چند نکته در مورد عملیاتی شدن خط لوله صلح یا در بعد محدودتر خط لوله صادرات گاز ایران به پاکستان یا امکان صادرات گاز به اروپا باید مورد توجه قرار گیرد. اول اینکه مقاصد صادراتی ما باید از وجود عرضه کافی گاز در بلندمدت مطمئن باشند تا وارد مذاکرات جدی برای خرید گاز از ایران شوند. درحالیکه در چند سال اخیر روند مصرف داخلی هرسال تصاعدی بوده و تقریبا گازی برای صادرات باقی نمیماند و از طرف دیگر سرمایهگذاری کافی برای افزایش تولید گاز به دلیل تحریمها و سایر دلایل انجامنشده است و برنامه مشخصی برای مدیریت مصرف گاز تدوین و اجرا نشده، چشمانداز روشنی برای وجود عرضه کافی گاز در ایران در بلندمدت دیده نمیشود. دوم، اگرچه پاکستان، هند و اروپا بازارهای بالقوه بینالمللی برای صادرات گاز ایران هستند و مذاکرات با این کشورها تاکنون ادامه داشته است، اما باید توجه داشت که امنیت انرژی کشورهای رقیب در مسیر هر خط لوله پیشنهادی باید موردتوجه قرار گیرد و بهنظر میرسد پیشنهاد خط لوله صلح که بخشی از امنیت انرژی هند را در اختیار پاکستان قرار میداد، خود مانعی برای احداث این خط لوله بوده و شاید اگر صادرات گاز به این دو کشور از دو خط لوله مجزا پیشنهاد میشد، امکان عملیاتیشدن بیشتری را داشت. سوم، روسیه بزرگترین صادرکننده گاز طبیعی به اروپا بوده و قطر نیز صادرکننده الانجی به پاکستان، هند و ترکیه است لذا باید توجه داشت که هر اقدامی برای نزدیکشدن به این بازارها با واکنش و مانعتراشی صادرکنندگان مذکور روبهرو خواهد شد. چهارم، بررسی پرونده احداث خطوط لوله بینالمللی نفت و گاز نشان میدهد که احداث آنها از طریق ایجاد کنسرسیومی از ذینفعان مختلف اعم از کشورهای مصرفکننده و دارای منافع، شرکتهای نفتی بزرگ و نهادهای مالی بینالمللی امکانپذیر شده که علاوهبر کاهش ریسک برای کشور صادرکننده نفت یا گاز، بهرهمند شدن رقبا از منافع پروژه باعث کاهش موانع و عملیاتیشدن احداث خطوط لوله مذکور شده است.
با عنایت به نکات مذکور بهنظر میرسد که ایران نیز برای دستیابی به بازارهای گازی بینالمللی ضمن توجه به زنجیره امنیت انرژی کشورهای هدف، باید با تکیه بر دیپلماسی قوی انرژی و با دعوت از روسیه، قطر، نمایندگان اروپا و سایر ذینفعان برای مشارکت در کنسرسیوم احداث خطوط لوله صادراتی گاز ایران یا پروژههای تولید الانجی امکان تحقق این امر را افزایش دهد.