گروه سیاسی خبرگزای فارس: وقایع پس از انتخابات سال ۸۸، فصل جدیدی را بهروی ملّت ایران گشود. بصیرت و دشمنشناسی، مشخصه بارز فصلی بود که با غبارآلودبودن فضا و فتنه همراه بود. فتنه ۸۸ با همه تلخیها و فراز و فرودهایش و با اینکه به گفته رهبر معظّم انقلاب، کشور را به لبه پرتگاه کشاند، امّا پایانی خوش داشت؛ قیام تاریخی ملّت ایران در ۹ دی ۸۸، انقلاب را واکسینه کرد و یک بار دیگر بلوغ و بصیرت مردم ایران را عیان کرد. ملّت ایران، فتنهای پیچیده و توطئهای که درصدد صدمه به کیان انقلاب بود را در خود هضم کرد و در پایان یک برگ زرین از خود بهجا گذاشت.
بیش از ۱۰ سال پس از ۹ دی ۸۸، امروز دیگر لغزش خواص و رفتارهایی که فتنه ۸۸ را خلق کرد، خطری نیست که مردم را تهدید کند. خطری که امروز جامعه را تهدید میکند، خطر «تحریف» است؛ تحریف واقعیتهای انقلاب، مأموریتهای انقلاب و راههای عبور از مشکلات، یعنی همان آرمانهایی که ۹ دی ۸۸ برای آن خلق شد.
در آستانه سالروز حماسه تاریخی ملّت ایران در ۹ دی ۸۸ با حجّتالاسلام سیّد محمّدصادق کاظمی، سخنگوی جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی به گفتوگو نشستیم و به بررسی ابعاد مختلف تحریف و خطرات آن پرداختیم. ماحصل این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
بهعنوان مقدمه بحث بفرمایید که جریان تحریف بهطور کلی چه روشهایی را برای تحریف حقایق بهکار میبندد و سیر کلّی حرکت این جریان چگونه است؟
جریان تحریف، همواره در کنار جریانهای حق ایجاد میشود
جریان تحریف، خطری است که هرجا یک جریان حق و یک جریان دینمدار و اهل مبارزهای وجود داشته باشه، در کنار آن بهوجود میآید. علّت هم واضح است. علت این است که معمولاً دشمنان وقتی نتوانند با اساس یک اندیشه و فکر مقابله کنند و آن را به حاشیه ببرند، یکی از کارهایی که انجام میدهند، تحریف است.
معمولاً در تاریخ اسلام و تاریخ انقلاب خودمان هم که نگاه کنید، مواجهه جریانهای غیر دیندار با جریانهای دینمدار و ارزشی از این قرار است که ابتدا سعی میکنند مبانی استقلالی جریان دینمدار را بزنند. مثلاً این جریان مقابله اولیهای که با جمهوری اسلامی و اندیشه امام داشت، زدن مبانی اندیشهای امام بود. مثلاً در ولایت فقیه تشکیک میکردند یا تفکرات التقاطی چپ یا راست را ترویج میکردند.
آنها نتوانستند موفق شوند، چرا که به واسطه شاگردان امام از جمله شهید بهشتی، ولایت فقیه جا افتاد. از طرفی جریانهای التقاطی هم چهره خودشان را نشان دادند و حذف شدند. چه چپها که ظهور و بروز کامل آن در منافقین بود و چه جریان راست که در نهضت آزادی متجلی بود. اینها با رفتارهای خودشان چهره خود را نشان دادند و از انقلاب حذف شدند. منافقین دست به اسلحه بردند و جریان راست هم میخواست خود را در دامن آمریکا قرار دهد.
۳ گامی که جریان تحریف طی میکند
گام اول این است که از هر طریقی که میتوانند با مبانی اندیشهای مقابله کنند، لذا معمولاً این جریانها کتاب مینویسند و سخنرانی میکنند. نسبت به پیامبران هم همین مورد وجود داشته است. به آنها اشکال میکردند که چطور انسان بعد از اینکه میمیرد دوباره زنده میشود و ... سعی میکردند با سؤالات بهظاهر عقلی، فکر و اندیشه را بزنند. امّا در گام دوم به فشار و تمسخر و تحقیر روی میآوردند. در صدر اسلام گام اول که جواب نداد، شعب ابیطالب و تمسخر مسلمانان شروع شد که آیات متعددی هم در این زمینه داریم که وقتی دیدند نمیتوانند کاری بکنند به سراغ استهزاء و فشار رفتند که وعده الهی این بود که به جایی نمیرسند.
