به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، صحبت های آیت الله صافی گلپایگانی در حضور رئیس مجلس شورای اسلامی جنجال هایی را به دنبال داشت که برخی افراد افراطی را به اهانت و جسارت به این مرجع تقلید کشاند، دیشب در کلاب هاوس خبرآنلاین این اتفاق مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت و مهمانان مدعو و صاحب نظران حاضر درباره دلایل و زمینه های این موضوع یعنی" اهانت به مرجع تقلیدی که می گوید نباید با دنیا قهر کرد " به بحث و تبادل نظر پرداختند.
حجت الاسلام محمدحسین معزی فعال فرهنگی
متنی آماده کرده بودم برای این مسئله که قصد نداشتم بیرون بدهم و درباره اش صحبت کنم. کلمه ای را به نام حریت و استقلال حوزه مطرح می کنند. عنوان دیگر، موضعگیریهایی را عنوان می کنند که عاقلانه باید سخن گفت و زیست کرد. گروههای مرجع می توانند اثرگذاری های خود را زمانی حفظ کنند که بر اساس عقل و شرع حرف بزنند و موضع بگیرند.
برخی در مقابله با هجمه به ساحت حضرت آیت الله العظمی صافی، جایگاه شرعی و اجتماعی و حوزوی ایشان را تبیین می کنند. یک ساحت مرجعیت تشیع داریم که به عنوان مرزداران در روایت دینی از آنها یاد می شود. کسانی که مرز هجوم ها به مبانی دین را پاسداری می کنند. مرجع مختص کسی نیست. بر تک تک مسلمانان واجب است مجتهد باشند و به استنباط احکام و مبانی شریعت بپردازند، این وظیفه هر انسان دین مدار است.
توقعی در جامعه ایجاد می شود که هر کس ابزار قدرت و اقتدارگرایی را به هر نحوی به دست می آورد، تلاش می کند کسی به غیر از مسیری که او حرف می زند، ورود نکند، او را تخطئه می کند. عنوان مطلبم این است: هتاکی کسب و کار من است. یک سری در زمانهای مختلف، هتاکی کسب و کارشان است و می گویند تو باید اینقدر قدر باشی که کسی جرات نکند خارج از مسیر تو حرف بزند.
متاسفانه این ادبیات مشتری دارد و این قبیل افراد حاشیه امن می یابند. متاسفانه برخی از آقایان به خاطر یک توییت باید طوری پاسخگو باشند که واقع مطلب آنقدر نیاز نیست. من مخالفم دادستان وارد شود.این مساله به دادستان کاری ندارد.پیش از سایت رجانیوز، روزنامه کیهان به قلم آقای شریعتمداری،هتاکانه تر به ساحت آیت الله سیستانی تعرض می کند.این جایگاه نقش آفرین و سرمایه اجتماعی یک جامعه است. او حرف می زند و بعد می گوید من هجمه کردم و آن فرد دیگر عطایش را به لقایش می بخشد و سکوت خواهد کرد. همانطور که ما فعالان تبلیغی و مذهبی و اجتماعی، جلو نمی رویم. کسی که در چنین جایگاهی است، برداشت عاقلانه از یک معضل اجتماعی را به یک مقام مسئول عالی رتبه که محضر او آمده است و توقع دارد و حاجتی دارد، بیان می کند و احساس می کند این فرد جایگاه و شان دارد، او آنچه به ذهنش می رسد را می گوید.
این فرد در این جایگاه با ابزار فهم و شعور خود و نه حتی نیاز جامعه،سخن می گوید و می گوید برای ارتقای وضع معیشت جامعه و شعار عالمگیر خود نباید درها را به روی خود ببندیم.آن سایت یا نویسنده خاص، حریم و جایگاه را می شکند و حرمت بزرگتری را زیر پابگذار تا خیلی از افراد حساب و کتاب کنند و وارد این عرصه نشوند.این جایگاه کسانی است که هتاکی کسب و کارشان است.
افرادی که در این زاویه و محیط سیاسی جامعه هستند، با مستی از پیروزی های سیاسی روزمره که گذرا خواهد کرد – سخن می گویند و بزرگترها به یاد دارند چه کسانی آمدند و زدند و خوردند و بردند و رفتند ولی آنچه مانده کرامت و شقاوت است- بر مسند قدرت سیاسی قرار می گیرند و می خواهند عقلها و فهم ها را تعطیل کنند. زبانها را ببندند.می گویند از بزرگتر شروع می کنم تا کوچکترها حواسشان جمع باشد. این زندگی دینی نیست. اگر کسی سکوت کرد خیانت کرده و سکوت، ضرر می رساند.
جامعه نخبگانی باید موضع بگیرد. برخی می گوید آیت الله صافی جزو انقلابیون است. اصلا مساله این نیست. مساله این است که یک فرد اندیشمند ابراز نظری کرده است. چرا باید به او طوری هجمه کنیم که دیگران بترسند؟ این چه فرهنگی است؟ اصلا دادستان این هتاک را بگیرد. این برخورد سلبی هم اشتباه است. افرادی در این زاویه هستند و زیر پوشش ها قرار می گیرد. زیر چتری می ایستند و ذیل آن چتر هتک می کنند و افراد هم جرات ندارند زیر آن چتر بیایند.
نکته آخر این که انقلاب اسلامی انقلاب شعور و شعارهای مبتنی بر شعور بوده است. از جمله این شعارها، بسط دادن به آرا و اندیشه است. از صاحب جایگاهی نقل می کنم وقتی این رفتارهای سلبی از هر دستگاهی –زمانی در دهه 70 نوشته بود اندیشه و عقل را با زنجیر نمی توان بست- شکل بگیرد، باید اندیشه در محیط نخبه گانی نقد و بایکوت شود.
