حجت‌الاسلام ثقفی: با دولت اسلامی می‌توان جامعه نمونه اسلامی ساخت

مشرق نیوز جمعه 07 آبان 1400 - 15:12
مسئول بنیاد فرهنگ و اندیشه انقلاب اسلامی با بیان اینکه با دولت اسلامی می‌توان جامعه نمونه اسلامی ساخت، به بررسی چرایی عدم تحقق وحدت میان مسلمانان پرداخت.
موانع وحدت چیست؟

به گزارش مشرق، نشست مجازی بصیرت وحدت و تمدن نوین اسلامی با حضور حجت‌الاسلام علی ثقفی مسئول بنیاد فرهنگ و اندیشه انقلاب اسلامی در جمع طلاب جامعه المصطفی العالمیه برگزار شد.

در این جلسه حجت‌الاسلام علی ثقفی مسئول بنیاد فرهنگ و اندیشه انقلاب اسلامی، مسائل مربوط به موانع تحقق وحدت، هدف وحدت، لزوم دوری از مبارزه کلامی و فقهی مذاهب در شرایط فعلی، جایگاه مراحل ۵ گانه فرآیند تحقق اهداف انقلاب اسلامی در تحکیم وحدت بین مذاهب و ضرورت آن برای تشکیل تمدن اسلامی را مورد بررسی و تحلیل قرار دادند.

بیشتر بخوانید

طالبان از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی استقبال کرد

در ادامه مشروح سخنان حجت‌الاسلام ثقفی استاد حوزه و دانشگاه به تفصیل ذکر شده است.
 
وحدت و تمدن نوین اسلامی

موضوع بحث، وحدت در اندیشه دو امام انقلاب اسلامی است. این روش که ما برویم کلمه وحدت را در بیانات امام راحل و امام حاضر جستجو بکنیم، روش خوبی است، اما اگر ما به منظومه اندیشه و مکتب انقلاب اسلامی برخاسته از این دو امام انقلاب مراجعه بکنیم، موضوع وحدت از نگاهی کلان‏تر و جامع‌‏تر دیده می‏‌شود.

دو منت اصلی خدا

بنده مقدمتاً قبل از ورود به این بحث عرض می‏‌کنم که دو منّت اصلی خدا که در قرآن کریم با بیان‏‌های مختلف در مواضع مختلف ذکر شده، یکی منّت اسلام است و یکی منّت تحقق این اسلام. «لَقَد مَنَّ اللهُ عَلَی المُؤمِنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا مِن اَنفُسِهِم»؛ بعثت پیامبر اکرم، برای معرفی اسلام، تبیین اسلام، این منّتی است از جانب خدای متعال. و مورد دوم، در آیه و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین، قرآن کریم مسئله تحقق اسلام را و اراده خداوند را برای تحقق اسلام توسط مسلمانان، مستضعفین، این‌هایی که ضعیف نگه داشته شده‏‌اند، یعنی عموم مسلمانان، امروز، و همه زمان‌‏ها، این را هم یک منتی معرفی می‏‌فرماید.

بعثت برای تبیین اسلام و تحقق آن

خب، بعثت برای تبیین اسلام و به دنبالش مقدمه است برای تحقق اسلام. این بعثت ناتمام مانده است و امروز هم این بعثت ادامه دارد. در اندیشه رهبر معظم انقلاب در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلام در قرآن» تصریحاتی در این زمینه وجود دارد، و در تمام متن اندیشه این دو امام، شما می‏‌توانید تداوم بعثت را، بعثت همه ما، همه مسلمانان، برای پیگیری این دو هدف را ببینید.

اما درخصوص موضوع وحدت، در بیان اخیر رهبر معظم انقلاب هم این بود که در قرآن کریم، ما امر شدیم به اعتصام، امر شدیم به وحدت، نهی شدیم به تفرقه و مسلمان‏‌ها در این زمینه دچار یک غفلت بزرگ هستند و آن اینکه این امر را که یک امر واجب فقهی است، یک امر اخلاقی تلقی کردند و آن نهی از تفرقه را که برای ما یک حرام است، این را هم به همین ترتیب یک توصیه اخلاقی قرآن، یک امر استحبابی تلقی کرده‏اند. در حالی که اگر این امر و نهی در قرآن هست که هست، مخالفت با این امر و نهی، دارای آثاری است در ابعاد کلان یک ملت و یک امت. شما می‏‌توانید در قرآن این را دنبال بکنید.

یکی از آثار مهم این است که کسانی که ترک می‏‌کنند و برمی‏‌گردند از حکم خدا و حکم خدا را و این عهد خدا را کنار می‏‌گذارند، اینها فاسق شمرده می‏‌شوند. بنابراین ما دچار یک چنین فسقی هستیم به صورت عمومی درجهان اسلام و باید از این وضعیت خارج شویم. در قرآن اگر آیات فسق و فاسقین را جستجو کنیم، روشن می‏‌شود که ترک این امر و ارتکاب به آن منهیٌ عنه، برای ما چه آثاری خواهد داشت.

موانع وحدت

اما بنده می‌‏خواهم در باره موانع وحدت، مطالبی را عرض بکنم تا در انتها این مسئله که وحدت چطور حاصل می‏‌شود که در بیان اخیر رهبر معظم انقلاب هم بود، البته این در همه این اندیشه، در همه این مکتب، در مکتب انقلاب اسلامی، وجود دارد. وحدت بین مسلمان‏‌ها، امروز در شرایط فعلی دو مانع دارد؛ دو مانع عمده بر سر وحدت مسلمانان وجود دارد. البته علل و عوامل دیگری هم دخالت دارد در این مسئله.

مانع اول، تفکری است و کسانی است اینها به تحولات تاریخ و آرایش قدرت‌‏های تاریخی، بی‏‌توجه هستند. اینها اندیشه تقریب را در نمی‏‌یابند که اصلاً منشاء اندیشه تقریب چیست! فکر می‏‌کنند اندیشه تقریب یعنی دست شستن از عقاید، اعتقادات، کنار گذاشتن عقاید، چنانچه نادرشاه مثلاً در یک مقطعی، گفت اصلاً نه شیعه، نه سنی، بیاییم یک مذهب جدیدی درست کنیم برای اینکه ما به وحدت برسیم.