در انقلاب خودمان هم همین را دیدیم. یعنی جنگ را راه انداختند، فشارهای اقتصادی متعددی آوردند که نیاز به توضیح نیست. گام سوم این است که وقتی این فشارها جواب نمیدهد میگویند بیاییم از اساس، این جریان نابِ ارزشمدار را با انحرافی مواجه کنیم که مردم تفاوت بین این جریان و جریان ناب را تشخیص ندهند و کمکم جریان منحرف شده، تبدیل به چهره اصلی جریانهای ارزشمدار و دیندار شود. مردم به خاطر اینکه یک جریانی منحرف شده و چهرهاش کریه شده، جدا میشوند از جریانهای ارزشمدار.
داعش، جریان تحریف جبهه استکبار بود
مثالی که در دوره خودمان میتوان مطرح کرد، این است که ایالات متحده برای اینکه بتواند حس مقابله و مبارزه با خودش را سرکوب کند جریان انحرافی استکبارستیزی ایجاد کرد. یعنی وقتی نتوانست با روحیه استکبارستیزی مقابله کند آمد آن روحیه را منحرف کند. چطور؟ داعش را ایجاد کرد. داعش چهره استکبارستیزی به خود گرفت، امّا یک رویهای منحرف و با چهرهای کریه و پر از اشکال. خب استکبار نتوانست جریان استکبارستیزی را از بین ببرد، جریان تحریف شدهای را ایجاد کرد تا این ذهنیت ایجاد شود که هرکس مرگ بر آمریکا بگوید، به او بگویند تو هم مثل داعش هستی. این گام آخر و نهایت زور جریان باطل است.
در تاریخ هم وقتی نتوانستند جلوی حرکت امام حسین را بگیرند دست به تحریف عاشورا زدند که اهل بیت مقابله کردند. وقتی نتوانستند جلوی دفاع حضرت زهرا(س) از امیرالمؤمنین(ع) را بگیرند دست به تحریف آن ماجرا زدند و در دوره امام صادق(ع) ایشان با این موضوع مقابله کرد. پس گام آخر این است که یک جریان انحرافی ایجاد میکنند و این جریان با تحریف شروع میکند، تحریف مبانی دینی و اندیشهای و تحریف تاریخ. این جریان انحرافی یا رویکرد افراطی یا تفریطی شدیدی دارد. یعنی مثلاً حضرت امام(ره) را یک امام بسیار اهل تسامح با دشمن نشان میدهد یا یک امامی که خشن است و هیچ توجهی به مردم ندارد. هر دوی اینها تحریف است و برای کریه نشان دادن چهره نورانی امام است. تحریف، گام آخر و تلاش آخر جریان باطل است تا از دل جریان ناب ارزشمندار یک جریان کریه را شکل دهد.
چه نسبتی بین جریان تحریف و تحریم وجود دارد که رهبر انقلاب شکست جریان تحریم را در گرو شکست جریان تحریف دانستند؟
ببینید؛ جریان تحریف که راه میافتد، برای این است که یک جریان انحرافی ایجاد بشود تا آدمها متوجه نباشند که مبارزه چه آثار و برکاتی دارد و چه پیشرفتها و نصرتهای الهی در مبارزه نهفته است.
برای شکست جریان تحریف باید جریان ناب را در جامعه جا انداخت
برای اینکه بتوانند این کار را پیش ببرند، رو به تحریف میآورند. میگویند میدانید اساساً امام در اواخر عمرش موافق حذف شعار مرگ بر آمریکا بود؟ با این حربه میخواهند افرادی که امام را دوست دارند جذب این نگاه کنند تا امام را اهل تسامح جلوه دهند. همچنین به تحریف تاریخ روی میآورند و میگویند اگر تحریم نبود چه پیشرفتهایی در کشور دست پیدا میکردیم. این سخنان برای این است که جریان واقعیِ مقابله با دشمن را یک جریانی با صورت زشت نشان بدهند. مادامی که این تحریف وجود دارد جریان ناب مبارزه نمیتواند قد علم کند یا کار آن بسیار سخت است.
به تحریف تاریخ روی میآورند و میگویند اگر تحریم نبود چه پیشرفتهایی در کشور دست پیدا میکردیم. این سخنان برای این است که جریان واقعیِ مقابله با دشمن را یک جریانی با صورت زشت نشان بدهند. مادامی که این تحریف وجود دارد جریان ناب مبارزه نمیتواند قد علم کند یا کار آن بسیار سخت است.