نباید بگوییم این افراد را قلم بشکنیم، این افراد با این داستان زندگی می کنند. مداحی به یک مرجع معظم تقلید توهین کرد. به او گفتند باید بروی از بی ادبی ای که کردی، پاکسازی کنی. اگر او فحش ندهد دیگر شناخته نمی شود. این افراد صندلی هایی را می خواهند به دست بیاورد که با هتاکی از بزرگان حاصل می شود. عده ای از این طریق نان می خورند. کسانی که در طول تاریخ از شکستن حریمها نان خورده اند و روزگار گذرانده اند انجام و پایان خوشی نداشتند.
مسعود ده نمکی فیلمساز
باید از استانداردهای دوگانه پرهیز کنیم. کسانی که امروز نسبت به نقل قولی که بیان شده واکنش تند دارند، در بسیاری از موارد و روم ها، درباره رهبری بحثهایی می شود ولی واکنشهایی نشان نمی دهند. من یاد کتاب حزب قاعدین زمان آقای باقی افتادم که در خصوص آقای خوئی مطلبی نوشته بودند که نقیض آن را اکبر گنجی در راه نو نوشت و کسی واکنشی نشان نداد. این کتاب توسط وزارت ارشاد مجوز داشت و در هفته نامه شلمچه بحث کلامی که آقای باقی داشت، عکسش را در نشریه چاپ کردم و بلافاصله آقای مهاجرانی نشریه را توقیف و تعطیل کردند.
این رفتارهای دوگانه را می بینیم. نوع برخوردی که با آیت الله مصباح درباره حکومت و دولت اسلامی و بحثهای کلامی می شود، شکل دیگری است. وقتی از شان خود مطلب خارج می شود و با فاشیسم و هیتلر مقایسه می شود و کسی واکنش نشان نمی دهد، نشان می دهد استاندارد دوگانه ای را درباره دلسوزی اخیر درباره مراجع می بینیم.
اگر قرار است دادستان وارد شود باید مسایل درون گفتمانی بیرون داده شود. مرجع دینی می تواند مقامات عالی رتبه را احضار کرده و حتی مخالف خوانی کند. آیا تسری دادن این به رسانه ها و افکار عمومی و بیرون دادن مسایل درون گفتمانی نمی تواند منشا اهانتها باشد؟ بحثهایی است که جایگاه نخبگانی دارد. ما سابقه بیرون دادن برخی مطالب را داریم. حرفهایی که سر و ته زده می شود یا برجسته می شود یا به ضرر گوینده حرف می زند. درباره برخی ریاست جمهوریها حرفهایی بیان می شود. مثلا نزد مرجعی مطالبی را بیان می کنند ولی مساله سیاسی می شود. مطالب را بیرون می دهند. دادستان وارد شده است و امیدواریم منتظر کلاب هاوس و فضای مجازی نشود. هرجا روح میت را از قبر بیرون کشیدند و هر چه خواستند گفتند، هیچکس واکنش نشان نداد، این یعنی انفعال. مسئولان تحت فشار افکار عمومی کارهایی می کنند.
من به این قضیه که شئون مرجعیت هر بحثی دارد ولو خلاف نظر حکومت، قائلم ولی نسبت به واکنش برخی افراد بسیار بدبین هستم. آقایان به اسم دفاع از مرجعیت، نشریه شلمچه را بستند. شورای عالی امنیت ملی از نشریه جبهه شکایت می کند به منظور جلوگیری از افشای اسنادی در شماره های بعدی! این شکایت را دولت اصلاحات داشت. بعد در کوچکترین موارد، دیگران را مرعوب می کنند. این حجم از واکنش، رفتار سیاسی است نه حقوقی.
سید عبدالجواد موسوی عضو شورای سردبیری خبرگزاری خبرآنلاین
آقای معزی حرف درستی زدند که برخی دشنام ها خریدار دارد. باید دید چه کسانی خریدار این حرفها هستند. مضافا اینکه حرفی که بیان شد سیاسی نبود. با طایفه ای طرفیم که با هر سخن عاقلانه ای سر ستیز دارد. کسی که حرف عقلا را بیان می کند که نباید با دنیا سر جنگ داشت. کجای این سخن ایراد دارد که به گوینده اش حمله کنیم؟
زمانی آقای شایگان گفت انقلاب و اسلام دو مفهوم هستند که با هم سر سازگاری ندارند.انقلاب امر مدرن است و اسلام امر تاریخی. ایشان گفت بخش انقلابی بر اسلامی غلبه می کند. ما آن موقع متوجه نمی شدیم. برخی خود را مباح می دانند بر هر کسی هر چیزی می گویند و معیارهایی برای انقلاب دارند که آیت الله حق ندارد درباره اش حرف بزند و اگر حرف زد ما حق داریم به او هر برخوردی کنیم. این معیار از اساس غلط است.
وقتی باب این رفتارها باز می شود معلوم است کوچکترها هم این رفتارها را دنبال می کنند و انتظار پاداش دارند.
سعید توکلی مجری رادیو و تلویزیون
این اتفاق به یک رویه مالوف تبدیل شده و تا کسی حرف حساب زد او را می کوبند و ضرب و شتم می کنند و بعد هم جبهه انقلاب را به خویشتنداری و انسجام دعوت می کنند. چطور زمانی که مراجع عظام در راستای مراد این دوستان صحبت می کنند، کسی حق ورود به حیطه شان را ندارد. بعد هم حرف دیگری بیان می شود، به او می تازند. ماجرایی است که می گویند ما گنده تان را زدیم، بقیه تان خفه شید.
یعنی هیچکس سمت این حوزه نرود. نمی دانم چرا آقای ده نمکی می آید این را با آنچه با خودشان گذشته یا آقای مصباح مقایسه می کنند. اندیشه و تفکر آقای مصباح سیاسی بود و در راستای منافع مردم نبود.
آقای ده نمکی نگاه سیاسی دارد و آنچه بر وی گذشته، سیاسی بوده است و این مقایسه غلط است. باید فکری به حال آن فرهنگ کنیم که تا یک نفر حرفی زد از خجالتش دربیاییم و بعد ببینیم سنبه پرزور است، بگوییم نه تایید می کنیم و نه تکذیب. آیت الله صافی به رییس مجلس، دغدغه اش را منتقل کرده. کف خیابان که حرف نزده است.
