مدتی قبل
جسد مردی در پشت فرمان ماشینش در شمال تهران پیدا و از همان زمان تحقیقات برای کشف راز قتل او آغاز شد.
مقتول، مردی میانسال بود که بر اثر اصابت گلوله به سرش جان باخته بود و جسد وی را خانوادهاش پیدا کرده بودند.
آنها طی تحقیقاتی گفتند: مقتول آخرین بار با مردی که استاد دانشگاه بود قرار ملاقات داشت. او مبلغ زیادی از این مرد طلبکار بود، اما استاد دانشگاه برای پرداخت بدهیاش امروز و فردا میکرد تا این که امروز (روز حادثه) آنها قرار ملاقات داشتند و قرار بود استاد دانشگاه بدهیاش را پس بدهد.
خانواده مقتول ادامه دادند: مرد بدهکار، چندین بار محل قرار را تغییر داد و همین موضوع باعث شد که پدرمان به او مشکوک شود و به همین دلیل، لوکیشن آخرین محل قرارشان را برایمان فرستاد. بعد از آن دیگر خبری از او نشد و هرچه به وی زنگ زدیم جوابگوی تماسمان نبود. برای همین راهیِ لوکیشنی شدیم که او فرستاده بود و ناباورانه جسدش را دیدیم که پشت فرمان ماشینش افتاده بود.
تیم جنایی، مظنون جنایت (استاد دانشگاه) را شناسایی کرده بود و در ادامه معلوم شد که دختر مقتول یکی از شاگردان وی بوده است. دختر جوان به مأموران گفت: استادم از طریق من با پدرم آشنا شد و به بهانه سرمایهگذاری و تجارت بینالمللی مبلغی از او گرفت و گفت که ظرف مدت کوتاهی این مبلغ را چند برابر میکند. اما همه وعدههایش دروغ بود و حتی حاضر نمیشد پول پدرم را برگرداند و اختلاف آنها بر سر همین مسئله بود.
نامه عجیبساعتی بعد مأموران محل زندگی تنها مظنون جنایت را محاصره کرده و با دستور قضایی وارد آنجا شدند. متهم در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شد و در بازرسی جیبهایش، نامهای کشف شد که تکهتکه شده بود.
کارآگاهان تکهها را مانند پازل کنار هم چیدند که مشخص شد نامهای خطاب به خانواده مقتول است. در آن نامه به دروغ نوشته شده بود که مقتول بهدلیل مسائل ناموسی کشته شده و خانواده مقتول تهدید شده بودند که اگر شکایت کنند، فیلمهای خصوصی مقتول در فضای مجازی منتشر خواهد شد.
در ادامه چند پاکت نامه و چند نامه که از دستگاه پرینتر، پرینت گرفته شده بود پیدا شد. متن نامههای تایپ شده همانی بود که مأموران از داخل جیب متهم کشف کرده بودند.
این نشان میداد که او قصد داشته پس از ارتکاب جنایت، با ارسال این نامههای دروغین به خانواده و بستگان مقتول، آنها و پلیس را گمراه و مسیر پرونده را تغییر داده و خود را بیگناه جلوه بدهد.
کلکسیونی از اسلحه و مهماتبا وجود این شواهد، متهم اصرار بر بیگناهی داشت. در این شرایط قاضی حبیبالله صادقی، بازپرس جنایی تهران دستور بازداشت او را صادر کرد. این درحالی بود که در بازرسی خانه متهم، اسلحهای که با آن جنایت رخ داده بود پیدا نشد. در ادامه، اما معلوم شد که او خانه دیگری هم دارد. مأموران شبانه قدم در آپارتمان دوم او گذاشتند و در آنجا با کلکسیونی از اسلحه و مهمات مواجه شدند.
همچنین ۲ کیلو سم سیانور نیز در خانه او کشف شد که کمی از آنها داخل قوطی ریخته شده و آماده استفاده بود.
کشف کلکسیون سلاح و مهمات در خانه این مرد، عجیب و مرموز و در این شرایط بود که بازپرس جنایی دستور تحقیقات بیشتر درباره این متهم را صادر کرد.
اقرار به جنایتمتهم چند روز در بازداشت بهسر میبرد تا اینکه اسرار جنایت را فاش کرد. او گفت: مقتول پدر یکی از شاگردانم بود که برای سرمایهگذاری مبلغی را در اختیارم گذاشت. قرار شد با آن کار کنم، اما مدت کوتاهی که گذشت پولش را طلب کرد. من پولی نداشتم تا بدهیاش را بپردازم. روز حادثه هم با او قرار گذاشتم تا در اینباره با او صحبت کنم، اما مقتول تهدید کرد که باید هرچه زودتر پولش را آماده کنم. من هم، چون با اسلحه به محل قرار رفته بودم تا او را تهدید کنم، از کوره در رفتم و به سمتش شلیک کردم. وی درباره آپارتمان دومش که در آن تعداد زیادی اسلحه و مهمات وجود داشت نیز گفت: کلکسیون سلاح متعلق به من نیست. یک گروه تروریستی مرا مجبور کردند تا اسلحه و مهماتشان را در خانهام نگه دارم که با یکی از آنها دست به جنایت زدم و بعد اسلحه را سر جایش گذاشتم، چون آنها آمار تمام سلاحهایشان را داشتند. وی ادامه داد: بعد از قتل هم نامهای نوشتم تا آن را بهدست خانواده و بستگان مقتول برسانم و قتل را ناموسی جلوه بدهم، به این امید که آنها تهدیدها را جدی بگیرند و شکایت نکنند، اما خیلی زود دستم رو شد.
انکار عجیبهرچند متهم به جنایت اقرار کرده بود، اما ماجرای کلکسیون سلاح هنوز حل نشده بود. تحقیقات درباره ادعای عجیب متهم چند هفته ادامه داشت، اما در نهایت معلوم شد که گفتههای او حقیقت ندارد و این کلکسیون متعلق به خودش است. او دیروز بار دیگر برای تحقیق به دادسرای جنایی تهران انتقال یافت، اما این بار و در اظهاراتی عجیب جنایت را انکار کرد.
وی گفت: اعتراف من دروغ بود. قتل را فرد دیگری انجام داده و من شاهد جنایت بودم. وی ادامه داد: روز حادثه فرد ناشناس مرا مجبور کرد تا سر قراری که با مقتول داشت حاضر شوم. او میگفت با مقتول اختلاف دارد و مقابل چشم من به سمت او شلیک کرد و جانش را گرفت. کلکسیون اسلحه هم متعلق به گروهی است که من آنها را نمیشناسم و فقط مجبور بودم امانتیهایشان را در خانهام نگهداری کنم. متهم به قتل با دستور قاضی حبیبالله صادقی، بازپرس جنایی تهران بازداشت شده و شواهد حکایت از این دارد که او به دلیل بدهی دست به جنایت زده است و حالا با داستان سرایی، سعی در گمراه کردن تیم جنایی و مسیر تحقیقات دارد.