حوزه دولت خبرگزاری فارس: پس از درگیری سال گذشته میان دو همسایه شمالی ایران یعنی جمهوریهای ارمنستان و آذربایجان در بخشی از منطقه قرهباغ و پیروزی ارتش آذربایجان در این منازعه، باکو شروع به اقدامات تحرک آمیز در قبال کشورمان و در روند صادرات ایران به ارمنستان کارشکنی میکند.
اما این تمام داستان نیست، جمهوری آذربایجان این روزها محل رفت و آمد نیروهای امنیتی رژیم صهیونیستی شده است و این امر نیز موجبات ناراحتی ایران را به همراه داشته است. تغییر مرزهای دو همسایه شمالی ایران توسط باکو و رفتار خارج از عرف الهام علی اف رئیس جمهور این کشور موضوع مصاحبه ذیل خبرگزاری فارس با طیبه محمدیکیا عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی شد.
فارس: به نظر، تحرّکات جمهوری آذربایجان در قبال کشورمان متکی به یک مجموعه پیشینههای نه چندان دور تاریخی است، در این مورد توضیح بفرمایید؟
محمدیکیا: در ردیابی تاریخی نسبت ایران با آذربایجان و ارمنستان می توان سه حوزه تعامل را نشان داد و به آنها پرداخت. دوره باستان، دوره پس از جنگ های میان ایران و روس و زمانه جدا شدن این مناطق از کشور ایران و دوره زمانی پس از فروپاشی حکومت شوروی و پدیداری جمهوری های مستقل آذربایجان و ارمنستان.
در عصر باستان، ارمنستان در کنار گرجستان همیشه محل نزاع و مکان شکل گیری شکاف ها و مرز سیال امپراتوری های ایران و روم بوده است. این شکاف ها دربردارنده شکاف های مذهبی، شکاف های نظامی و استراتژیک و سیاسی بود. شکاف میان مسیحیان و زرتشتیان که پس از پدیداری مسیحیت رخ نمود و دستمایه دست اندازی ها و دست درازی های امپراتوری روم به ایران گردید. پس از اسلام نیز این شکاف مذهبی به شکاف اسلامی ـ مسیحی مبدل شد. از نظر سیاسی، نظامی و استراتژیک نیز از جمله تکرار شده ترین نقل های تاریخی اختلاف میان حاکمان محلی در وفاداری به ایران یا روم بوده است. اگرچه در دوره یورش های سلطان های غازی و عثمانیان به این منطقه ایران پناهگاه مومنان مسیحی بود.
*بروز درگیری های نابرابر میان حکومت ایران و روسیه هستیم
پس از روزگار باستان و جهان حکمرانی سنتی که همواره سرزمین های قفقاز جنوبی در حوزه سرحدات ایران و به تعبیر قراردادهای سیاسی ممالک محروسه ایران به شمار می رفته اند با ورود به دوره مدرن و قدرت یابی غرب و در پی آن همسایه شمالی ایران یعنی روسیه ما شاهد بروز درگیری های نابرابر میان حکومت ایران و روسیه هستیم. همسایه شمالی در رقابت با همتایان اروپایی خود ایران را جولانگاهی شایسته می دید تا بتواند به توازن قوا با اروپاییان دست یابد و حضور استعماری خود را به مثابه قدرتی فراگیر به نمایش نهد.
در این زمانه سیاه بود که آن غبن تاریخی فراموش نشدنی رخ نمود و با تصمیم قاجارها و جدا شدن این مناطق از ایران هیبت امپراتوری کهن فروریخت. این جدایی از هنگام امضای تک تک قراردادها تا کنون بسیار سخت و کمرشکن بوده است. آنچه که هویداست همداستانی و هم رایی اهل نظر و صاحبان قلم درباره این رخداد، به رغم اختلاف هایشان، در آثار علمی، تاریخی و تحلیلی است که نشانگر تلخی پایان ناپذیر و دردناکی ژرف آن است. نکته مهم آن که به رغم اتفاق افتادن این جدایی عملاً ارمنستان و آران/آذربایجان نقشی مهم در تحولات کشورمان ایفا کردهاند؛ چه در بروز و ظهور موج های روشنفکری در کشور، چه در مهاجرت های مهمی که در برخی از مواقع به معرفی چهره های تاریخ ساز انجامید، چه در پیدایش موج ها و جنبش های سیاسی مانند مشروطه و چه در انتشار کتاب ها و مجله ها و روزنامه های نخستین.