حجت الاسلام علی بخشی فعال سیاسی
ماجرایی است بین آشیل و تلفوس. آشیل با نیزه جادویی زخمی به تلفوس می زند و برای التیام او باید گردی از زنگ زدگی نیزه آشیل را روی زخم بپاشند. در این افسانه، نیزه هم درد است و هم درمان. اگر بخواهیم درباره مرجعیت و کاربرد دین صحبت کنیم، نباید فراموش کنیم دردم از یار است و درمان نیز هم.
نباید فراموش کرد مرجعیت هم درمان می کند و گاهی با سکوتشان امکان دارد زخمهایی هم به جامعه وارد کنند. جامعه شناسان می گویند یک طرف جامعه ساختار، قانون، دیوانساری و فرآیند است و طرف دیگر جامعه است. تمام ساختارها و روالها و قانونها بناست در خدمت مردم و جامعه باشد. در لحظه ای که این تعامل در طرف ساختارها سنگین شود، جامعه به آسمان سوت می شود، یعنی موقعیت عجیبی مردم پیدا می کنند. مدتهاست این تعامل به نفع ساختارها از تعادل خارج شده و جامعه سبک شده است. بانکها از مردم قوی ترند. در مدیریت جوانان، جوانان فقط عرق می ریزند و جابجا هم نمی شوند. برای یک جوان دوزخ خیلی بهتر از برزخ است. بلاتکلیفی که مدتهاست در آن گرفتاریم و نمی دانیم قرار است چه شود. آینده مان مبهم است. مطلع نیستیم چه تصمیمی برای آینده نزدیک بزرگان خواهند گرفت.
رانت و تبعیض و فاصله طبقاتی با فساد، جز با توجیه، حمایت و مداخله فقه و بانیان فقه، ممکن نیست. اگر راجع به یک متولی صحبت می کنیم بدانیم درد و درمان توامانی آنجا نهفته است و نقش آفرینی بزرگان در کسوت دین چقدر می تواند مهم باشد.
این که ما یک جایگاه را برای مرجعیت ترسیم می کنیم که علمی و دقیق نیست. قرآن می گوید انبیا با خدا مجادله می کنند. مجادله انبیا با شخص خدا را در آیات می بینیم. یا مردم با انبیا در آیات مجادله می کنند. چه دستهای پنهانی است که اینقدر ما را از متولیان دین دور می کند. اینقدر می گویند فلانی چشم برزخی دارد. خب داشته باشد. چرا جایگاه غیرعلمی و غیردینی برای مرجع ساخته می شود. اعرابی سرش را روی پای پیغمبر می گذاشت و می گفت بگو پیامبر از دین چه خبر؟ در یکی از غزوات، غنایم غیرمساوی تقسیم شد، انصار و مهاجر اعتراض کردند و پیامبر توضیح داد. اگر از درمان و دفاع از جامعه صحبت می کنیم که مرجعیت نقش دارد، باید گفت شرایط فعلی محصول سکوت و حمایت فقه و بانیان فقه است.
لطفا اینقدر مرجعیت را غیرقابل دسترس طرح نکنید و یک نخود ارتباطی که بین مردم و مرجعیت است از بین نبریم.
ما در کلام آقای صافی و دفاعی مانند آقای علوی بروجردی از ایشان،داریم تشیع سیاسی دولتگرا را در مقابل تشیع سنت گرا می بینیم. این امر جدیدی نیست و ریشه کهنی دارد که می شود خیلی درباره اش صحبت کرد. به نظر می رسد آقایان به خصوص آقای رییسی باید هوشمندانه تر تصمیم بگیرد. آقای رییسی در شروعش، جایگاهی در قم ندارد. تهران و مشهد را ترجیح داده و قم را از دست داده است و این خطای فاحش است. امیدوارم طرفدارانش هوشمندانه تر رفتار کنند تا قم و بیوت مراجع از دست نرود.
حسن آقامیری فعال فرهنگی
کسی جرات نمی کند راستش را بگوید. از اول انقلاب تاکنون به اسم انقلابی گری برای چیزی حرمت باقی نگذاشتیم. برخورد یک سری انقلابیون را با سیداحمد خوانساری ببینید که امام خمینی در مقام دفاع از او آمد و گفت برخی درباره عدالت او شک دارند ولی ما درباره عصمت او شک داریم. برخی جلوی خانه اش رژه می رفتند و می گفتند زنها به ما پیوستند بی غیرتها نشستند و با انگشت به خانه آقای خوانساری اشاره می کردند.
عده ای خود را حق می دانند و دیگران را باطل. آنها در برخورد با کسانی که آنها را باطل می دانند هیچ حد و مرزی ندارند. خود و فهم خود را حق می دانند و از هر ابزاری استفاده می کنند. روایت دارند که می شود تهمت زد. هر چه بگوید این روایت یعنی دشمنان را از جوابت بهت زده کن، می گویند نه یعنی تهمت می توان زد. وقتی می توان تهمت زد، فرقی نمی کند چه کسی روبروی او باشد.
یادتان نیست سال 88 در خانه مراجع ریختند و شیشه دفتر آیت الله جوادی آملی را شکستند. روبروی دفتر آیت الله وحید خراسانی و مکارم شیرازی شعار می دادند مرجع بی بصیرت بصیرت بصیرت.
مرجعی درباره انقلابیگری افراطی موضع گرفته بود امروز کجا بود؟ من برای نقد پایه ام. قواعدی دارد که هیچکس از آن مصون نیست. این که بگویی مرجع تقلید است هم می توان نقدش کرد. هیچ استثنایی هم نیست. نه مراجع هیچ انسان غیرقابل نقدی نداریم. ولی بحث فحش دادن و تخریب و ترساندن است.