تقریب یک امر من درآوردی نیست، یک امر بدعت‏‌آمیز نیست. بلکه مبتنی است بر آموزه‏‌های اصیل اسلام. این افراد مسئله تقریب را درک نمی‌‏کنند. مسئله تقریب این است که این افراد نمی‏‌دانند رمز مبارزه فکری و علمی امامان شیعه و عالمان متقدم ما، با مکتب اهل سنت چی بوده است. اینها متوجه نیستند که مسئله حاکمیت امامان و پیشرفت شیعه یک مانعی به نام حکومت‏‌های متسنن داشته است. این حکومت‏‌های متسنن، واقعاً اعتقادات فقهی و کلامی اهل سنت را نداشته‌‏اند، اما چون عامه مردم علاقه‌‏مند به پیغمبر و سنت پیغمبر بودند، اینها تظاهر می‏‌کردند به سنت پیامبر. در حالی رقیب اصلی اینها امامان بودند و به دنبال امامان، در عصر غیبت، رهبران شیعه، شاگردان حقیقی امامان بودند.

حاکمیت امری اساسی

مسئله حاکمیت یک امر مهم در دین است برای تحقق دین. دین یک محتواست، یک معناست. اما این معنا و محتوا بدون حاکمیت، محقق نخواهد شد. در جامعه حاکم نخواهد شد. در جان و دل انسان‏‌ها نخواهد نشست. لذاست که از اول تاریخ، مسئله حاکمیت برای پیامبران و در دوره اسلامی برای امامان ما و در دوره غیبت برای شاگردان امامان، یعنی رهبران دین در عصر غیبت، یک امر اساسی بوده است.

یک مانع وحدت در اندیشه انقلاب اسلامی، یعنی رهبران انقلاب اسلامی، امام راحل و امام حاضر، کسانی هستند که اندیشه تقریب و رمز اندیشه تقریب را نفهمیده‌‏اند. اینها در یک مقطع تاریخی باقی مانده‏‌اند بدون اینکه توجه کنند به تغییرات در صف‏‌بندی‏های قدرت‏‌ها. مسئله حاکمیت، حاکمیت غیرامامان، و حاکمیت غیرحق، مانع دین است، هم برای تبیین دین حقیقی و هم تحقق این حقیقت دین.

اگر ائمه در یک مقطعی مبارزه کلامی و فقهی کردند، اگر رهبران شیعه در عصر غیبت در یک مقطعی در ابتدا، این مسیر را ادامه دادند، برای این بوده که حاکمان آن دوران، کسانی بودند که با تظاهر به مکتب اهل سنت برای جلب اعتماد عموم مردم، از اندیشه اهل سنت به عنوان عقبه علمی خود استفاده می‌‏کردند. لذا این مبارزه علمی با مکتب اهل سنت، در حقیقت مبارزه با مشروعیت سیاسی حکومت‏‌های متسنن نه حکومت‌‏های واقعاً پیرو سنت پیغمبر بوده است، و در طول تاریخ این قلدرها و این ظالمان بنی امیه و بعدها در ادامه بنی‌عباس و بعد در عصر غیبت، در امثال حکومت‌‏های سلجوقی راه افتاد، اینها در حقیقت آدم‏‌های سیاسی بودند که دین را از طریق مکتب اهل سنت مستمسک قرار داده بودند برای بقا و دوام حکومت‏شان. لذا باید با این پایه تئوریک و عقیدتی این حکومت مبارزه می‏‌شد. مبارزه سیاسی بود. مبارزه با علمای اهل سنت، به یک معنا نبود؛ حرکتی که ما در این مقطع می‏‌بینیم. به همین خاطر رهبران شیعه، با این عقبه علمی از خواستگاه مبارزه سیاسی مبارزه می‏‌کردند. و در کنارش با عامه مردم مدارا می‌‏کردند.

در طول تاریخ، در سده‏‌های اخیر، یک صف‌‏بندی در معاملات قدرت جهان رخ داد و آن اینکه در سرزمین‏‌های اسلامی، به تبع اتفاقی که در غرب افتاده بود و یک جریان حاکمیت قوی مخالف دین و بشدت به دنبال تمرکز قدرت و ثروت و بعد توسعه این سلطه در همه جهان، از جمله سرزمین‏‌های اسلامی بود، اینها وارد سرزمین‌‏های اسلامی شدند و تمام مظاهر اسلامی در حکومت را از بین بردند. آخرین جریان هم حکومت عثمانی بود که به توسط همین جریان سلطه غرب از بین رفت و حکومت‏‌های محلی و دست نشانده آن قدرت‏‌های سلطه‌‏گر غربی، در سراسر سرزمین‌‏های اسلامی شکل گرفتند.

در ایران، به دلیل پایه‌‏های مکتب تشیع، اینها نتوانستند کاری که در سایر سرزمین‏‌ها شد را انجام دهند. لذا وضعیت قدرت و واقعیت این بود که ما با یک حکومت‌‏هایی مواجه بودیم که اینها به ظاهر جزو اهل سنت بودند، اما در واقع اینها وابسته‏‌ها و دست نشانده‏‌های حکومت غرب بودند.

اینجا دیگر مکتب اهل سنت، پشتوانه نظری حکومت‏‌های غرب‏گرا نبود. بنابراین موضوعیت خود را از دست داد. یک پیچ تاریخی پیش آمد که بعضی‌ها متوجه این پیچش نشدند و همچنان در همان مسیر قبلی، کار را دنبال کردند. این تغییر صف‌‏بندی، در حقیقت نیازمند تغییر در راهبرد بود و از اینجاست که اندیشه تقریب در حقیقت به معنای نزدیک شدن مسلمانان برای مقاومت و مقابله با دشمن واحد غربی شکل گرفت. در تمام سرزمین‌‏های اسلامی، مسئله، حاکمیت غرب بود و امروز هم هست.