جریان ناب مقاومت باید بگوید اصلاً اینطور نیست؛ نه امام از مبانی خود برگشت و نه مشکلات ما در طول تاریخ به تحریم ربط داشته، بلکه عمدتاً به مسائل داخلی برمیگردد. پس تا نتوانیم جریان ناب مقاومت و ایستادگی را جا بیاندازیم آن تحریفی که صورت گرفته و چهره کریهی که جا میاندازد، باعث میشود که مردم از مبارزه خسته شوند و پشتبند آن، تحریمهای جدّی تری اعمال خواهد شد چون شکست کامل رخ داده است.
امّا اگر مردم جذب جریان مبارزه شوند، بهجای اینکه بهسمت وادادگی حرکت کنند بهسمت ایستادگی حرکت میکنند و معلوم میشود که فشار اقتصادی ناشی از تحریم نیست بلکه سوءتدبیر داخلی است.
یک موضوع مفروض این است که ما چه سازش کنیم چه مقاومت، دشمن تحریمهای خود را علیه کشور اعمال میکند. حال سؤال این است که تحریم در شرایطی که ما مقاومت میکنیم چه تفاوتی با زمانی دارد که ما با دشمن سازش میکنیم؟
کاظمی: جریان مقاومت که ما از آن سخن میگوییم بهمعنای جریانی است که به داخل نگاه دارد. یعنی مشکلاتی که وجود دارد منشاء داخلی دارد. خب معلوم است که این نگاه به استعدادیابیهای دخلی و شکوفاییهای داخلی منتهی خواهد شد. پس وقتی صحبت از مقاومت میکنیم صحبت از قوی شدن از درون است. یعنی اقتصاد ما به قدری شکننده نباشد که با یک تلنگر کوچک از هم بپاشد. منظور ما این است. خب طبیعی است که چه تحریم باشیم چه نباشیم اگر این نگاه را داشته باشیم استعدادهای درونی شکوفا میشود. ما ابتدا باید ظرفیتها را شکوفا کنیم بعد ببینیم اصلاً کجاها ضعف داریم. ما هنوز ظرفیتهای خودمان را فعال نکردهایم.
تحریم باشیم و مقاومت نکنیم هرطور بخواهند ما را میچرخانند
وقتی از مقاومت سخن میگوییم، سخن از توجه به درون است چه تحریم باشیم چه نباشیم. یعنی اگر تحریف هم نباشیم با همین نگاه، ظرفیت خودمان را بالا میبریم. این کار هم کار عجیبی نیست. چین را ببینید که چطور در دوران قدرت دو بلوک شرق و غرب به شکوفایی اقتصادی رسید. چین واقعاً ظرفیتهای درونی خودش را شدیداً گسترده کرد. هنوز هم که هنوز است وقتی به اقتصاد این کشور نگاه میکنید میبینید که چین به ظرفیتهای درونی خودش تکیه میکند. البته سختیهایی هم میکشند. تا مدتها سرانه چین خیلی پایین بود. امّا بهسمت ظرفیتهای درونی رفته است. مثلاً از نیروی کار ارزان و همه ظرفیتها استفاده کرده است، طوری که حتی شرکتهای خارجی تمایل داشتند با التماس به چین بیایند و تولیداتشان را انجام دهند.
ما میدانیم که اگر بازار ایران برای سرمایهگذارها جذاب باشد تحریم اصلاً اثر نمیکند و با تحریم همراهی نمیکنند. جدا از این، یکی از ظرفیتها، نیروی متخصص ارزان است چرا که یک جمعیت جوان قابل توجه در کشور داریم. چه تحریم باشیم چه نباشیم، باید از این ظرفیتها استفاده کرد. حرف اصلی جریان مقاومت هم این است که ما نمیگوییم درِ عالم را به روی خودمان ببندیم. حرف این است که آنچه ظرفیت داریم را شکوفا کنیم و بعد بر اساس آن ظرفیتها با همه دنیا هم تعامل کنیم. یعنی توجه کنیم که بهطور مدام ظرفیتها را شکوفا و اصلاحات را انجام دهیم و همزان با دنیا هم تعامل داشته باشیم.
تحریم باشیم و مقاومت کنیم خیلی بهتر از این است که تحریم باشیم و سازش کنیم. اصلاً تحریم نباشیم و سازش کنیم نیز یک وابستگی دائمی به بیگانگان خواهیم داشت و هر لحظه ممکن است هر طور که میخواهند ما را بچرخانند.