زمانی می گفتند اطاعت از احمدی نژاد اطاعت از خداست. می گفتند راه ولایت فقیه از احمدی نژاد می گذرد. تا کوچکترین مخالفتی می کردی می شدی ضد ولایت فقیه. او نه سایه خدا بود و نه جرثومه فساد. مداح داریم به مرجع تقلید انقلابی فحش داده و هیچ اتفاقی نیفتاده. به او توصیه کرده اند با مرجعیت اینطور حرف نزن. می شود من هم فحش بدم و عذرخواهی کنم.
کسی جرات می کند به دولت فعلی که جایگاه پیدا کند می شود دولت معصومین –مانند دولت اول احمدی نژاد- فحش بدهد؟ شما آزادی بیان دارید تا زمانی که در راستای فلان سیاست باشید.
بلایی که سر آقای صافی آوردند، مرجع دیگری حرف نمی زند چون آبرومند هستند. ولی کسی که فحش می دهد جایگاهی ندارد و احیانا مواخذه کوچکی هم می شود والا چرا مواخذه کنند؟ می گویی چرا اینها هتاکی می کنند؟ می گویند چهار تا بچه تندرو هستند چه کنیم؟ پس اگر بچه های تندروی اینطرف حرف بزنند ستاره دار می شوند؟
در 50 ساله اخیر اینقدر که مذهبی ها به مراجع توهین کردند، لامذهب ها نکردند. کاریکاتور کشیدند. تیمی به اسم آیت الله شیرازی در قم، گروهی از آنها برای سر من جایزه 250 میلیون و کشتنم یک میلیارد تومان جایزه گذاشته بودند. کانالی به نام دیپلمات 313 داشتند و برای زدن من جایزه می گذاشتند. خط فکری من در زمینه هایی از آنها جداست.
کسی که مرجعیت دارد، عمامه اش را برمی دارند و پرچم انگلیس درست می کنند و در رسانه ها منتشر می کنند. مسخره کردن عمامه آن آقا، مسخره کردن روحانیت است. خلیفه کشی باب می شود. پایه فحاشی کردن و بی ادبی و حاشیه امن داشتن خیلی بد است. شما می توانید شعار تند انقلابی بدهی و به هر کسی هر چیزی خواستی بگویی. می توانی در جلسه مداحی در تهران فحش به مرجع بدهید. اگر در راستای سیاست آنها باشید هیچ کاری با شما ندارند.
تلویزیون می خواهد روشنفکر شود، آقای زاکانی را در اخبار 20 و 30 آورده. جلسه لواسان را گذاشته ولی وحید اشتری را حذف کرده است. نمی گویم موضع اشتری درست است ولی چرا داری او را حذف می کنی؟ عدالتخواهی را هم قبول ندارند بستگی دارد یقه چه کسی را بگیری. شما فقط حق داری یقه کسانی را بگیری که مفسد اقتصادی رقیب ما است.
کسانی برای توهین به برخی مراجع قم بانی بودند، زمانی همین تندروها سرشان ریختند و دفترش را خراب کردند و مردنش را تبریک گفتند. گفتم مرگ او را تبریک می گویید؟ گفتند بله تبریک می گوییم!
باید نقد را محترم بشناسیم و راجع به همه توهین را درباره هیچکس قبول نداشته باشیم و از گذشته خود توبه کنیم.
محمدعلی ابطحی معاون اسبق ریاست جمهوری دوره اصلاحات
شما با مرجعیت و دین و اینها مخالفید و حالا حرفی زده شده و آنها بی پروا درباره مرجعیت صحبت می کنند. در یک کلاب، نویسنده مطلب توهین آمیز رجا نیوز به اصلاحطلبان فحش داد و آخر گفت من دست آیت الله صافی را می بوسم.
این فضا را گروهی درست کردند که مرجع را دکانی برای زدن دیگران کرده بودند. حالا مرجعی که حرف آنها را نمی زند، در موضعی قرار می گیرد که بزرگانی مانند آیت الله خوانساری، شیرازی، منتظری، صانعی و دیگران بودند.
جریانی مانند کیهان یا رجانیوز، اشخاص زیادی را مورد اتهام قرار دادند. در برنامه هویت، روشنفکران را با اتهام روبرو کردند.حالا که صدا به برکت وجود آیت الله صافی شنیده می شود،بدانید مجموعه ای از اهالی تفکر در کشور مورد ظلم قرار گرفتند. بحث فرد نیست، آن افراد در فضای خود چهره های برجسته ای بودند که مورد فحاشی، افشاگری و سخنان یکطرفه قرار گرفتند.
این اتفاق بزرگی است که اعم از بحث توهین به مرجعیت است. آقای لاریجانی به پخش برنامه هویت اعتراض کرد. خودش دچار این مشکل شد. یکی از بزرگان نقل می کرد که مثلا آیت الله شریعتمدار روزی که جلوی خانه اش ریختند به آیت الله منتظری زنگ زد ولی کسی به روی خودش نیاورد. بعد در خانه آیت الله منتظری ریختند و او تماس گرفت و کسی جواب نداد.
کسانی که خودشان قربانی شدند این اتفاقات را در ابتدا سامان داده بودند. ما حق داریم نصیحت کنیم دوستان از افراطی گری فاصله بگیرند. چون بعدا خودشان می فهمند رفتار افراطی درست نیست.
در دهه 70 آقای آقاجری در همدان سخنی گفت. صبح آن روز آقای کروبی که رییس مجلس بود نظر آقای آقاجری را نقد کرد ولی یک مرتبه سیستم قضایی وارد شد. خودم شاهد بودم آقای آقاجری در همدان بود و مطرح شد دستگیر شده است. در حالی که بحث نظری را باید با نظر جواب داد. آقایی از بزرگان منصف سیستم قضایی بی خبر وارد دفتر من در معاونت حقوقی ریاست جمهوری شد و گفت فردا قرار است آقای آقاجری اعدام شود. اگر می توانید کاری کنید. من به آقای کروبی و خاتمی و شاهرودی مراجعه کردم.
