به گزارش خبرنگار مهر، چندی پیش اولین پیشنشست همایش بینالمللی «نقش عقلانیت و همگرایی مسلمانان در شکلگیری تمدن نوین اسلامی»، با موضوع: «ماکیاولیسم مذهبی؛ چالش اخلاق، عقلانیت و تمدن نوین اسلامی» به همت نمایندگی جامعه المصطفی العالمیه واحد گرگان برگزار شد.
محمدحنیف طاهری نویسنده و پژوهشگر و دبیر انجمن علمی پژوهشی فلسفه جامعه المصطفی یکی از سخنرانان این نشست بود که متن سخنرانی او در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است؛
بحثی که بناست در این نشست علمی مطرح شود را در سه محور کلی بیان میکنم:
یک) محور یکم، تبیین اجمالی اصول بنیادین ماکیاولیسم است که در سه اصل مهم خلاصه میشود:
۱- اصل اول، جدایی اخلاق از ریشههای متافیزیکی و فضیلتگرایانه آن است. در این اصل بر زمینی و اجتماعیکردن اخلاق تأکید میشود. مطابق تز جدایی اخلاق از سیاست، ماکیاولیسم رفتار واقعی و بالفعلِ شهریاران و اصحاب حکومت و سیاست را نشان میدهد که در آن دستیابی به قدرت، از هر راه و روشی مباح است. حسب این اصل، ماکیاولیسم میگوید: «بهتر است بین حرف و عمل حکمرانان رابطهای وجود داشته باشد. حکمرانان حرفهایی میزنند ولی عملشان به کلی متفاوت از این حرفهاست، بهتر است همانگونه که عمل میکنند، بیندیشند و حرف بزنند». این توصیه، عکس آن توصیهی معروفی است که میگوید: ارباب سیاست باید آن گونه عمل کنند که حرف میزنند و شعار میدهند.
۲- اصل دوم، تبیین رئالیسم انسانشناختیِ ماکیاولی است. در این اصل، بر اخلاقستیزی که بدیل اخلاقمداری است تأکید شده است. در رئالیسم ماکیاولی، انسان، قدرتطلب، شرور، حیلهگر، ستیزهجو و فریبکار است که نشاندهندهی خوی ددمنشی و حیوانی اوست. در رویکرد اخلاقستیزانهی ماکیاولیسم، از انسان آن گونه که «هست» سخن گفته شده است، نه آن گونه که «باید» باشد.
۳- اصل سوم، «شهوتِ قدرت» است. سومین اصل ماکیاولیسم، شهوتِ قدرت و به تعبیر دیگر، قدرتطلبی افسارگسیخته است. طبق تحلیل برخی شارحان، «شهریار ماکیاولی»، یگانه انگیزهاش شهوت قدرت است. جمله معروف «هدف وسیله را توجیه میکند»، مُعرّف و توصیف خوب شهوتِ قدرت شهریار ماکیاولی است.
دو) محور دوم، تبیین «ماکیاولیسم مذهبی» است که طی چند مطلب مورد بحث قرار میگیرد:
۱. نخستین بحث، پُرسش از چیستی ماکیاولیسم مذهبی [۱] است. براستی ماکیاولیسم مذهبی چیست؟ ماکیاولیسم مذهبی، کاربست اندیشهی ماکیاولیسم در بستر گفتمانهای دینی است. ماکیاولیسم مذهبی به این معناست که روشها و نگرشهای ماکیاولیستی را در بستر و فضای مذهبی به کار گیریم و عملاً این نگرش را رواج دهیم که «قدرت» هدف، و ارزشها وسیلهاند و ما مجازیم برای حفظ قدرتِ خود، یا تشکیل حکومتی اسلامی (مثلاً امارت اسلامی طالبان یا خلافت اسلامی داعش)، دست به هر کاری بزنیم و همه چیز را مباح بدانیم.
۲. مطلب دوم این است که ماکیاولیسم مذهبی، منطق و مرام چه کسانی است؟ در پاسخ به این پرسش، باید گفت، هر جریان و گروه مذهبی که منطق و مَشیِ سیاسی ماکیاولیسم را در کُنش و رفتار سیاسی خود مبنا و منطق قرار دهد و بر طریقهی آن سلوک نماید، در زمرهی ماکیاولیسم مذهبی است. امروزه مصداق بارز ماکیاولیسم مذهبی گروه طالبان و داعش است که برای تشکیل امارت اسلامی و خلافت اسلامی، مَشیِ ماکیاولیستی دارند. رهبران طالبان و داعش در این سالها به وضوح نشان دادند که هدف اصلی و مهم آنها به دست آوردن قدرت است و دغدغهی دین و دینداری آنها شعاری بیش نیست. شهوت قدرتِ «شهریارِ ماکیاولی» در وجود آنها موج میزند لذا مشاهده میکنیم که رهبران طالبان برای به چنگآوردن قدرت، هیچ حدومرزی را به رسمیت نمیشناسد و برای آنها در این بحث خط قرمزی وجود ندارد.