بنابراین باید با این مسئله اصلی مقابله کرد. اگر ما امروز صحبت از اخراج امریکا از منطقه می‏‌کنیم، نه فقط از منطقه شیعی، بلکه از کل سرزمین‏‌های اسلامی، برای اینکه مانع اصلی پیشرفت مسلمان‏‌ها، همین حاکمیت غرب است. اگر صحبت از این می‏‌شود که فلسطین، مایه وحدت است، برای اینکه آن مانع بزرگی که برای پیشرفت مسلمان‏‌ها، مثل خنجر در قلب سرزمین‌‏های اسلامی کاشته شده، یعنی اسرائیل، آن باید برداشته بشود. و لذا مسئله فلسطین، امروز یک عامل وحدت مهم است. نشان می‏‌دهد این مسئله که ما امروز مایه‏‌های تقریب‏مان با مسلمان‌‏ها، برمی‏‌گردد به این حاکمیتی که امروز در غرب بوجود آمده است.

اما یک مانع دومی وجود دارد که روی این مانع دوم، باید بیشتر پرداخته شود. ضمن اینکه آن مانع اول هم همچنان وجود دارد و در کشور ما هم همچنان این رگه ‏ها موجود است و بالاخره کار خودش را دارد می‌‏کند. بحثی که بنده در این جلسه می‏‌خواهم تقدیم بکنم، در همان محور بحث وحدت، مسئله وحدت و تمدن نوین اسلامی است که به نظر بنده این موضوع یک وضعیت ایجابی برای وحدت ایجاد می‌‏کند. آن مسئله مقاومت در برابر غرب، یک وحدت بر پایه سلب است، سلب قدرت غرب و کنار زدن و رفع و طرد قدرت غرب. اما برای مسلمان‏‌ها، مسئله تمدن نوین اسلامی، در اندیشه انقلاب اسلامی و دو امام راحل و حاضر، یک مسئله بسیار اساسی و مهم برای وحدت و پیشرفت مسلمان‌‏ها است.

تقلیل‌گرایی از موانع مهم وحدت

مانع دومی که در این زمینه وجود دارد، مانعی است به نام تقلیل‏‌گرایی. این اندیشه تقلیل‏‌گرایی، مربوط به کسانی است که در عصر غیب، به دنبال دین حداقلی هستند. این دین حداقلی با بیان‏‌های مختلف امروز در جامعه ما تعبیر می‏‌شود. از قضا این دین حداقلی مورد پشتیبانی غربی‌‏ها هم هست. آنها سر و کله‏‌شان در این بحث از کجا پیدا شد؟! و مسئله دین حداقلی که با بیان‏‌های مختلف، اسلام رحمانی و امثال این تعابیر مطرح می‌‏شود، مورد حمایت آنهاست و کسانی که دنبال ترویج این دین حداقلی هستند و بالاخره نسبت به اسلام، نسبت به کشور خودمان علاقه دارند، باید به فکر بیفتند که چرا امروز این اندیشه تقلیل‌‏گرایی پایه مبارزه با اندیشه انقلاب و پیشرفت مسلمان‌‏ها شده است؟.

واقعیت این است که این اندیشه حداقلی، این دین حداقلی، به نفی تمدن ختم می‏‌شود. اینها قائل به عدم امکان و امتناع تمدن اسلامی هستند. در همین مسیر، در یک روند معکوس، اینها قائل به امتناع تحقق جامعه اسلامی می‏‌شوند و اینها قائل به امتناع و محال بودن تحقق دولت اسلامی می‌‏شوند و همین‏‌ها که حالا بعضی‏شان از انقلابیون بودند و هستند ظاهراً، اینها در آینده، اصل انقلاب را در داخل ایران زیر سؤال خواهند برد. کما اینکه بعضی‌‏ها زمزمه تعریف مجدد از انقلاب را کردند، از راه تحریف خواستند مسئله انقلاب را منتفی کنند. ولی بعضی از آنها که صریح‏‌تر هستند، اینها گفته‏‌اند انقلاب یک اشتباه بود، کسانی که خودشان یک زمانی انقلابی دوآتشه هم بودند و این مسئله اتفاق خواهد افتاد.

این تقلیل‌گراها در ایران، اینها بعثت را هم یک امر فردی می‏‌دانند و یک امر حداقلی می‏‌دانند. اینها بعثت پیامبر اکرم را برای امور اخلاقی، فردی و امثال اینها تعبیر می‌‏کنند که البته جریان‌‏های مختلف در کشور ما وجود داشته‏‌اند که همواره صاحب این تریبون بوده‏‌اند و نمایندگان آن در حال تغییر هستند. امروز بعضی از انقلابیون سابق هم وارد همین عرصه شده‏‌اند و الزاماً به این ورطه رانده خواهند شد؛ کسانی که قائل به امتناع تمدن اسلامی هستند، در یک روند معکوس می‏‌رسند به دین فردی، که توسط پیامبر اکرم معرفی شده است به زعم آنها.

ریشه تقلیل گرایی

خب، ریشه این تقلیل‏‌گرایی چیست؟ بنده می‌‏خواهم این را یک مقداری باز بکنم. چون یک مسئله‌‏ای است که از درون انقلاب به عنوان آنتی تز انقلاب می‏‌تواند رشد کند و مانع پیشرفت انقلاب اسلامی و مانع وحدت مسلمانان بشود.

نقص در معرفت دینی

ریشه این تقلیل‏‌گرایی یعنی دین حداقلی، یک نقص در معرفت دینی است و ریشه دوم هم راحت طلبی است. نقص در معرفت دینی ناشی از جامع ندیدن دین در عصر غیب هست و بعضی فکر می‏‌کنند که عصر غیبت فقط دوران عسرت و استیصال و اضطرار و امثال این‌ها هست، اما اینها نه به قرآن درست نگاه می‌‏کنند؛ قرآن را نه جامع و کامل می‌‏بینند، نه احکام قرآن را که برای همیشه در تاریخ جاری است و حاکم است و می‌‏تواند فعلیت پیدا بکند، به آن توجه می‏‌کنند و معارف اهل بیت را هم ناقص می‏‌بینند، با یک برداشت ذوقی و گزینشی از بعضی روایات، اینها یک نگاه ناقص از معارف اهل بیت دارند.