من با ورود دستگاه قضایی، به این قضیه موافق نیستم. آقایی نظر نادرستی درباره آقای صافی داشته ولی بالاخره باید این در گفتگو بماند نه در سیستم قضایی بیان شود. سیستم قضایی بحثهای نظری را نابود می کند. مرجع اگر قرار است بر اساس نظرات ما نظر بدهد که بلندگوی ما است. مرجع چیزی می گوید که ما نمی توانیم وارد شویم. درباره مسایل سیاسی که آقای صافی حرف زده است، رهبری باید تصمیم بگیرد.
وحید خرمیان فعال سیاسی
برخوردهای گزینشی مشکل اصلی کشور است. الان اگر دولت آقای روحانی بود و مسئول دولت پیش مرجع تقلیدی می رفت و آن مرجع تقلید به او برخلاف برجام می گفت یا می گفت باید با دنیا قهر دهیم. برخورد این آقایان که به آقای صافی گیر داده اند چه می کردند؟ برایش سوت می زدند.
آقای صافی مرجع مخالفی نبوده، نظری داده و حرفی زده و متاسفانه اینطور برخورد شده و تحمل افراد پایین است. ما گزینشی برخورد می کنیم. اشتباه رفیقمان اشکال ندارد ولی طرف مقابل ما چیزی بگوید سریع می کوبیم. ما مخالف اشتباه نیستیم. مخالف فرد هستیم.
توهین به مقدسات اهل سنت حرام شرعی است ولی توهین به مقدسات شیعیان حرام شرعی نیست. پرچم انگلیسی را روی عمامه مرجع شیعه می گذارند و این توهین نیست؟ چند روز از قضیه استانداری که سیلی خورده گذشته. چقدر بحث کردند. در این کشور به وزیر ارشاد توهین شد. آقای مهاجرانی را زدند. کسی حرفی زد؟ آیا موسوی لاری را زدند، کسی چیزی گفت. تازه گفتند آفرین که زدی.
نمی گویم سیلی به استاندار درست است ولی چون این آقا سپاهی بوده محکوم می کنند. ایام گشته و دو نفر به جان هم افتاده اند. پیکان سمت خودشان برگشته است. برخورد گزینشی که نمی شود. اگر مرجعی بگوید باید با همه دنیا قهر کنیم، رجانیوز چه می گوید؟ صافی گلپایگانی مرجع بزرگ جهان تشیع است. به او توهین می کنیم. دیگر چیزی برایمان نمی ماند.
به آقای جوادی آملی سال 84 و 88 توهین نشد؟ کسی چیزی گفت؟ ایشان کم علم دارد؟ خطیب جمعه قم بوده یا نبوده؟ کسی صدایی داشت؟ به مسئولان رده های مختلف توهین شده، به رییس مجلس وقت در قم مهر و تسبیح زدند، کسی صدایش درآمد؟ به رییس مجمع تشخیص مصلحت توهین شد، کسی چیزی گفت؟
عبدالرضا داوری فعال سیاسی
اهانت به هر فرد و انسانی در هر نقطه ای از جهان محکوم است و ارتباطی به جایگاه افراد ندارد. کرامت انسانی حق را به کسی نمی دهد به دیگری اهانت کند. آیا مراجع تقلید از دایره نقد خارجند؟ حتما پاسخ منفی است و حتما آنها قابل نقد هستند و نظراتشان عین اسلام نیست و هر مرجعی دیدگاه و روایت خود از اسلام را ارائه می دهد.
موضوع اتفاق اخیر را باید از منظر اخلاقی بپردازیم؟ نه، از این منظر نمی پردازم. کسی که اهل اهانت است جامعه نسبت به او قضاوت خود را دارد و کسی که توهین کننده است توسط جامعه کنار زده می شود. مساله اتفاق اخیر را باید در ساختار مناسبات قدرت و شکلگیری قدرت در سالهای پس از انقلاب ببینیم.
نهاد مرجعیت یک نهاد مدنی بوده که پایگاهش به جای حکومت در بدنه اجتماعی بوده است. مثلا در بازار بوده و از محل وجوهاتی که متدینین پرداخت می کردند، حوزه و مرجعیت، حدود 1000 سال اخیر برپا بوده است. وابستگی متقابل بین بدنه اجتماعی متدینین شیعه و مرجعیت، بقا و حیات مرجعیت را حفظ کرده.
اتفاقی که از سال 58 به بعد افتاده و ما نهادسازیهای جدید کردیم، از راس قدرت و بدنه تبلیغ و بدنه اجرایی کشور آمدیم نهاد ولایت فقیه، سازمان تبلیغات، معادلسازی مدارج حوزوی با مدارک تحصیلی مدرن کردیم و نهاد مرجعیت دستکاری شده است. بافت تاریخی نهاد مرجعیت به کنار رفته. نهاد مرجعیت در سیره امام خمینی در اداره حکومت مداخله نمی دهد. پاسخهای مرحوم امام از سال 65 تا 67 به آسید مرتضی گلپایگانی ببینید و ادبیات تند امام را ببینید. درباره احکام ثانویه و جایگاه مجلس امام در مهرماه 60 بحثی دارد. امام پاسخی به آیت الله صافی درباره جایگاه دولت دارد و می گوید مراقب باشید اسیر آدمهای بی بند و بار نشوید.
ایجاد حکومت دینی در بستر اندیشه دینی به طور طبیعی باعث حاشیه رفتن مرجعیت میشود. حداکثر توقع از مرجعیت در حوزه خصوصی مقلدین است. ما در حوزه فقاهت انحصار ایجاد کردیم. جایگاه مدنی و تاریخی اش را مرجعیت از دست داده و به طور ارگانیک با بدنه حکومت متصل شده و عصر «مگامرجع» پایان یافت. مرحوم آیت الله اراکی آخرین فرد از این نسل بودند.
حوزه های ما از سال 84 که مرکز خدمات حوزه ایجاد شد،کاملا به بودجه نفتی متصل شد.این که روحانیت و مرجعیت می تواند مقابل رژیم پهلوی بازیگر قوی باشد، به خاطر ریشه های عمیقش در ساخت اجتماعی است. از سال 57 که حکومت مذهبی جای سلطنت سکولار را می گیرد، نسبت حجم وجوهات به صورت ثابت به حوزه ها، یک دهم شده است. یعنی اگر در سال 50 فرض کنید یک میلیون دلار وجوهات پرداخت می شده، الان در سال 90 شده است 100 هزار دلار.