*ماجرای نزدیک تر شدن پهلوی به بلوک غرب
همه شاهد آن هستیم که این مناطق به رغم جدایی از ایران بخشی از قلمرو پر تاثیر فرهنگی ایران باقی ماند که به هم وطنان و برادران قفقازی شناخته می شدند و فارغ از دین و مذهب در دل تحولات تاریخی ایران ایفای نقش می نمودند که می تواند الگویی برای چند و چون کنش ورزی در قالب هویتی یگانه، آنگاه که در چارچوب ایران، حضور داشتند مورد شناسایی قرار گیرد.
یادآور می گردم که این تأثیر فراتر از از عصر قاجار و به ویژه تحولات بنیادین مشروطه حتی تا عصر پهلوی نیز به وضوح تداوم یافت. در پی تاسیس کشور شوروی و قدرت یابی آن به عنوان یکی از دو رکن نظام دو قطبی پس از جنگ جهانی دوم این ارتباطات به صورت فاحش و غافلگیر کننده ای محدود و اندک شد و در عمل ایران و قلمرو فرهنگی آن در شمال شرقی و شمال غربی کشور یعنی سرزمین های آران و ارمنستان در پایین ترین حد از ارتباط ممکن با یکدیگر قرار گرفتند. این جدایی به نزدیک تر شدن پهلوی به بلوک غرب بیش از پیش عملیاتی گردید.
فارس: این رخدادها پس از فروپاشی شوروی چگونه بود؟
محمدی کیا: در پی فروپاشی واحد سیاسی اتحاد جماهیر شوروی و مستقل شدن جمهوری های قفقاز ارتباط با ایران دوباره گسترش یافت و به مرحله ای بسا کمسابقه رسید؛ به ویژه جمهوری آذربایجان در این زمینه بسی پیشرو بود به گونهای که حتی زمزمه هایی برای الحاق آن به ایران از سمت برخی از اهل فکر و اهل سیاست این کشور برخاست که متاسفانه در ایران، به علت ملاحظات و مشکلات داخلی و مصائب پس از جنگ، جدی گرفته نشد و شوربختانه امکان های پیش روی کشور در مرزهای شمالی دست کم برای ارتقاء مراتب ارتباط فرهنگی مورد تاکید واقع نگردید.
اما این ارتباط محدود در این دوره کوتاه زمانی تا آنجا پیش رفت که از این جمهوری های قفقاز و نیز کشورهای دیگر جدا شده از ایران در آسیای مرکزی به مناسبت های گوناگون از جمله برگزاری رویدادهای ورزشی داخلی در قالب تیم های ورزشی به ایران میآمدند و در کنار دیگر استان ها با نام کشور خود در مسابقات شرکت میکردند؛ در واقع مسابقات ورزشی که معمولاً شامل حال استان های ایران می شد این بار به کشورهای مستقلی که در تاریخچه خود جایی به جز قرار داشتن در گستره سرزمینی ایران نداشتند نیز سرایت کرده بود. این هم اتفاق قابل توجه و بسیار مهمی بود و نشانگر عمق و ارتباط هویتی تاریخی و ذهنی و عاطفی ما و این کشورها بود.
* شروع تاریخ سازی های جعلی در آن سوی ارس
مطالعه تاریخ میان ایران امروز و بخش های شمالی مرزهای امروزین به ویژه باکو و ایروان داستان درازی دارد. داستانی که بازگویی آن جدای از بازخوانی تاریخ به بازسرایی رنج و اندوه و دردی می انجامد که روح هر ایرانی را می خراشد؛ به ویژه امروزه که ما شاهد عمق بخشی به این جدایی با تاریخ سازی های جعلی در آن سوی ارس هستیم این رنج و غبن بیش از گذشته بر نهادمان نشتر می زند. در ادامه آنچه در مورد ارتباط تاریخی و پیشینه حاکم بر آن آمد میتوانیم به پرسش دوم می پردازم.