۳. نکته سوم اینکه، ماکیاولیسم مذهبی چه شاخصهایی دارد؟ در پاسخ به این پرسش سه مطلب قابل بحث است:
۱- طرح گفتمانِ «دین سیاسی» به جای «سیاست دینی» که حقیقتاً انحراف بزرگ در اندیشهی اسلامی است. پس یکی از شاخصهای مهم ماکیاولیسم مذهبی، سیاسیکردنِ دین است. آن چیزی که در اسلام مورد توجه قرار گرفته است، این است که سیاست حتیالامکان باید دینی / اسلامی و اخلاقی شود، نه اینکه دین سیاسی بشود. دینی سیاسی، یعنی قربانی کردن دین به پای سیاست و منافع سیاسی گروها، افراد و ارباب سیاست، قدرت و ثروت.
۲- خشونتگرایی و سوءاستفاده از معتقدات و باورهای مذهبی مردم. شاخص مهم دیگری ماکیاولیسم مذهبی، خشونتگرایی و إرعاب و إرهاب است. ماکیاولیسم مذهبی با اِعمال خشونت میخواهد قدرت و اقتدار خود را ثابت کند و به نمایش بگذارد. در حالیکه به تعبیر هانا آرنت، خشونت، قدرت و اقتدار را از بین میبرد و آنچه که از لولهی تفنگ بیرون میآید، هرگز قدرت و اقتدار نیست؛ قدرت از جمع و ارادهی همگانی مردم بر میخیزد.
۳- سومین شاخصهی ماکیاولیسم مذهبی، تکفیر و تروریسم انتحاری است. ماکیاولیسم مذهبی برای رسیدن به قدرت و نشان دادن قدرت خود متوسل به ترور، إرعاب، و إرهاب میشود، حاضر است هر نوع جنایتی، از جمله اقداماتی تروریستی کور و انتحاری را مرتکب شود. بدیهی است این ویژگیها و شاخصهای که برای ماکیاولیسم مذهبی بر شمردیم، با اصول اندیشهی اسلامی در تضاد و ناسزگاری است.
سه) محور سوم، بحث عقلانیت، عقلانیت اسلامی و تمدن نوین اسلامی است.
در این بخش پایانی، به اجمال «عقلانیت»، «عقلانیت اسلامی» و «تمدن نوین اسلامی» را مورد بحث قرار میدهم. عقلانیت را میتوان «تبعیت کامل از استدلال صحیح» تعریف کرد. یا به عبارتی دیگر، عقلانیت یعنی «توانایی دلیلآوردن برای چیزی که شخص نتایج آن را درست میپندارد». عقلانیت اسلامی مبتنی بر معارف قرآن و سنت است و هنگامی محقق میشود که چهار نوع مهمِ عقلانیت مورد نظر در اندیشهی اسلامی گردهم آیند و به تعبیر دیگر، با هم تلفیق و ترکیب شوند. به تعبیر آیت الله جوادی آملی، «عقل تجریدیِ محض» که در فلسفه و کلام، برهان اقامه میکند، و «عقل نیمه تجریدی» که ناظر به ریاضیات است، و «عقل تجربی» که در قلمرو علوم طبیعی و انسانی نورافشانی میکند، به همراه «عقلِ ناب» که معطوف به گزارههای عرفانی است، در معیتِ «عقلِ عملی» و تحت فرمان آن، در مجموع «عقلانیت اسلامی» را برمیسازند. بدینترتیب، «تمدن نوین اسلامی» وقتی احیاء و در حقیقت بازسازی میشود که عناصر دخیل و سازندهی پارادایم «عقلانیت اسلامی» همه باهم درگیر و فعال شوند و در طیِ این فراینِد ساخت است که عقلانیت اسلامی به ثمر مینشیند. بنابراین تمدن نوین اسلامی، به معنای ساخت تمدن جدید نیست، بلکه به معنای بازسازی و إحیای دورهی تاریخی و طلایی تمدن و فرهنگ اسلامی است که اوج آن را در قرن دوازدهم میلادی میبینیم. در همین دورهی درخشان که به عصر «روشنگری اسلامی» نیز معروف است و حدود پانصد سال مقدم بر روشنگری اروپایی است، بسیاری از دانشمندان و روشفکران اروپایی دورهی اسکولاستیک، در شرق اسلامی (بغداد) تحصیل میکردند و به کسب علم و معرفت و حکمت مشغول بودند و به استادان مسلمان خود (دانشمندان اسلامی) افتخار میکردند. احیاناً مدل لباس آنها را میپوشیدند و از سیره و روش و گفتار آنها تبعییت میکردند. والحمد لله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
[۱] این مفهوم و اصطلاح را وامدار استادم دکتر عماد افروغ نویسنده و جامعهشناس است. به نظر میرسد عماد افروغ مُبدع مفهوم «ماکیاولیسم مذهبی» است.