این تازه بدون در نظر گرفتن رشد جمعیت است. جمعیت بیش از 2.5 برابر شده و حجم وجوهات یک دهم شده است. سال 93 بود که دولت آقای روحانی بحث انصراف مردم از دریافت یارانه را مطرح کرد و از مردم خواست یارانه نگیرند. خیلی هم تبلیغات شد. برخی از مراجع حکم تحریم یارانه را دادند. آقای مکارم گفتند این حرام است مردم در این شرایط متقاضی یارانه باشند.
در آن شرایط بیش از 96 درصد مردم دوباره ثبت نام کردند. اصولا دیگر مرجعیتی که مردم به آن رجوع می کنند وجود ندارد.
اتفاقی است که افتاده است. به محیط پیرامون خود نگاه کنید. مردم اصلا برای خود سال مالی تعریف می کنند؟ خمس محاسبه و پرداخت می کنند؟ فضای اجتماعی دگرگون شده. اینجا دعوای سیاسی داریم که سخن آقای صافی در بین این دعواها قرار گرفته است. تغییرات را عمیقتر ببینیم. نسبتها تغییر کرده. تحولات نسلی را ببینید. روحانیت جدید را ببینید چقدر متفاوتند با روحانیت قدیمی؟
میرزا علی آیت اللهی فعال فرهنگی
زمانی مملکت یک مرجع داشت که ایت الله بروجردی بودند. اول انقلاب هم 4-5 مرجع رسمی داریم. الان 70 نفر در قم رساله دارند و مرجع هستند. این که ولایت فقیه مرجع را از دخالت در سیاست کنار گذاشته، طبعا 70 آدم با 70 سلیقه نمی توانند کار کنند.
نفاق شدیدی در جامعه وجود دارد. برخی می گویند ما پیرو امام هستیم. امام در کتاب ولایت فقیه صراحتا توهین به مراجع را منع کرد. رسانه ای که متکی به منابع دولتی توهین می کند، باید دید پشت این رسانه کیست. به هیچ عنوان این افراد پیرو مسیر امام نیستند.
حضرت امام در ارتباط با احترام به مراجع ممکن است مکاتبه ای با آقای گلپایگانی داشته باشند ولی بند «د» قانون اصلاح اراضی را به خاطر آیت الله گلپایگانی چشم پوشی کرد. یعنی مرجع تاثیر خود را مقابل رهبر و ولی فقیه داشته است. برخی دوستان امام را اعلم می دانستند که بحث دیگری است. امام جلوی تغییر مرجع را گرفتند ولی انعطاف خوبی در برابر مراجع داشتند.
زمانی انتقاد از مرجع می کنیم و زمانی بحث توهین است. زمانی انتقاد در قالب بحث طلبگی است، زمانی بحث عوام است که می ریزند در خانه مرجع را جوش می دهند یا در خانه مرجع می ریزند. اگر حکومت از باب شدن این جریان نگران نباشد، کار ادامه می یابد. ولی وقتی خلیفه کشی باب شد معلوم نیست مرحله بعدی نوبت چه کسی است. مشکل ما آدمهای ردیف جلوی سخنرانی ها هستند که سر تکان می دهند و تایید می کنند ولی تا بیرون رفتند علیه سخنرانی حرکت می کنند.
آقایی بحث انتقاد از مراجع را مطرح می کنند. چطور است آدمی خطاکار کاریکاتوری از مرجعی می کشد، پدرش درمی آید و بیچاره اش می کنند ولی به همه مراجع توهین می کنند. به هر کسی خواستند اهانت می کنند و کسی کاریشان ندارد در حالی که پشتوانه اش مشخص است.
نباید همیشه به یک طرف غش کنیم. باید دوطرف غش کنیم و منطقی این است.
آیت الله صافی اصولگراترین مرجع است. دیدگاهش درباره موسیقی را ببینید. خیلی چیزها از دیدگاه او تعطیل است ولی کسی روی این دیدگاه او نقد نمی شود. چرا تا سیاست خارجی سخن گفت نقدپذیر شد؟ این حرکت سیاسی است. یک جناح مخفی این کار را انجام می دهد. اگر جلویش گرفته نشود باب سنگینی باز می شود. بعضی وقتها تلفنی از یک دفتری خیلی مسایل را حل می کند. بعضی وقتها این تلفنها زده نمی شود.
محمد مهاجری عضو شورای سردبیری خبرآنلاین
مطلبی حضرت آقای صافی فرمودند. ایشان در دیدار با رییس مجلس گفتند نباید با دنیا قهر کنیم بیشتر از جهت تامین معیشت مردم. آقای صافی در متن نظام حرف زدند. اصلا در متن رهبری حرف زدند. ایشان نگفتند چرا به سفارت عربستان و انگلیس حمله کردید؟ بسیار نجیبانه ورود کردند. درباره حمله به سفارت، شخص مقام معظم رهبری ورود کردند و رفتارهای زشت را تخطئه کردند. آقای صافی وارد آن موضوعات نشدند. راهبرد درست و عمده ای را گفتند. امروز می بینیم در بحث برجام، عده ای معتقد است باید دور میز مذاکره بنشینیم و با پنجه بوکس توی دهن کسی بزنیم که با ما موافق نیست. این همان زیانی است که برای گفتگو نکردن و به تعبیر اقای صافی، قهر کردن با دنیا داریم می دهیم.