برخی معتقدند جریانی در کشور در حال القاء این پیام به جامعه است که مشکلات فعلی ناشی از مقاومتی است که انجام میشود. به عنوان مثال مدتی است که آقای روحانی در سخنان خود از مقاومت در برابر دشمنان میگویند و از طرفی، مردم با مراجعه به مغازهها، شاهد افزایش روزافزون قیمت اجناس هستند. آیا واقعاً افزایش بیرویه قیمتها و مشکلاتی از این قبیل، هزینه مقاومت است؟ اصولاً آیا سقف خاصی را نمیتوان برای این هزینه متصور شد؟
امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند اگر بندهای بخاطر دنیا، خدا را رها کند هزینه بیشتری خواهد پرداخت تا اینکه برای خدا دنیا را بخواهد رها کند. یعنی ما اگر بخواهیم دستور خدا را اجرا کنیم و ایستادگی کنیم هزینهاش کمتر از این خواهد بود که وظیفه خود را رها کنیم و دنبال سازش برویم. این از باورهای ماست.
مردم هزینه رفتارهای غلط دولت را میدهند نه مقاومت
ببینید؛ ما به این باور داریم که هزینه ایستادگی به مراتب کمتر از مقامت است و الان هم داریم این را میبینیم که آن چیزی که مردم دارند هزینهاش را میدهند رفتار غلط دولت و بیتدبیریهای شخص آقای روحانی است. البته نمیتوانیم بگوییم تحریم هیچ اثری ندارد، بلکه اثر دارد امّا عمده آن به ضعف داخلی بر میگردد.
شما یک بحث تأمین نهادههای دائمی را ببینید؛ هر روز قیمت مرغ و گوشت بالا میرود. این دیگر واقعاً سوءتدبیر بیتدبیری و بیکفایتی و بیخیالی دولت است. دولت اصلاً نسبت به امور کشور بیخیال شده است. ماجرای روغن را نگاه کنید؛ دعوای بیخود بین دو بخش دولتی یعنی گمرک و بانک مرکزی درباره تخصیص ارز و عدم تخصیص ارز وجود دارد. این که دیگر کاری ندارد؛ بین دو قوه یا دو کشور که دعوا نشده است. بین دو نهاد از نهادهای زیرنظر روحانی اختلاف افتاده که با دستور ایشان همه این اختلافات حل خواهد شد و هزار و یک مشکلی که عمدتاً داخلی است.
دولت روحانی دلار دارد اما نمیخواهد به بازار تزریق کند. نمیخواهد مشکل ارز را حل کند، بلکه میخواهد مشکل بودجه خودش را حل کند و این مسائل هزینه اعتماد به جریانی است که بهسمت سازش رفت. یعنی مردم به جریان سازش اعتماد کردند و این هزینهای که امروز داریم پرداخت میکنیم، به خاطر سازش است. آقایان نشستند و دست روی دست گذاشتند تا آمریکا فکری به حال کشور بکند.
در حوزه کشاورزی، دامداری، صنعت و خودرو همین مشکل وجود دارد. یعنی الان واقعاً ما در ماجرای خودرو هیچ تدبیری از جانب دولت نمیبینیم. حالا از جانب مجلس هم امید داریم ببینیم امّا فعلاً اتفاقی نیفتاده است. اوج تدبیر دولت این است که چندوقت یکبار از بین متقاضیان خودرو ثبت نام میکنند و چند دستگاه را به بازرا وارد میکنند و تمام میشود. خب چرا هم در تأمین قطعات و هم نسبت به فسادی که شکل گرفته و مافیایی که در تولید قطعه و خودرو شکل گرفته، تدبیری اندیشیده نمیشود.
بنابراین، اولاً ما به لحاظ اعتقادی و مبانی فکریمان معتقدیم که این وعده خداست که هزینه مقاومت و ایستادگی به مراتب کمتر از هزینه سازش است. سازش هم هزینه دارد. بالاخره طرف مقابل عاشق چشم و ابروی ما نیست. حتماً چیزی را میخواهد بهدست بیاورد که یک چیزی میدهد. البته مشکلاتی که ما داریم میبینم واقعاً ربطش به تحریم کم است. بالاخره دولت روحانی دلار دارد اما نمیخواهد به بازار تزریق کند. نمیخواهد مشکل ارز را حل کند، بلکه میخواهد مشکل بودجه خودش را حل کند و این مسائل هزینه اعتماد به جریانی است که بهسمت سازش رفت. یعنی مردم به جریان سازش اعتماد کردند و این هزینهای که امروز داریم پرداخت میکنیم، به خاطر سازش است. آقایان نشستند و دست روی دست گذاشتند تا آمریکا فکری به حال کشور بکند.
