به گزارش برنا، اصغر نوری، مترجم، در مقدمهی «عشق زیاد هم قیمتی نیست» دربارهی ژیرو نوشته:
همهی بیوگرافیهای منتشرشده از او در یک جملهی واحد خلاصه میشوند: او سال ۱۹۶۰ در الجزایر ( شهر سیدی بل آبس) به دنیا آمده است و امروز در لیون زندگی میکند. بعضی جاها چند جملهی دیگر به آن جملهی واحد اضافه میشود، اینکه ژیرو پس از تجربهی کارهای مختلفی چون کتابفروشی، روزنامهنگاری و ترجمه، خودش را تماما وقف نوشتن کرده.
وقفی که موقوفش ۸ رمان و دو مجموعه داستان کوتاه است. از میان تمام آثار ژیرو تنها سه اثر فرصت انتشار در ایران را پیدا کردند: «مد سیاه»، «سالغریب» و مجموعه داستان کوتاه «عشق زیاد هم قیمتی نیست». نثر و نحوهی داستانپردازی ژیرو در اخری بیش از هر چیزی یادآور داستانکوتاههای آمریکایی در قرن بیستم است. موجز و عاری از هرگونه اطناب و زیادهگویی. او با انتخاب راوی اول شخص به دل موقعیتهایی میزند که شاید با راوی سوم شخص تا این اندازه دراماتیک نباشند. نخ تسبیح داستانهای کتاب عشق زیاد هم قیمتی نیست پایان یک رابطهی عاشقانه از نظرگاه زنان است. رابطهای که گاه چند ساعت از آن گذشته، گاه چندسال و حالا پای بچههایی هم به میان آمده. راوی هم لزومن یک طرف رابطه نایستاده، در داستان «جای درست» دختربچهایست که شاهد جدایی پدر و مادر از یکدیگر است و جدایی را برای ما در مختصاتی دیگر تصویر میکند. «عشق زیاد هم قیمتی نیست» جایی درست میان کتابهای عامهپسند و فاخر میایستد و میتواند هر دوسر طیف را راضی نگه دارد. مجموعهداستانی که تا مدتها در خاطر خواننده باقی خواهد ماند.
بخشهایی از کتاب:
این تنها روش من برای وجود داشتن مقابل توست. این که اولین خواننده ات باشم، کسی که تو استعدادت را با او امتحان می کنی، کسی که با او بازی قدرت کنی. من آینه ی تو هستم. تو در اتاق مان تکه هایی از کتاب هات را با صدای بلند می خوانی، درست موقعی که دوست دارم کنارم باشی. از این رو، متن هات را مقصر می دانم و انتقامم را از آن ها می گیرم، از روحیه ی منتقدانه ام تا نخ نما کردن کارت استفاده می کنم. کاری می کنم تقاص کوتاهی ات را در حق من پس بدهی.