از سفرای ایران بپرسیم 20 سال پیش در افکار عمومی دنیا چگونه تلقی میشویم و الان چطور به ما نگاه می کنند. ما افکار عمومی دنیا را نیاز داریم. آمریکا و اسراییل و انگلیس با مدیریت افکار عمومی ما را به انزوا کشاندند. مردم سوریه و لبنان که ما با آنها همگرایی داشتیم، ببنید آنها همگرایی با ما دارند؟ این قهر چیز مثبتی نیست. حب و بعض مردم دنیا درباره ما اثرگذار است. همه چیز دست ما نیست. به شکل گازانبری ما را محاصره در افکار عمومی کرده اند. این که چشم ببندیم و به سمت دیوار برویم فقط سرخودمان را می شکنیم. اگر با دنیا قهر کنیم دنیا هم با ما قهر می کند. حرف آقای صافی در متن ادبیات سیاسی رهبر و نظام است. حرف خارق العاده ای هم نزدند و موضوعی عادی عنوان کردند.
یکی از مراجع تقلید قم چندین سال پیش حکمی شرعی و عادی و فقهی مطرح کرد. مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی روز عید فطر را مغایر با روز رسمی اعلامی اعلام کرد. عید فطر را زودتر یا دیرتر گفت. یکی از روزنامه های کشور با توهین به ایشان نوشت عید فطر از شئونات رهبری است. اگر کسی هلال ماه شوال را رویت کند، فردا، روز عید فطر است. اگر به فرض محال امام معصوم بگوید فردا روز آخر رمضان است، باید بگوید من خودم دیدم. این روزنامه اهانت کرد و کسی جلویش را نگرفت.
من نمی گویم برخورد قضایی کنید ولی اگر جلوی این چیزها گرفته نشود به آقای رییسی و اژه ای روحانی اهانت می شود. اگر باب اهانت باز شود، برای همه باز می شود.
ابطحی
این که آقای صافی می گوید با دنیا قهر نکنیم معلوم است درباره آمریکا حرف می زند که خط قرمز نظام است. چرا آقای مهاجری سخنان آقای صافی را توجیه می کند؟
مهاجری
الان بحث قهر با دنیا لزوما قهر با آمریکا نیست. نمی دانم منظور آقای صافی فقط آمریکا بوده یا غیر از آن. جمله آقای صافی اعاده حصر در آمریکا نمی کند. ما با اروپا قهریم، با عربستان قهریم.
ابطحی
آنها با ما قهرند.
مهاجری
پس ما با اروپا و فرانسه و آلمان و انگلیس خوبیم؟ با آنها هم قهریم و کلام ایشان افاده حصر نمی کند. به آن تعبیری که می گویید قهر با آمریکا هم مدنظرشان ممکن است باشد.
رضا عزیزی استاد روابط بین الملل
پیام آیت الله صافی دو وجه ایجابی و سلبی دارد. وجه ایجابی مرجع بر اساس آگاهی به زمان بودن است و تجلی این آگاهی، می تواند جمله ایشان باشد که فرمودند نباید با دنیا قهر کرد. این خیلی نزدیک است به شرایط آگاه به زمان بودن مراجع که یکی از شروط مرجعیت است که اجتهاد باید داشت. اجتهاد یعنی شما با قواعد روز حکمرانی کشور را اداره کنید که یکی اش بحث سیاست خارجی است.
در وجه سلبی، در کلام ایشان چند تهدید قابل استخراج است. یعنی بحث خطر تنزل جایگاه نهاد روحانیت به عنوان گروه مرجع است. یک پژوهش می گوید نهاد روحانیت به عنوان مرجع در ابتدای انقلاب رتبه نخست را داشت و الان در پایین ترین سطح است. پایگاه اجتماعی مرجعیت دارد منتزع می شود که بخشی از این تنزع، به مشی روحانیت و حاکمیت است که جایگاه مرجعیت روحانیت را تنزل داده است.
خطر دومی که ایشان حس کردند خطر تعمیق انزوای بین المللی ایران است. فرمان فعلی دولت انزوای بین المللی ما را تعویق کرده و دودش به چشم مردم می روند. البته کاسبان تحریم بیشترین سود را می برند. خطر سوم، استقلال روحانیت است. در طول تاریخ تشیع، روحانیت مستقل و منتقد حاکمان بوده. اعتبارش نزد حاکمان بی بدیل بوده است. فتوای میرزای شیرازی به تحریم توتون و تنباکو را ببینید که در حرم ناصرالدین شاه قلیانها را شکستند.
ببینید روحانیت و مرجعیت چقدر نفوذ داشته است. خطر استقلال روحانیت را می بینیم. مقام رهبری کتابی به عنوان روحانیت دارد که ردیف بودجه مستقل برای روحانیت را نمی پذیرند ولی الان روحانیت مجیز دولت را می گوید .
خطر نتایج مسیر 43 ساله اخیر را ببینید. روحانیت مسجد را رها کردند و به کار اجرایی پرداختند و ببینید چه شد. همیشه سردمدار اخلاق بودند و خودشان از اخلاق تنزل یافتند. پرچمدار امور اجتماعی نیستند. عرفی زده شدند. خطر مسیر 43 ساله ما را به اینجا می رساند که حکومت عباسیان را تکرار می کنیم. تاریخ را بخوانید. مامون که بود؟ مسلط بر مبانی دینی بود و خوب می توانست بازی کند. الان با فقه و فقاهت و احادیث و آیات قرآن جهت نوعی ماکیاولیسم بازی می شود و این بسیار خطرناک است و می تواند تکرار عباسیان را برای ما به وجود بیاورد.
حجت الاسلام مجتبی دهقان
این که کسی مشهور است چهارتا حرف غلط را کنار هم بزند و بگوید و برود، حق الناس است. آخوند درباری و وابستگی به بودجه نفتی کذب محض است. من طلبه کمترین از حوزه ای که می گویید ارتزاق نفتی می کند یک شهریه گرفته ام و یک دفترچه بیمه. این حرفها توهین و بد است.
من الان در صنعت کارگری می کنم. طلبگی و تبلیغمان را هم داریم. کدام ارتزاق نفتی؟ این که می گویند شیعه انگلیسی و اینها، این ادبیات را امام وارد کرد و تعبیر اسلام آمریکایی و عالم فاسد را مطرح کرد. این حرفهایی که برخی از افراد در کلاب شما زده اند، دروغ است، بعد می گویید در دفاع از مرجع گفتیم؟ در جیب من طلبه رانت نفتی است؟ وقت بدهید روحانیون هم حرف بزنند.
