رشید میشود یا کوچک باقی میماند. پسربچهها میتوانند تا چهارده یا پانزدهسالگی کوچولو بمانند و بعد ناگهان یک مرتبه قد بکشند! این برای من کمال خوشبختی است که شما مرا مانند همکاران با ارزش دیگر مسوول آینده شاعری خویش قرار ندادهاید.
در واقع خیلیها که با همان سوال و پرسش شما نزد نویسندگان باتجربه میآیند خود را وابسته به جواب و تصمیم آنها میسازند؛ البته به شکل کاملا احساساتی و زودرنجانه. آیا شایسته است که بیتی دیگر بنویسند یا اصلا هیچ ننویسند؟! تحت این شرایط آدم باید تمام مدت عمر با این احساس کلنجار برود که شاید به خاطر اشتباهی کوچک تاریخ ادبیات را از داشتن «فاوستی» دیگر محروم کرده است! به این ترتیب نامه شما جواب داده شد.
شما خدمتی از من میطلبید که من متاسفانه نمیتوانم آن را انجام دهم زیرا این غیرممکن است. البته مایل نیستم شما را درحالیکه هنوز راضی و خشنود نشدهاید با یک پاراگراف پوشیده از نکتهسنجی، رها سازم پس اجازه دهید فقط دراینباره کلامی دوستانه به شما بگویم. من نمیدانم که شما در عرض پنج یا ۱۰ سال آینده آیا جزو مهمترین و ارزندهترین شاعران خواهید بود یا نه، اما یک چیز کاملا بدیهی بهنظر میرسد.
آنچه شما در آینده خواهید شد مسلما به این ابیاتی که در حاضر میگویید وابستگی نخواهد داشت. و سرانجام: آیا واقعا لزومی دارد که شما شاعر بشوید؟... تا شما این احساس را دارید که تلاشهای شعریتان ضروری است و به شما کمک میکند تا درباره خودتان و جهان آگاه شوید و تجربههای حسیتان قویتر شود و وجدانتان هوشیارتر دنبال آن بروید. آینکه آیا بعد در آینده شاعر میشوید یا نه؛ معلوم نیست، ولی آنچه مسلم است این است که از شما مردی روشنبین، بیدار و مفید ساخته خواهد شد. البته اگر هدفتان این است که من امیدوارم اینطور باشد. اما اگر شما در لذتبردن از ادبیات سرایشی و آفرینش شعرهایتان کوچکترین مانع یا کمترین فریب و دغلکاری حس میکنید، عدم صداقتی که شما را به سوی بیراهه تصنعیبودن، به سوی پوچی و تضعیف احساس طبیعی زندگی میکشاند پس بیمعطلی تمام شعرها چه مال من و چه مال خودتان را یکسره به دور بیندازید.
با سلام و بهترین آرزوها برای شما هرمان هسه
ترجمه: فریبا علیجانی