و همچنین اینها تاریخ را هم درست نمی‏‌بینند. رشد مسلمان‌‏ها، رشد جامعه شیعه، در همین دوران استیصال و اضطرار دارد اتفاق می‏‌افتد. نگاه کنیم ببینیم جامعه شیعه از قرون اولیه غیبت تا الان به کجا رسیده؟ جامعه ایران کجا و شیعیان فرض کنید قرن چهارم پنجم کجا؟ چقدر فاصله است؟ امروز اقتدار شیعه، رشد معارف شیعه، کمیت شیعه در جهان و گسترده اقتدار مادی شیعه کجا و آن زمانی که دوران انزوا و عسرت ائمه بود کجا؟! اینها را نمی‏‌بینند و این رشد را حس نمی‏‌کنند.

اینها نه برداشت درستی از قرآن دارند، نه از تاریخ دین دارند و نه از تاریخ امامان دارند. در حالی که قرآن می‏‌گوید بدون امامت و بدون حکومت و قدرت و تمکن اهداف دین محقق نخواهد شد. سیره امامان شیعه از دید رهبر معظم انقلاب و امام راحل، که در انسان ۲۵۰ ساله به یک بیان توضیح داده شده و با بیان‌‏های مختلف تکرار شده، می‌‏گوید مسئله حاکمیت، از مهمترین اهداف میانی امامان ما بوده است. و برای این حاکمیت، امامان دنبال تشکیل دادن یک گروه از همراهان بودند به نام امت، برای تشکیل آن دولت مطلوب اسلامی.

اما خودِ دولت، هدف میانی بود. به دنبال این بودند این حاکمیت دین در جامعه بسط پیدا کند. این بسط حاکمیت دین، عبارتی جدید امروز دارد به نام تمدن اسلامی. مدنیت اسلامی. سبک زندگی بر وفق و براساس اسلام که باید دنبال شود. هدف تمدن اسلامی، برای این است که بشر به مقام والای عبودیت برسد در این تمدن، همان چیزی که هدف خلقت بوده است.

اما متأسفانه این جریان تقلیل‏‌گرا، امروز در جمهوری اسلامی، انقلاب را متهم می‏‌کند به اینکه به دنبال اهداف توهمی و احساسی حرکت می‌کند! این منطق روشن، واضح و متقن دین را در این حرکت تاریخی همه انبیا و همه اوصیا و بسیاری از رهبران دین در عصر غیبت را نمی‏‌بیند. و این حرکت را احساسی و توهمی معنا می‏‌کند. اینها امروز اصرار دارند که جمهوری اسلامی، نهایتاً به امضای امان نامه کفر و شرک برسد؛ مسیری که دارند دنبال می‏‌کنند. اینها در حقیقت جمهوری اسلامی را اهداف بلندی را پیش روی خود گذاشته، از الان تا تمدن نوین اسلامی که فاصله زیادی داریم که اگر خوب حرکت کنیم، همه قوا را متمرکز کنیم در ایران، ما در یک دوره چهل ساله به تمدن اسلامی هم خواهیم رسید. اما چون هدف بلند است، جمهوری اسلامی را متهم می‌‏کنند به اهداف وهمی و اهداف احساسی. خب، اگر این طور است، انبیا هم اهداف بلندی داشتند، امامان هم اهداف بلندی داشتند. و از قضا در زمان آنها این اهداف محقق نشد.

خب، اینها در حقیقت انبیا را هم دارند متهم می‏‌کنند به اهداف توهمی. امام راحل می‏‌گفتند اگر پایداری بر سر اهداف بلند مذموم است، خب، پیامبران هم نباید این اهداف را پیگیری می‌‏کردند، اهدافی که چه بسا در زمان خودشان نمی‌‏رسیدند و نرسیدند. ‍پس یکی از مشکلات این جریان دین منزوی حداقلی تقلیل‏‌گرا، مسئله فکری است. قصور فهم از منابع دین.

راحت طلبی

اما تقلیل‌گرایی یک ریشه دیگر دارد، ریشه راحت طلبی است. ریشه‌‏های روحی و انگیزشی در این فهم وجود دارد. از اول تاریخ هم اینها بوده‌‏اند. کسانی که زندگی دنیا را بر مبارزه بر دنیا و راحتی آخرت، ترجیح دادند. کسانی که هوس‌‏ها برای آنها اولویت داشته، هوس‏‌هایی که به تعبیر امیرالمؤمنین، شروع فتنه‌‏ها بوده است. فتنه‏‌هایی که به بدعت و انحراف در فهم دین منجر می‏‌شد. کما اینکه این افراد امروز دچار این انحراف در فهم دین شده‏‌اند.

به دنبال این امیرالمؤمنین می‌فرماید که حاکمانی بر سر کار می‏‌آیند که کتاب خدا و وحی خدا را کنار می‏‌گذارند. امروز تحریف دین و تحریف قرآن، به جای تبیین حقیقت قرآن، اگر ادامه پیدا بکند، منجر می‏‌شود به حاکمیت کسانی که عملاً قرآن را کنار خواهد گذاشت و اگر قرآن کنار برود، مسلمان‏‌ها پایه و هویت‏شان را از دست می‏‌دهند و وحدت شکل نخواهد گرفت.

