به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایسنا، راشا تودی نوشت: کارین نیسل، وزیر خارجه پیشین اتریش در مقالهای در وبسایت این شبکه خبری نوشته است: اسرائیل طی 15 سال گذشته تلاش گستردهای برای ایجاد یک ائتلاف میان کشورهای عربی حوزه خلیج فارس علیه ایران داشته است. آشتی کنونی ایران و عربستان سعودی میتواند به منزله پایان این دیپلماسی باشد. نتیجه همچنان نامشخص است اما شرایط میتواند بهبود یابد.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسبق اسرائیل که مجبور شد چندین ماه پیش کنارهگیری کند به طور آشکار وزارت خارجه را دور زده بود و ماموریتهای دیپلماتیک را به یوسی کوهن، رییس سرویس موساد سپرده بود. کوهن وظیفه داشت تا به طور سیستماتیک با کشورهای عربی حوزه خلیج فارس از جمله امارات متحده عربی و عربستان سعودی در ارتباط باشد. دونالد ترامپ، رییسجمهور پیشین آمریکا در پاییز 2020 این مسیر را با عقد توافق آبراهام هموار کرد. امارات متحده عربی و پس از آن بحرین، سودان و مراکش این توافق را امضا کردند اما علیرغم پیشرفتهای گستردهای که نتانیاهو به آن دست یافته بود، ریاض به دلایل قابل درکی نظیر جایگاهش در جهان اسلام حاضر به امضای این توافق نشد. نقش عربستان به عنوان جایگاه مکه و مدینه با ارسال سفیر به اسرائیل و گشایش سفارت اسرائیل در ریاض، در جهان اسلام به زیر سوال میرفت. مصر نیز پس از آنکه در سال 1979 پیمان صلح با اسرائیل امضا کرد، از اتحادیه عرب تعلیق شد و برای چندین سال در انزوا قرار گرفت. در عین حال، مصر و پادشاهیهای عرب به همراه تمامی کشورهای عرب سنی، اتحاد خود علیه ایران را حفظ کردند.
ایران که میزبان یکی از قدیمیترین تمدنهای جهان است تنها به وسیله تاریخ طولانیاش با کشورهای جوان عربی تفاوت ندارد. از دیگر تفاوتها میتوان به تفاوت عقاید الهی میان کشورهای سنی و کشورهای شیعه اشاره کرد. قطر همیشه طی این سالها گفتوگوی خود با ایران را حفظ و حکم یک مجرای دیپلماتیک را در مسائل خاورمیانه بازی کرده است. در جولای 2015 که برنامه جامعه اقدام مشترک ایران را قادر ساخت تا بار دیگر به صحنه بینالمللی بازگردد، اسرائیل و برخی کشورهای عرب نگرانی روزافزون خود را نسبت به این توافق ابراز کردند. آنها با توافقی که توسط قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل تایید شده بود و مسیر برداشته شدن تحریمها علیه ایران را هموار میکرد، مخالفت کردند. در آن زمان بارها درخواست محدود شدن نظامی ایران و نقش تهران در منطقه مطرح شد.
به نوشته کارین نیسل، تهران در زمان بحران انرژی در لبنان و تحریم شدن بیروت توسط آمریکا، نفوذ خود را گسترش داده است. مسئله لبنان تنها یکی از بازیهای قدرت در خاورمیانه است و این اختلافات شیعه-سنی است که لبنان را شکافته است. جنگهای نیابتی میان ایران و عربستان - چه در یمن باشد چه در لبنان - میتواند با آشتی احتمالی میان این دو رقیب منطقهای به پایان برسد. این آشتی میتواند عواقب مثبت فراگیری برای تمام منطقه به همراه داشته باشد اما این اتفاق به لطف سازمان ملل، ایالات متحده و اتحادیه اروپا رخ نمیدهد و این قدرتهای منطقهای هستند که دارند اوضاع را دراختیار خود میگیرند.
اگر تهران و ریاض سرفصل جدیدی در روابط خود رقم بزنند، خیلی مسائل دستخوش تغییر خواهند شد. این تغییرات با نگرانی در اسرائیل دنبال میشوند چراکه به منزله به پایان رسیدن سیاست "تفرقه بیاندازد و حکومت کن" هستند. اسرائیل اخیر نیز ایران را درخصوص مسئله هستهایش تهدید کرده است. یئیر لاپید، وزیر خارجه اسرائیل این ماه در دیداری در واشنگتن با همتایان آمریکایی و اماراتیاش گفته بود "آنها تنها لحظاتی با این فاصله دارند که کشورهای جهان مجبور شوند برای حفاظت دنیا از شر، به زور متوسل شوند. احتمال جنگ در خلیج فارس بار دیگر بالا گرفته است. آمریکا در مه 2018 با خروج خود از توافق هستهای، برجام را خراب کرد. این دلیل محکمی برای اسرائیل و خیلی از کشورهای عربی بود تا بوسیله آن به طور کامل این توافق را به پایین بکشند. با احتمال وقوع جنگ، قیمت نفت نیز بالا میکشد. در تابستان 2015، که روابط با ایران درحال عادیسازی بود خیلی از ناظران بر روی افزایش منابع نفتی اوپک حساب کردند. ایران میدانهای نفتی و گاز طبیعی مهمی دارد که به دلیل تحریمها قابل استفاده نبودند. اگر این مرتبه آشتی جامعی میان کشورهای حاشیه خلیج فارس حاصل شود، بازار نفت چندان دچار کاهش قیمت نخواهند شد چراکه آنچه که از ابتدای سال جاری باعث رشد قیمت نفت شده، نسبت عرضه و تقاضا بوده است. به دلیل کمبود سرمایهگذاری در بخش سوختهای فسیلی، ما با کمبود منابع مواجهیم و در دوره پسا همهگیری تقاضا برای نفت خام از محاسبات قبلی فراتر رفته است.
درحالی که آمریکا باید پس از 20 سال با منطقه خداحافظی و با رسواییهای سیاست خارجیاش همچون در رابطه با افغانستان دست و پنجه نرم کند، قدرتهای منطقهای درحال کسب اعتماد به نفس و ابعاد نفوذی بیشتری هستند. اگر بتوان بر شکاف ها و اختلاف های تاریخی و اقداماتی که علیه یکدیگر در یمن، سوریه و عراق انجام دادهاند غلبه کرد و زمینه حصول تفاهم بشتر پدید آید، آنوقت کارتهایی که در منطقه هستند میتوانند از نو ترمیم شوند. آنچه که در گزارشهای رسمی به بیرون نشر کرده امیدوارکننده است. پس از همه این مدت که مردم رنجکشیده منطقه در محاصره داعش، کشتار و مهاجرتهای جمعی بودهاند، وقت آن رسیده که سرفصل تازهای برای آنها در تاریخ رقم بخورد.