فارس: ایران در قبال کارشکنی الهام علیاف باید چه کند؟
محمدی کیا: در پاسخ به این پرسش باید گفت که آنچه اکنون توسط سپاه و ارتش انجام می شود به عنوان بخش تکمیلی «سیاست در جریان» شایسته و دقیق و درست است. اگر نگاهی به روابط ایران و آذربایجان بیفکنیم خواهیم دید که نوعی سوء استفاده استراتژیک از جانب آذربایجان از متانت سیاسی ایران صورت گرفته است ببینید نخجوان به مثابه بخشی از آذربایجان که به این کشور متصل نیست برای زمانی طولانی از لحظه استقلال باکو امروز از طریق راه های مواصلاتی ایران به بدنه این جمهوری متصل بوده است در این میان پیشینه ای از تنش برای این ارتباط نمی توان یافت و ایران همیشه در بهترین و مهربانانه ترین حالت زمینه اتصال این جمهوری به نخجوان را فراهم آورده بوده است. با این حال، تنها در چند کیلومتر راه مواصلاتی، که در پی تغییرات منطقه قره باغ برای چند ماه در اختیار باکو قرار گرفته است، رژیم باکو این همه مشکلات و نانجیبی سیاسی را متوجه ایران نموده است. ناگفته پیداست که ما نمی توانیم به رغم ارتباط تاریخی و اتحاد و هویتی از ابزارهای موثر استراتژیک و قابلیتهای بی پایان خود در مقایسه با کشور کوچک و محدودی همچون آذربایجان غافل شویم.
*سیاست تکمیلی و لازم در مقابل رژیم باکو
آنچه این روزها اتفاق افتاد بیانگر یک سیاست تکمیلی و لازم در مقابل رژیم باکو است. اگر جمهوری باکو هرچند اندک خرد استراتژیک می داشت؛ می دانست که حتی همه دنیا نیز نمی تواند نارسایی استراتژیک آن را در مقابل ایران جبران کند. این کشور هیچ راهی به هیچ دریایی آزادی ندارد در صورت ایجاد تنش با ایران مرزهای غربی و جنوبی آن به محل ناامنی استراتژیک برای آن تبدیل خواهد شد و از همه مهمتر این که پایتخت این کشور در لبه ساحلی دریای خزر است و با توجه به موقعیت آن چونان یک تهدید استراتژیک در هر منازعه نظامی برای این کشور ظاهر میشود.
*نخجوان عملاً در محاصره ایران و ارمنستان قرار دارد
نیاز به یادآوری است که نخجوان عملاً در محاصره ایران و ارمنستان قرار دارد و تنها مرزی بسیار کوچک با ترکیه دارد که آن نیز در مواقع بحرانی کارساز نخواهد بود. بی گمان بنده با تنش افزایی در منطقه مخالفم و نباید به سوی تنش افزایی پیش رفت اما سیاست ما در قبال این کشور بگونهای بوده است که با نوعی سردرگمی با این جمهوری برخورد نموده ایم. در این عرصه و این گاه بحرانی نیاز به در دست گرفتن رویکردهای غیر دیپلماتیک برای سیاست گذاری در برابر رژیم باکو هستیم.
اکنون حضور ارتش و سپاه در این منطقه، واقعیت هایی را به سردمداران آذربایجان یادآور میشود که اگر اندکی خرد می داشتند و در سایه حضور اجنبی و منافع لحظهای و تاریخ جعلی خودنوشته کوتاه زمانشان غرق نبودند، آن را در می یافتند و خویشتن را در شرایط تنش زا، تهدید افزا و بحران خیز نمیافکندند.