امت‌سازی برای دولت‌سازی و تمدن‌سازی

جریان دین، همان طور که عرض کردم، بر مبنای گرد هم آوردن پیروان و همراهانی برای تشکیل دولت، تشکیل حاکمیت دین به وجود آمده است. این پیروان همان امت هستند. یعنی امت‏سازی برای دولت‌‏سازی؛ و دولت‏‌سازی که همان تشکیل حاکمیت است، برای تمدن‏‌سازی. این در تمام سیره انبیا و اوصیا وجود دارد. حالا چه اینها خودشان می‌‏رسیدند به حاکمیت و به تمدن، چه نمی‌‏رسیدند. این مسیر، بوده و ادامه داشته است.

البته در عصر غیبت، یک نکته باریکی وجود دارد و آن این است که این سه حلقه امت‏‌سازی و دولت‏‌سازی و تمدن‌‏سازی، سه حلقه اصلی بوده‌‏اند در دوره امامان ما و معصومین. برای رهبران غیرمعصوم، این سه حلقه، سه حلقه تبعی هستند و سه حلقه آماده‏‌ساز برای رسیدن به دوران معصوم هستند. یعنی سه حلقه امت‏‌سازی، دولت‌‏سازی و تمدن‏‌سازی، برای ایجاد آن امتی است که آماده پذیرای آخرین حکومت تاریخ و آن حکومت پایدار و فراگیر حق باشد.این مانع وجود دارد و باید با جدیت و با اتقان و با رجوع به اندیشه‏‌های روشن قرآن و معارف اهل بیت با این تفکر مقابله کرد. تفکری که عرض شد امروز توسط دشمنان دین، دشمنان مسلمان‏ها دارد حمایت می‌شود.

تمدن سازی بهترین راه وحدت

اما تمدن‏‌سازی، چرا بهترین راه وحدت است؟ اگر ما نشان دادیم که امروز جمهوری اسلامی به دنبال ساخت تمدن است و بعد گفتیم که این تمدن، امکان دارد و اساساً تکلیف ماست، اما این تمدن‌‏سازی که در جمهوری اسلامی، پرچم آن در بالاترین نقطه اهداف قرار دارد، چطور می‏‌تواند مسلمان‏‌ها را به سمت وحدت ببرد؟ این نکات و جملات آخر بنده هست در جمع‌‏بندی این بحث و پایان بحث و فصل آخر عرض من است.

مسلمان‏‌ها، امروز خواهان پیشرفت و جبران عقب ماندگی هستند. در یک دوره تاریخی، مسلمان‏‌ها به تمدن رسیدند. تمدنی که در قله تمدن‏‌های بشری شکل گرفت و با فاصله بسیار زیاد از مدنیت‏ه و شیوه زیست اقوام مختلف، خودش را در جهان نشان داد. در یک مقطعی مسلمان‌‏ها عزت داشتند، مسلمان‏‌ها سربلند بودند. همان چیزی که خداوند متعال برای مسلمان‏‌ها خواسته است. به دلایل داخلی عمدتاً، مسلمان‏‌ها این عزت را از دست دادند و دچار عقب افتادگی شدند. مسلمان‌‏ها در یک حسرت تاریخی به دنبال بازیافتن آن عزت تمدنی هستند و به دنبال پیشرفت هستند و البته مدل پیشرفت غربی هم، پیشنهاد شده به مسلمان‌‏ها در چند سده اخیر که با ناکامی‌‏هایی همراه بوده و مسلمان‌‏ها متوجه شده‌‏اند که این راه، نمی‏‌تواند اینها را به آن سربلندی و سرافرازی برساند.

مسلمان‏‌ها می‏‌خواهند به سبک زندگی خودشان پیشرفت بکنند. یعنی به سبک اسلام می‏‌خواهند پیشرفت بکنند. ارزش‌‏های اسلام وجود داشته باشد، حاکم باشد. لازمه این دو مسئله یعنی این میل مسلمان‌‏ها به پیشرفت و بازیابی عزت گذشته و همچنین تکیه بر اسلام برای طی این مسیر، لازمه‌‏اش این است که یک نظام اسلامی در جامعه مسلمان تشکیل بشود. هر جامعه‌‏ای فرق نمی‏‌کند. نظام اسلامی آن نظامی است که می‏خواهد حکومتی بر پایه اسلام، آن طور که آن جامعه می‏فهمد و آن طور که مردم آن جامعه می‌‏خواهند تشکل بدهد.

اگر شما خاطرتان باشد، در این بیداری اسلامی، وقتی این حرکت در مصر اوج گرفت و منجر به کنار رفتن حاکمان ظالمان وابسته شد، رهبر معظم انقلاب اسلامی، اعلام کردند در مصر انقلاب صورت گرفت و آنجا فرمودند شما امروز به مرحله نظام‌‏سازی رسیدید. یعنی چی نظام‏‌سازی؟ نه اینکه نظام‏‌های خرد فرهنگی سیاسی اجتماعی اقتصادی، به دنبالش خواهد آمد، بلکه مقصود این بود که شما یک نظام حکومتی کلان را باید شکل بدهید. نظامی بر اساس اسلام و فرمودند که اسلام آن طور که علمای شما می‌‏فهمند و مردم شما می‏‌خواهند و آنجا فرمودند ما نمی‏‌خواهیم الگوی حکومت ولایت فقیه را به عنوان الگوی نظام اسلامی به دیگر کشورها صادر کنیم. نمی‌‏خواهیم حتی این را توصیه کنیم. توصیه ما این است که مردم مسلمان براساس همان اهداف پیشرفت و عزت اسلامی و با تفکری که علمای آنها دارند، یک نظام اسلامی شکل بدهد. یعنی نوعی حکومت اسلامی ایجاد بشود.

خب، این نظام اسلامی امروز در جوامع اسلامی باید شکل بگیرد. یعنی یک عهدی برای تشکیل حکومت اسلامی به معنای واقعی. چون اینها هم ادعا می‏‌کنند ما حکومت اسلامی هستیم، اما مردم که باور نمی‏‌کنند. حکومت اسلامی که بدیهیات و اولیات اسلام را زیر پا بگذارد. مثل تحت سلطه بودن کفار ولو اینکه اسمش هم اسلامی باشد که کافی نیست. این نمی‏‌تواند تأمین کننده نظارت مردم باشد. مردم می‏‌خواهند استقلال از کفار داشته باشند.

