عصر ایران؛ سروش بامداد- «پدرم با سیاه می جنگید/ مادرم در سفید، جان می داد/ بر فراز هزار چوبۀ دار/ باد، رقص تو را نشان می داد/ مصرف با قحطی اش کنار آمد/ گاومان مسرد و باز راه آمد/ تا که حرف از نبودِ گندم شد/ یوسفی از درونِ چاه آمد/ مادرم زیر سفره خوابید و/ در تنش نقش سیب می دیدم/ باز ان شب، گرسنه خوابیدیم/ خواب هایی عجیب می دیدیم/ دستِ شب، آفتاب را دزدید/ تیره شد روزهای آبادی/ بین فریاد سرخ آتش و خون/ وعدۀ روز خوب می دادی/ یک طنابِ بلندِ له شده ام/ دورِ بُغِضِ گلوی خنجرها/ بر تنم نقش خون ازادی است/ چاه می خواهم ای برادرها!»
این شعر را شنیده یا خوانده بودید؟ حدس میزنید از کیست؟ تصور میکنید شاعر آن چند سال دارد و از کدام کتاب انتخاب شده است؟
اگر با مجلۀ «وزن دنیا» آشنا یا مخاطب آن نباشید بسیار بعید است بتوانید به پرسش های بالا پاسخ بدهید.
وزن دنیا، یک مجلۀ متفاوت است و خود را چنین معرفی می کند: رسانۀ شعر ایران. به واقع نیز چنین است. حالا شعر برای خود یک رسانۀ مستقل و مکتوب و چاپی دارد و تریبون اهل شعر است و در هر شماره آثار شاعران استان های مختلف ایران را چاپ و آنان را به همدیگر و به مخاطبان معرفی می کند. کاری سترگ که جز با نیروی عشق برنمی اید و این همتی است که در این مجله و در روزگار عسرت نشریات کاغذی و چاپی و در دورانی که دیرپاترین ویژگی و هنر مردم این سرزمین – شعر- نیز از رونق افتاده از روزنامه نگارانی چون علی مسعودی نیا، پوریا سوری، فرزام حسینی و سجاد گودرزی سر میزند و در هر شماره جمع دیگری جز این نام ها آنان را یاری میرسانند.
شعر ابتدای نوشته هم در شمارۀ خرداد همین مجله چاپ شد از یک دختر 18 سالۀ فسایی به نام فاطمۀ شمس. نمی دانم زادگاه او فساست و اکنون در شیراز زندگی میکند یا نه اما از همان سرزمین است که با حافظ و سعدی شناخته می شود و در نگاه اول باور کردنی نیست که متولد 1382 چنین بسراید در روزگاری که بسیاری از هم سن و سالهای او از عهدۀ خواندن درست و حسابی اشعار کتاب درسی هم برنمیآیند و اگر حالا نام «فاطمۀ شمس» را می شناسیم و شعر او را می خوانیم به خاطر«وزن دنیا»ست.
اگر سیاست و ایدیولوژی این قدر بر دستگاه های اداری و صاحب بودجه و امکانات ما سایه نینداخته بود جا داشت هم از مجله تقدیر شود که صدای شاعران جوان شده هم از شاعر جوان اما منتظر کمک و حمایت هم نمیتوان نشست و شاعران باید بسرایند و روزنامهنگاران کار کنند.
با این مقدمۀ طولانی حالا سراغ معرفی شمارۀ جدید «وزن دنیا» میرویم که مهم ترین بخش آن مروری است بر جریان شعر دهۀ 70، سه دهه پس از ظهور آن با تیتر « طلا یا مس» و به این بهانه تصویری از رضا براهنی نویسندۀ کتاب مشهور « طلا در مس» بر روی جلد.
وزن دنیا، کاری به سیاست ندارد ولی چون سیاست با ما کار دارد برای بررسی حال و هوای دهۀ 70 مطلبی دارد با عنوان « نگاهی به طبقۀ متوسط در دهۀ 70؛ امیدها و سرخوردگیها».
مهرداد خدیر نوشته است:
«در نیمۀ سال 1400 اگر به 30 سال قبل بازگردیم بر حیرت ما افزوده می شود وقتی به یاد آوریم در آغاز دهۀ 70 قیمت دلار در بازار آزاد 142 تومان معامله می شده و یک سکه طلا 12 هزار و 500 تومان قیمت داشته و میانگین قیمت هر متر مربع واحد مسکونی در کشور 22 هزار تومان بوده که در تهران به 30 هزار تومان هم می رسیده است.
وقتی دو مورد اخیر 1000 برابر شده نخستین پرسشی که به میان میآید این است که آیا دستمزدها هم هزار برابر شده است؟»
چون امروز یک بازیگر مشهور و محبوب طنز – فتحعلی اویسی- را از دست دادیم نقل این بخش هم مناسبت دارد:
«تحولات چنان بود که صدا وسیما هم تکانی به خود داد و سال 73 یک گروه جوان برنامۀ «ساعت خوش» را روی آنتن بردند. آنها نیز نمایندۀ نگاهی تازه بودند که مأموریتی جز شاد کردن مردم در فضای پس از جنگ برای خود تعریف نکرده بودند اما همین برنامه که پنج شنبه شب ها خیابانها را خلوت می کرد نیز از انتقاد جریان مخالف توسعۀ غیرایدیولوژیک مصون نماند.
اشاره به سرنوشت این برنامه از این حیث اهمیت دارد که قبل از دوم خرداد و گشایش نسبی فضای سیاسی و اجتماعی بود و نشان میدهد قبل از آن هم تنش و چالش و اختلاف بر سر این که جامعه را به کدام سو باید بُرد وجود داشته است.
انگار در این دهه ارابهای به دو سوی مقابل رانده می شده است. رامین ناصر نصیر از اعضای این گروه این گونه روایت کرده است:
«اواخر تابستان 1374 ضبط برنامه (ساعت خوش) به پایان رسیده و رییس سازمان (علی لاریجانی) از تلاش سازندگان برای افزایش مخاطبان تقدیر کرده بود و دربارۀ آینده رهنمود می داد اما ناگهان ورق برگشت و ارگان های مختلف گله کردند که چرا هیچ نشانی از ارزش ها در این برنامه دیده نمی شود و آن را مصداق بارز تهاجم فرهنگی دانستند و آن قدر در مقابل سازمان تجمع و در نشریات افراطی انتقاد شد که نه تنها حکم توقف ساخت و پخش "ساعت خوش"صادر شد که تمام عوامل آن از کارگردان تا بازیگر و نویسنده تا اطلاع ثانوی از فعالیت در تولیدات صدا و سیما محروم شدند و این « اطلاع ثانوی» تا سه سال ادامه یافت. چنین محرومیتی نه تنها باعث قطع ارتباط تازه شکل گرفته با مخاطبان نویافته شد بلکه بر زندگی شخصی [برخی از]آنها تأثیرات حاد و ویرانگری گذاشت...
بهترین توصیف برای دهۀ 70 خورشیدی شاید همین "ساعت خوش" باشد. دههای که سالهای خوش و ناخوشی داشت. یک روز ستایش شدند و دیگر روز سرزنش و این تعارض در همۀ عرصهها بود.»
وزن دنیا را بخرید و بخوانید. وزن دنیا رسانۀ شعر ایران است و از همۀ شاعران می نویسد و به استعدادهای جوان توجه دارد و در نام ها و جغرافیا نمانده است....