فارس: نقش ترکیه و رژیم صهیونیستی در این منازعه چیست؟
محمدی کیا: در پاسخ به پرسش سوم باید به شکل گیری یا اهمیت یابی مضاعف محور اخوانی پیرامون ایران پرداخت. نزاع ایران با عربستان و کشورهای مرتبط با آن برای همه ما شناخته شده است این خط نزاع اکنون بیش از هر زمان دیگری با اسرائیل پیوند دارد اما توجه به این محور منازعه نباید ما را از شناخت محور دیگری غافل کند که برخلاف محور عربستان و کشورهای پیرامون آن در همسایگی ما قرار دارد و به صورت مشخصی ظرفیت ایجاد تهدیدهای سرزمینی را برای ما در خود گسترش می دهد. محور اخوان با سیاست های زیاده خواهانه اردوغان قابل شناسایی است. قطر کشور مهم دیگری است که در ارتباط با این محور قرار دارد و نقشی مشابه امارات را، در قبال عربستان در محور عربستانی، برای محور اخوان ایفا می کند.
*روحیات عثمانی گرایانه اردوغان
حضور این محور را در مناطق دیگری از جهان همچون نبرد لیبی، نبرد سوریه و عراق هم می توان دید. اما این روزها شاهد قدرت یابی چهره تازهای از آن در غالب طالبان در افغانستان نیز هستیم و همچنین پاکستان با توجه به ناتوانی های ناشی از ضعف اقتصادی ظرفیت همکاری با این محور و یا محور عربستان را در خود می پرورد. آنچه اکنون در آذربایجان اتفاق می افتد را باید ذیل فعال شدن هر چه بیشتر این محور دید؛ محوری که از یک سوی روحیات عثمانی گرایانه اردوغان را نمایان می سازد و نوعثمانی گری را در قفقاز و جمهوری آذربایجان پیش می برد و از سوی دیگر سطوحی از بنیادگرایی را حمل میکند که باید نمود آن را در طالبان سراغ گرفت. نکته مهم این که این محور نیز همچون محور عربستان دارای ارتباطاتی موثر با رژیم صهیونیستی است و کمابیش در حال گسترش این ارتباطات و ایجاد پیوندهایی تازه است. این پیوند، هرچند نو رَس، می تواند برای جمهوری اسلامی ایران خطرآفرین باشد. اگر به مرور حوادث بپردازیم خواهیم دید که پس از کودتا در مصر علیه یکی از مهم ترین ارکان این محور نزاع میان اسرائیل و ترکیه بالا گرفت امپس از آن به تدریج و البته تا حدی با چراغ خاموش این دو کشور روابط خود را ترمیم کردند. این روزها دیگر خبری از لفاظیهای پر طمطراق اسرائیل و اردوغان علیه همدیگر نیست بلکه هر دو گاه و بیگاه و به مناسبت های مختلف ایران را مورد تعرض زبانی قرار می دهند.
فارس: یعنی با ترکیه برخورد شود؟
محمدی کیا: اجازه دهید مبحث خود را کامل کنم منظورم من آن نیست که به ایجاد تنش با ترکیه بپردازیم منظور من آن است که از دیدن واقعیت خود را محروم نسازیم محور اخوانی با مرکزیت ترکیه یک واقعیت استراتژیک و مستقر است که متاسفانه از چهار سوی با مرزهای ما تماس فیزیکی و سرزمینی برقرار کرده است باید به این محور پرداخت و کوشید تا خطوط موثر در توان یابی استراتژیک و ژئوپلتیک آن را از میان برد و آن را به مثابه یک تهدید از مرزهای خود دور نمود. سخن من این است که تلاشهایی که به تازگی و در دولت جدید برای حل منازعه با عربستان در حال شکل گیری و احتمالاً نتیجه بخش است و بی ارتباط با درک استراتژیک از این محور و کارکردهای خطرآفرین آن نیست به عبارت دیگر سیاست مداران و تحلیل گران عرصه دیپلماسی دریافته اند که از جمله روند ها و رویه های بین المللی که میتوان با توجه به آن به کاهش ضریب خطر و ایجاد بالانس استراتژیک میان ایران و محور اخوانی از طریق آن دست زد، تعدیل منازعه با عربستان و ایجاد توازن های سیاسی و دیپلماتیک تازه و مهارکننده در ارتباط با کشورهای مختلف حائز قدرت و البته تهدید های پیرامون ایران است.
انتهای پیام/