نظام باید دولت متناسب با اهداف خود را سرکار بیاورد

نوع حکومت اسلامی که مستقل از کفار باشد. نوع حکومت اسلامی که عدالت را در جامعه محقق بکند. اخلاق و ارزش‏‌های اسلام را حاکم بکند و از مظاهر فساد جلوگیری بکند. نوع حکومتی که معنویت را در جامعه جاری و ساری بکند و عقلانیت را در جامعه حاکم بکند. اینها مؤلفه‏‌های یک حکومت اسلامی و یک دولت اسلامی هست. مردم به دنبال این نوع دولت اسلامی هستند نه دولت‏‌های اسلامی وابسته و پر از فساد درونی و مخالف ارزش‏‌های اولیه و فطری و واضح اسلام برای حکومت کردن. مردم این را می‏‌خواهند. مردم کشورهای اسلامی در بیداری اسلامی این را نشان دادند. منتها چون در آن مقطع درست هدایت نشد، امکان تشکیل نظام اسلامی و سپس دولت اسلامی براساس این حرکت، به وجود نیامد. 

با دولت اسلامی می‌توان جامعه نمونه اسلامی ساخت

این دولت اسلامی، با همین مؤلفه‏‌های اصلی می‏‌تواند یک جامعه اسلامی را ایجاد بکند ولو اینکه این جامعه اسلامی در هر کشوری با جامعه اسلامی در کشور دیگر در بعضی از جزئیات تنوع داشته باشد و متفاوت باشد. ما به دنبال یک دست کردن فهم مسلمان ها در همه فروع و جزئیات از دین نیستیم. بلکه دعوت می‏‌کنیم به همین بدیهیات و همین واضحات معارف اسلام که همه مسلمان‌ها اینها را قبول دارند و معتقدیم این راه است که می‌‏تواند مسلمان‌ها را از سلطه کفر و شرک نجات بدهد. امروز دعوت به تشکیل نظام اسلامی، در حقیقت، دعوت مسلمانان هست به بازگشت به اصل خود و این یک امری است که برای مسلمان‏‌ها قابل فهم و قابل پذیرش است. ما در دعوت مسلمان‏‌ها به وحدت، دعوت می‌‏کنیم به اتحاد در تشکیل نظام اسلامی در سرزمین‌‏های اسلامی. وحدت امروز از این طریق اتفاق می‌‏افتد.

اتحاد جوامع نمونه اسلامی

اگر حرکت مسلمان‌‏ها براساس همین اصول اساسی دین در حاکمیت، امتداد و ادامه پیدا بکند، به یک جامعه اسلامی خواهند رسید. این جوامع اسلامی، جوامع نمونه اسلامی، اینها خود به خود به هم نزدیک می‌‏شوند و تقریب پیدا می‏‌کنند و اتحاد شکل می‏‌گیرد. اتحاد عملی شکل می‏‌گیرد بین مسلمان‏‌ها، اتحاد در نحوه زندگی، تعامل، تبادل، هم‌‏افزایی بین مسلمان‏‌ها اتفاق می‌‏افتد. این همان راه وحدت است و بعد این اتحاد جوامع اسلامی، به تشکیل یک بلوک قدرتمند به سبک زندگی اسلامی در جهان منجر می‏‌شود. مسلمان‏‌هایی که به اصول اولیه و اساسی اسلام پایبند هستند در تشکیل نظام‏شان، در تشکیل حکومت‏شان و در تحقق آن اصول در جامعه‏‌شان، خود به خود اینها به هم نزدیک می‏‌شوند، خود به خود وحدت پیدا می‏‌کنند و یک جریان قدرتمندی در جهان ایجاد می‏‌کنند. این همان تمدن نوین اسلامی است که بوجود می‌‏آید.

اگر این اتفاق بیفتد، آن وقت تمام آن جریان‏‌های کفر و شرک و نظام سلطه، راهی برای نفوذ به جوامع اسلامی نخواهند داشت. این هدفی است که امروز در دل همه مسلمان‏‌ها وجود دارد و این اقبال روزافزونی که به انقلاب اسلامی دارد می‏‌شود، در حقیقت ناشی از همین است. ما امروز مسلمان‏‌ها را به انقلاب اسلامی دعوت می‏‌کنیم به اینکه یک نظام اسلامی مناسب خواست خودشان در جامعه ایجاد بکنند. نظامی که اسلام را حاکم بکند و سلطه غرب و شرک را کنار بگذارد.

اختلافات تاریخی کلامی و فقهی و... اولویت ندارد

خب، این می‏‌شود آن مسیر وحدتی که امروز مسلمان‏‌ها طبعا می‌‏خواهند و فطرتا دنبال آن هستند. در این مسیر، اختلافات تاریخی و کلامی و فقهی و امثال این‌ها و رفع این اختلافات، اولویت ندارد. اساساً مسلمان‌‏ها دنبال این بحث‌‏ها نیستند و به این ترتیب، اصلاً نگاه ما به تعامل دیگر مذاهب اسلامی، تفاوت خواهد کرد. این مطلب خلاصه و عصاره‏ای است از اندیشه انقلاب اسلامی برگرفته از اندیشه و مکتب این دو امام، مکتب امام راحل و مکتب امام حاضر.

سؤال کرده‌‏اند که اگر این اهداف بلند در زمان ا نبیا محقق نشد، آیا در این دوره که ما امام معصوم و رهبر معصوم نداریم، چطور محقق می‏‌شود؟

این برمی‏‌گردد به آموزه‏‌های دین. برای تحقق اهداف فقط وجود اهداف و تبیین اهداف توسط پیامبر اکرم یا پیامبران کافی نبود. بلکه برای تحقق این اهداف، همراهی مردم هم لازم بود. همراهی مردم، یک شرط مهم بود در تحقق دین که اتفاق نیفتاد. دین به درستی تبیین شد، اما تحقق خارجی، آن طور که انبیا می‏خواستند انجام نشد.