یکی از القائاتی که این روزها در جنگ روانی دشمن شاهد هستیم، این است که امیدی به آینده وجود ندارد و وضعیت کشور بهتر نمیشود. اخیراً آقای عباس عبدی، قرائت دیگری از این موضوع کرده و گفته است که آقای روحانی محصول همین سیستم است و این سیستم بهتر از این تولید نخواهد کرد. به نظر میرسد این نیز یکی دیگر از قطعات پازل تحریف است. آیا نشانههایی وجود دارد که نشان دهد چنانچه دولتی با رویکردی متفاوت روی کار آید، در کوتاه مدت شاهد تغییرات مشخص و در بلند مدت، تحوّلات اساسی را شاهد باشیم؟
ببینید؛ آقای روحانی حاصل این سیستم نیست، محصول جریان اصلاحطلب است. درباره اینکه آیا اگر دولت بعدی هم بیاید وضعیت همین است یا نه، نکته این است که روحانی بهقدری اوضاع را خراب کرده که ممکن است چند دولت طول بکشد که اصلاح واقعی صورت بگیرد.
روحانی محصول جریان خستگی است نه جریان انقلاب
کشور باید به مسیر اصلی خود برگردد که طول میکشد؛ در این شکی نیست. امّا اینکه آقای روحانی تولید جریان انقلاب است نه، ایشان تولید آدمها و جریانی است که خسته شدهاند. چندسال قبل، رهبر انقلاب در یک سخنرانی فرمودند که «عدهای خودشان خسته شدهاند، میگویند مردم هم خسته شدهاند».
جریانی که خسته شده است تولیدش آقای روحانی است. از اداره کشور و از اینکه با تدبیر و درایت و ایدهپردازی مشکلات را حل کنند، خسته شدهاند. روی آوردهاند به اینکه مینشینیم و پایمان را روی پا میاندازیم و یکی بیاید کشور را اداره کند. حالا الان آقای روحانی مصداق این موضوع است، چند روز دیگر ممکن است فردی دیگر مطرح شود.
اگر بخواهیم یک عنوان نو برای جریان مقاومت انتخاب کنیم، میگوییم جریان پرتلاش در مقابل جریان خستگی. ما جریانی هستیم که خسته نشدهایم و طرف مقابل جریانی است که خسته شده از اداره کشور و جراحیهایی که کشور به آن نیاز دارد. این جریان خیلی حوصله این کارها را ندارد. آقای روحانی حاصل هرچه نباشد حاصل خستگی است. آقای روحانی تولید ناب جریان انقلاب است؟ آقای روحانی اوایل انقلاب رویکردی داشت و وارد بدنه مدیریت کشور شد و حالا خسته شده است. آقای عبدی هم خودش حتماً در این جریان خستگی حضور دارد که اینطور حرف میزند.
آینده این جریان را چطور پیشبینی میکنید، با توجه به اینکه انتخابات ریاستجمهوری را هم پیش رو داریم. اقبال جامعه به این جریان را چطور تحلیل میکنید؟
مردم الان بیش از هر چیزی، منتظر هستند. ببینید؛ من احساس نمیکنم الان در کشور ناامیدی وجود دارد. احساس میکنم مردم به حد انتظار رسیدهاند. یعنی نمیدانند چه اتفاقی میافتد. منتظر هستند ببینند آیا کسی راه برونرفتی پیدا میکند یا نه. اگر کسی پیدا نکند، ناامیدی در کشور شکل خواهد گرفت و ناامیدی حتماً اوضاع کشور را بدتر خواهد کرد. منتها هنوز جامعه، علائم ناامیدی را نشان نمیدهد. یعنی نشان نمیدهد ناامید شده است. مردم به ابهام و سؤال رسیدهاند و منتظر هستند ببیند چه کسی میتواند این وضعیت را حل کند.
قاعدتاً انتخابات پیش رو، پیش از اینکه یک انتخابات سیاسی باشد، یک انتخابات سیاستی است. یعنی مردم می خواهند ببینند که چه کسی چه سیاستهایی برای کشور دارد
قاعدتاً انتخابات پیش رو، پیش از اینکه یک انتخابات سیاسی باشد، یک انتخابات سیاستی است. یعنی مردم می خواهند ببینند که چه کسی چه سیاستهایی برای کشور دارد و به سیاستها رأی میدهند نه اشخاص. انتخابات سیاسی نخواهد بود، بلکه سیاستی است. جریان تحریف هم اگر بخواهد اقبال مردم را جلب کند قاعدتاً متمرکز میشود بر سیاستهای خودش. حالا سیاستهایی که ممکن است برآمده از تحریف باشد یا مبانی دیگر. ولی به دنبال تبیین سیاستهای خود میرود تا با مردم حرف بزند. امّا در مجموع برآورد بنده این است که این جریان نمیتواند در ۱۴۰۰ رأی مردم را از آن خود کند.
انتهای پیام/