افزایش قابل توجه قیمت مسکن در عمده کشورهای جهان، سیاستگذاران این حوزه را بر سر دوراهی «چگونگی مهار تورم ملک» قرار داده است. یک راه، جلوی چشم همه دولتها قرار دارد که همان «محدودسازی روند پرداخت وام خرید مسکن» است اما راه دیگر که درباره «غفلت از آن» هشدار داده شده است، «تنظیم قیمت با مالیات» است. کارشناسان راه اول را تله سیاستی و راه دوم را ترفند سیاستی برای تنظیم بازار مسکن عنوان میکنند. بسیاری از بانکهای مرکزی در کشورهای پیشرفته به ویژه کشورهای «سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه» موسوم به OECD در تلاش برای محدود کردن محدودیت وامدهی خود برای مسکن هستند با وجود این «اکونومیست» در یادداشتی استدلال کرده که بسیار بعید است این سیاست سبب ارزانتر شدن خانه به میزان مورد انتظار شود. قیمت مسکن در جهانِ ثروتمند، با شتاب بسیاری در این ۳۰ سال افزایش پیدا کرده است. بنا بر آخرین اصلاعاتی که در ۲۸ سپتامبر منتشر شده است، قیمت مسکن و مستغلات با افزایشی ۷/ ۱۹درصدی از ابتدای سال تا ماه جولای، رکورد جدیدی زده است. در کشورهای عضو «سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» قیمت مسکن نسبت به درآمد بالاتر از میانگین بلندمدت آن در میان سهچهارم از اعضای این سازمان است. سیاستگذاران در همه کشورها برای تنظیم و عرضه مسکن مقرون به صرفه تحت فشار زیادی هستند.
افزایش نرخ بهره، قیمت مسکن را نسبت به درآمد کاهش میدهد، چرا که وامهای رهنی گرانتر و تقاضای مسکن تعدیل میشود اما این افزایش نرخ بهره برای سامان دادن به بازار ملک، سبب به خطر افتادن بهبود اقتصادِ آسیبدیده از قرنطینه میشود. از منظری امیدوارکنندهتر، میتوان با محدودساختن ابزارهای «سیاستهای احتیاطی کلان» که در اختیار بانکهای مرکزی و تنظیمگران مالی قرار دارد، وامهای رهنی پرریسک را محدود کرد.
۲۳ سپتامبر بانک مرکزی نیوزیلند برای سومین بار در سال جاری، سیاستهای احتیاطی کلان خود را در حوزه مسکن تشدید و اعلام کرد سیاستهای پیشین کارآیی لازم را برای مقابله با قیمتهای ناپایدار مسکن نداشته است. قوانین در چند کشور دیگر همچون فرانسه نیز در سال جاری سختگیرانهتر شده است. گرچه این ابزارها برای مهار وامدهندگان و وامگیرندگان و همچنین مهار رشد بدهی طراحی شدند اما استفاده از آنها برای کنترل قیمت مسکن، ضعیف بوده است.
استفاده از سیاستهای احتیاطی کلان، سابقهای طولانی دارد و طیف وسیعی از اهرمها همچون سرمایه و کنترلهای مستقیم بر نرخ و میزان وام را در برمیگیرد. از این دست سیاستها که در بازار مسکن مورد استفاده قرار میگیرند میتوان به محدود کردن میزان وامدهی بانکها بر اساس نسبت وام به ارزش (LTV) یا وام به درآمد اشاره کرد. در این میان بازی کردن با شاخص (LTV) رایجتر است. در اروپا بیش از ۲۰ کشور از این ابزار استفاده میکنند و بهرهگیری از آن در زمان بحران مالی جهان در سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ افزایش قابل توجهی پیدا کرده بود.
این کنترلها همراه با محدود شدن رشد اعتبار، یکی از عمده دلایلی است که مانع از بدل شدن رکود اقتصادی ناشی از شیوع کووید در سال گذشته به یک بحران مالی تمامعیار شده است. از آنجاکه رشد وام گرفتن و رشد قیمت مسکن از یکدیگر تغذیه میکنند، سیاستگذار وسوسه میشود که با کنترل وامها، در راستای بهبود وضعیت مسکن مقرون به صرفه گام بردارد اما در این میان سه دلیل برای اثبات برخطا بودن این سیاست وجود دارد.