اگر این عامل یعنی اراده مردم و خواست مردم در هر زمانی رخ بدهد، از آنجایی که دین تبیین شده برای ما و امروز ما مایه‏‌های زیادی از معارف اسلام را داریم و نمایندگانی در دین وجود دارند به نام رهبران دین، امامان جامعه، این شاگردان بحق معصومین، ما با تکیه بر همین رهبران دین‏‌شناس و با تکیه بر اقبال مردم، اراده مردم و آگاهی مردم، می‏‌توانیم آن اهداف را در حد خودمان در عصر غیبت محقق کنیم.

در عصر غیبت اصلاً ادعا نیست ما دولت اسلامی می‏‌سازیم مثل دولت حضرت امیر، اگر مردم او را همراهی می‏‌کردند. یا دولت پیامبر اکرم (ص) و اگر مردم بیشتر همراهی می‌‏کردند؛ اصلاً چنین ادعایی نیست. اصلاً ادعا این نیست در عصر غیبت که ما جامعه اسلامی می‏‌سازیم که حضرت حجت سلام الله خواهد ساخت. یا تمدنی جهانی می‌‏سازیم که امام عصر (عج) خواهد ساخت. اصلاً این حرف نیست. نه امام راحل و نه امام حاضر، چنین ادعایی نکردند. شما نگاه کنید مراجعه کنید به هیچ وجه ادعا این نیست که ما آن کاری که امام زمان (ع) خواهد کرد را ما محقق بکنیم. یک روایاتی هست که می‌‏گوید هر جریانی که ادعا می‏‌کند من می‏‌توانم عدالت را مثل امام زمان محقق کنم، می‌‏آید و شکست می‏‌خورد.

خب، ما در انقلاب اسلامی چنین ادعایی نداریم که بعضی می‏‌گویند این هم شکست خورد یا شکست خواهد خورد. یا آن پرچم باطلی که می‏‌گویند که هر پرچمی که به اسم دولت اسلامی بلند بشود، شکست می‏‌خورد و پرچم طاغوت است. پرچمی که امروز بلند شده، پرچم زمینه‌‏سازی تحقق دولت اسلامی اصیل و متعالی و کامل در زمان حضرت حجت است. این پرچم زمینه‏‌ساز آن پرچم است. دین به ما می‏‌گوید باید زمینه‏‌سازی کرد.

بنابراین ما در حد خودمان امروز می‏‌توانیم تمدن اسلامی ایجاد کنیم. چون امروز یک عاملی که در این دوران بیش از تمامی دوران تاریخ رشد کرده، رشد مردم است. با رشد مردم می‏‌شود؛ کما اینکه با رشد مردم چهل سال است که دو امام، دو شاگرد برجسته مکتب اهل بیت علیهم السلام امروز در حاکمیت هستند، در حالی که هیچ گاه در طول تاریخ یک چنین فرصتی برای امامان ما هم پیش نیامد. این نشان می‏‌دهد که عامل مردم اینجا می‏‌تواند چه قدرتی داشته باشد و چه آثار و نتایجی داشته باشد.

همین مسیری که ما رفتیم؛ انقلاب اسلامی تشکیل شد، و بعد نظام اسلامی نفی کننده شرق و غرب تشکیل شد، به دولت اسلامی برسد که در آن قرار داریم. دولت اسلامی مقدور با این عصر و با تکیه بر همین قابلیت‏‌ها و توانایی‏‌ها و رشد مردم. ما این مسیر را می‌‏توانیم ادامه دهیم.

سؤال را آن طور که فهمیدم این است که اهداف توحیدی نظام ما، باید برای سایر ادیان و مذاهب پررنگ‏تر بشود، تبیین بشود؟

جواب؛ بله. این حرف درست است. یک پایه بعثت ما یعنی ادامه بعثت پیامبر اکرم که تداوم دارد، تبیین دین است. اما در کنار تبیین دین، تحقق دین مهم است. ما اگر توانستیم یک حاکم طاغوت را کنار بزنیم، مردم مسلمان جهان این حس اعتماد به نفس را پیدا می‏‌کنند که می‏‌شود حاکم طاغوت را در سرزمین خودشان کنار زد ونشان بدهیم و دادیم که می‏‌خواهیم یک حکومت اسلامی داشته باشیم، نظام اسلامی تشکیل دادیم، مردم دنیا هم این امید را پیدا می‏‌کنند. بنابراین ما می‏‌توانیم با عمل‏مان، کما اینکه در معارف اهل بیت هست، آن مقدار که فهمیدیم و عمل کردیم، مسلمان‏‌ها را به حقیقت دین دعوت کنیم.

من عرضم این است که در کنار تبیین دین، آن عاملی که اثربخش‏تر می‌‏تواند باشد، تحقق دین در جمهوری اسلامی است. امروز جمهوری اسلامی، عملاً محور وحدت مسلمان‌‏های جهان است. نه از این جهت که معارف کلامی شیعه می‏‌خواهد محور قرار بگیرد (بنابر آن رویکردهای نظری که در تاریخ بوده است)، از این جهت که امروز مردم ما توانسته‌‏اند عملاً به سمت حاکمیت اسلام پیش بروند و در مقابل قدرت‏‌های شرق و غرب ایستاده‏‌اند. این بهترین الگوست تا مردم دین را بشناسند.

به همین خاطر شما می‏‌بینید خیلی از کسانی که در این کشورهای اسلامی بودند، که به شیعه تمایل پیدا کردند یا حتی خودشان مستقیم گفتند ما شیعه شدیم، اینها از طریق مباحثات کلامی شیعه نشدند، اینها گفتند اگر شیعه این است که جمهوری اسلامی جلو امریکا ایستاده، ما هم شیعه هستیم. اگر شیعه این است که جمهوری اسلامی قدرت در مقابل نظام سلطه پیدا کرده، علیرغم تلاش قدرت‏‌های سلطه‏‌گر، پس معلوم می‏‌شود این مکتب حق است. ما عملاً حقانیت فکرمان را نشان دادیم و بعد نمی‏‌خواهیم مردم را دعوت کنیم به تشیع، به معنای کلامی و تاریخی، بلکه ما می‏‌خواهیم به ارزش‏های تشیع دعوت کنیم. یعنی همان ارزش‏‌های اسلام.

سؤال کردند با توجه به اینکه ما دین کامل داریم، مسلمان‌‏ها دین کامل دارند و آخرین دین الهی، پس چرا مسلمان‌‏ها با هم در تعارض هستند؟ و چرا این دین مسلمان‏‌ها را به وحدت دعوت نمی‏‌کند؟

جواب روشن است. مسلمان‏‌ها احکام قرآن را کنار گذاشتند. قرآن کریم فرموده است واعتصموا؛ امر کرده به اعتصام، خب ما عمل نمی‏‌کنیم. مثل اینکه با اینکه قرآن گفته نماز ما را از فحشا و منکر باز می‏‌دارد، پس چرا ما دچار فحشا و منکر می‌‏شویم؟ خب، مؤمن! تو نماز نمی‏‌خوانی! وقتی نماز نمی‏‌خوانی، دچار فحشا و منکر هم می‏‌شوی، طبیعی است. یا نماز را اقامه نمی‌‏کنی آن طور که باید، و حق نماز است. و لذا دچار همین لغزش‏‌ها می‌‏شوی.

شما نزد پزشک هم که می‌‏روید، نمی‏‌توانید به پزشک بگویید من آمدم پیش شما، منتها بعد از اینکه رفتم خانه، خوب نشدم، دکتر می‏‌گوید آن نسخه‌‏ای که دادم را عمل کردی؟ می‏‌گوید نه. خب چه توقعی از پزشک است ؟ ما آمدیم مسلمان شدیم، ادعا کردیم مسلمان هستیم، بعد به دستورات دین عمل نمی‏‌کنیم، می‏‌گوییم فایده ندارد. قرآن می‏‌فرماید «ولو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض» قرآن می‏‌فرماید شما تقوا داشته باشید، تمام برکات‏ زمین و آسمان برای شما گشوده می‏‌شود. بعد می‏‌گوییم ما چرا مسلمان هستیم اما به لحاظ مادی عقب افتاده‌‏ایم؟ چون آن تقوایی که قرآن می‏‌گوید نداریم، و آن ایمانی که قرآن می‏‌گوید نداریم. ما به دستورات دین عمل بکنیم، این اتفاق می‏‌افتد. نگویید ما مسلمان هستیم، پس چرا پیشرفت نمی‏‌کنیم؟ بگویید ما مسلمان هستیم  و به دین عمل نمی‌‏کنیم، لذا پیشرفت نمی‏‌کنیم.

منتها عمل نیاز به علم دارد. ما اول باید دین را از طریق نمایندگان دین درست بشناسیم، در این زمینه باید بشدت مراقب تحریف بود. هرکسی که زبان دینی گشود، حرفش را باور نکنیم. هرکسی که لباس دینی پوشید، حرف او را باور نکنیم. نمایندگان مطمئن دین وجود دارند. در طول تاریخ این سلسله نمایندگان وجود داشته‌‏اند. باید به حرف آنها گوش کرد و در بین این علما، آنهایی که دین را پیش بردند.

ما حالا اگر در گذشته، آشنا با سیره علمای گذشته نبودیم، حداقل الان بیش از نیم قرن است می‌دانیم که دین چطور پیش رفته است. ببینید در این کشور می‌‏خواستند کاپیتولاسیون را حاکم بکنند؛ یعنی حاکمیت قضایی برای بیگانگان کافر بر ضد مسلمان‏‌ها. یک امامی در مقابل این اندیشه و تصمیم شوم قیام کرد. خب، نتوانستیم به ظاهر جلو آن حرکت را بگیریم. اما ببینید در این پنجاه سال، چقدر این حرکت رشد کرد. این، نماینده دین است. آن فکر دینی که نماینده حقیقی دین است، امروز برای ما روشن شده چه کسانی هستند. در تاریخ هم اگر مطالعه تاریخی درستی داشته باشیم، این مسئله روشن می‏شود.

لذا این خط تاریخی، زمانی برای ما روشن می‏‌شود و زمانی به خط درست دین در زمان حاضر می‌‏رسیم که شناخت داشته باشیم. شناخت از دین داشته باشیم، از قرآن داشته باشیم و از فرهنگ اهل بیت داشته باشیم. سیره سیاسی ائمه و سیره حرکتی و عملی ائمه را دنبال بکنیم. فرهنگ‏شان را بشناسیم، دین را بشناسیم به اندازه خودمان و بعد برویم به دنبالش عملاً دین را محقق کنیم؛ آن مقدار که شناختیم. مسلمان‏‌ها با این دو کار، پیشرفت خواهند کرد.

سؤال شده این هویت جمعی ایرانیان امروز بعد از انقلاب که البته در طول دوران حیات مسلمانان در ایران وجود داشته، آیا می‏تواند محور وحدت باشد؟ چون حضرت آقا این تعبیر هویت جمعی را دارند؟

به یک معنا؛ بله. چون هویت جمعی ما ایرانیان، اسلام است. اصل این هویت اسلام و تحقق اهداف اسلام است. یعنی به این معنا که ما ایرانیان جمع شدیم تا هویت اسلام را در این سرزمین محقق کنیم. اگر این است، بله این همان اسلام است. این ایرانیت نیست. عرض کردم مثل انقلاب اسلامی ایران که این برخاسته از همین هویت جمعی است. همین انقلاب اسلامی ایران در ادامه به تمدن اسلامی می‏‌رسد، با همین نگاه. عرایض ما همین بود که ما در این مسیر، عملاً مسلمان‏‌ها را دعوت می‏‌کنیم به همراهی. همراهی هم همان وحدت خواهد بود.

منبع: فارس

منبع خبر "مشرق نیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.