نخست آنکه، تحقیقات نشان میدهد تاثیرات این ابزار بر قیمت آنقدر بزرگ نیست که تفاوت فاحشی در مقرون به صرفه شدن ملک ایجاد کند. یکی از نمونههای جالب، تحقیقی است که توسط استیون لاوفر از موسسه بروکدیل و نیتزن تزور و سپس دانشگاه نورث وسترن بر روی سیاستهای وام نسبت به ارزش ltv در سال ۲۰۱۰ انجام شده است. در کشور مورد بررسی بانک مرکزی در مواجهه با تورم شدید قیمت خانه، به وامدهندگان اعلام کرد که وام ۶۰درصدی را تنها برای خانههایی که ارزشی بیش از ۲۲۰هزار دلار دارند، اعطا خواهد کرد. اجرای این سیاست این فرصت را فراهم کرد تا محققان بتوانند رشد قیمت خانه را با سایر بازار مقایسه کنند. در نهایت این سیاست تنها سببساز کاهشی ۶/ ۰درصدی در قیمت خانه شد.
دوم آنکه، کنترل وام بهطور معمول با سهمیهبندی اعتبارها، مسبب گرانتر شدن وام مسکن برای وامگیرندگان میشود. در نتیجه حتی اگر قیمتها کمی پایین بیاید، ممکن است به معنای در دسترس بودن خانههای مقرون به صرفه نباشد. به عنوان مثال، مطالعات انجام شده روی کشورهای اروپایی نشان میدهد میانگین نرخ وام با سختتر شدن سیاستهای وام ltv افزایش مییابد.
سومین دلیلی که سیاستهای احتیاطی کلان را برای بهبود قیمت، نامناسب میسازد، این است که کنترلهای وام بر ارزش (ltv) ممکن است خانوارهای محروم را به شکلی نامتناسب تحت تاثیر قرار دهد. مطالعات انجام شده در یک کشور نشان داد که بیشترین تاثیرات منفی بر قیمت مسکن در مناطق کمتر مطلوب در شهرهای گران رخ داده است؛ چرا که خانوادههایی که اعتبار محدودی دارند در آن مناطق خرید میکنند. مطالعه نیتزن تزور به این نتیجه رسیده است که وامگیرندگان آسیبپذیر در مناطق مسکونی به دلیل سیاستهای ltv ناگزیر هستند بهطور متوسط ۴ تا ۷ کیلومتر دورتر از محل کار خود، ساکن شوند و روزانه با یک ساعت رفت و آمد اضافی روبهرو هستند. اگر هدف نهایی برای اتخاذ چنین سیاستهایی رسیدن به یک سیستم مالی مقاومتر باشد میتوان عوارض ایجاد شده را توجیه کرد اما اگر این سیاستها تنها برای کاهش قیمت مسکن برای کمک به خانوادههای کمدرآمد باشد، نمیتواند اثرات گستردهای داشته باشد.
طی یک دهه گذشته، سیاستهای احتیاطی کلان، از جمله ابزارهای مسکن، نقش زیادی در کاهش رشد وام در برخی از کشورها ایفا کرده و سیستم مالی را ایمنتر کرده است. اما این ابزارها هرگز برای بهبود قیمت مسکن طراحی نشدند و برای این کار نیز مناسب نیستند. افرادی که از افزایش چشمگیر قیمت مسکن ناامیدند، بهتر است دولتها را تحت فشار قرار دهند تا نهادهای نظارتی مالی، این مشکل را حل و فصل کنند. راه تنظیم، تقویت و فراگیر کردن مالیات سالانه بر املاک است. این مالیات در حال حاضر در کشورهای مختلف جهان با نرخ میانگین حول و حوش یک درصد دریافت میشود و بعضا تا نزدیک ۲ درصد (در برخی ایالتهای آمریکا) نیز میرسد. مالیات سالانه بر دارایی ملکی سبب میشود ریسک خریدهای سرمایهای یا خریدهای دوم و سوم ملک برای افراد افزایش پیدا کند و درصد کمتری از خانوارها نسبت به خرید بیش از یک واحد مسکونی اقدام کنند.