یقینا همه قبول دارند تتمه مذهب و دین، زحمت علما بوده است. آقای مرعشی در مواجهه با سفیر انگلیس برای تهیه کتاب زندان رفت. مرحوم علامه امینی سفرها به هند و سایر جاها داشت و عملگی می کرد تا کتاب تهیه کند تا این کتاب برای شیعه بماند.
در جایگاه مراجع هیچکس حرفی ندارد. رهبری در دیدار با مردم قم گفت انقلاب مولود حوزه است. کل سیستم حاکمیت را بچه مراجع می داند. توقع این است که پدر یا مرجع، پدری کند. احترام ریش سفید آقای صافی بر همه واجب است.
درباره بحث بدعتها در دین با دفتر مراجع صحبت می کردم. برخی از مسئولان بیوت مراجع از طرف خودشان اظهار فضل می کردند و به اسم آن مرجع نظر می داد. انشالله اینها نظر خود آقای صافی است. هیچ مشاوره اشتباه و مطلبی دخیل در این سخنان نباشد.
نمی شود همه چیز را گفت. از بیت شیرازی، پسرش در کلاس خود، رهبری را با فرعون مقایسه کرد و دیکتاتور و مستبد گفت. ایشان بازداشت شد و مراجع وساطت کردند و حاکمیت گذشت کرد. یا موارد احکام اعدامی در قم داریم که به اعتبار مراجع سالیان سال اجرا نشده است. اینطور نیست که حاکمیت التفاتی به مراجع ندارد.
لطف الله آجودانی پژوهشگر اندیشه سیاسی
آزادی بیان در این سالها جاده یک طرفه شده. من آزادم همه چیز بگویم ولی شما آزاد نیستید هر چیزی را بگویید.
به سخنان آقای صافی می توان از دو باب نگریست. یک باب از جایگاه یک مرجع تقلید سخن می گوید یک جایگاه هم جایگاه شهروندی او است.
ممکن است حتی نظرش اشتباه هم باشد. من رجا نیوز هم حق دارم اشتباهی اگر هست، با زبانی درست بیان کنم. آیا تشخیص رجانیوز درباره اشتباه بودن سخنان آیت الله صافی درست است یا نه، محل مناقشه است. سخنان آیت الله صافی درست بود بگذریم. ولی لحن و کلام رجانیوز نادرست بود. برخی می گویند استنباط نمی کنیم رجانیوز توهین کرده باشد. مقام قضایی بر اساس نظر دیگران نمی آید قضاوت کند این مطلب توهین بوده یا نبوده است. حاکمیت بر اساس نظر مجتهد که تصمیم نمی گیرد. اما استنباط من تاریخ خوان این است که مطلب رجانیوز توهین بود.
تشخیص مصداق این امر که رجا نیوز الفاظ آشکار دلالت بر توهین دارد یا نه را مراجع قضایی تشخیص می دهند. مرجع قضایی این مطلب را جرم انگاری کرده است. دستور داده شد دادستان در دادگاه ویژه روحانیت موضوع را رسیدگی کنند.
مطلب رجانیوز را کامل بخوانید. ابتدا تعریضی به آقای روحانی زده بود که سخنان او فریبکاری بود. دو واژه ترکیبی را در کنار هم برای آقای صافی به کار بردند. تقلید و تاخیر.تقلید منظورش بحث دیپلماسی آقای روحانی بود.وقتی آیت الله صافی که مرجع تقلید است و جماعت کثیری از دینداران مقلد او هستند،ما او را با این دو کلمه ترکیبی او را به جایگاه مقلد برکشیدیم.این درشان زبان جامعه دیندارنیست. منی که مدعی دینداری و شریعت و تشرع و اصالت جایگاه مرجعیت دینی هستم، مرجعیت دینی را در فراز مرجعیت به زیربکشانم، سخن شگفتی است.
یکی این که سخن آیت الله صافی ناظر بر صراحت بود. این سخن که نباید با دنیا قهر باشیم، یعنی نمی توانیم در گستره مبادلات خود با تمام دنیا، نمی توانیم با تمام دنیا قهر باشیم آن هم به شرط عزت مردم و حکومت ایران؟ وقتی تاب آوری ما اینقدر اندک باشد که به شرط عزت و اقتدا مذاکره با آمریکا با نپذیریم باید فاتحه بر خیلی چیزها خواند.
در جامعه ایرانی پس از انقلاب، بسیاری از نقدها تحت الشعاع مسایل سیاسی قرار گرفته است. اما سیاست زدگی از نوع وابستگی به کانونهای قدرت و مراجع قدرت، خطرناکترین نوع انسداد و تصلب فکری در ارزیابی اشیا و پدیده ها و جریانات است. بعد از انقلاب، نهاد مرجعیت به شکل قانونی، در جایی که بحث ولایت فقیه در قانون اساسی واقع می شود، شرط مرجعیت را نادیده گرفتند. یعنی الزامی برای این که رهبر، مرجع باشد نیست. مجتهد جامع الشرایط کفایت می کند. با تبعات این قانون کار دارم.
شایبه به وجود آمد جایگاه مرجعیت در اینجا در اذهان عمومی تنزل یافت. بخشی از مراجع تقلید همواره در کنار رهبران انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، فارغ از درستی یا نادرستی عملکرد نظام، تمام قد ایستاده اند. بخشی از مرجعیت ما هم ممکن است به آن شدت و گستردگی، این نسبت را با حاکمیت نداشته باشند. شیوه برخورد در نقد سیاسی از جانب کسانی که متصل به تفکر رسمی و حاکمیت جمهوری اسلامی هستند، ببینیم، یک نوع نابرابری و بی عدالتی را می بینیم. اگر من درباره آیت الله یزدی که مرجع تقلید نبود، اگر سخن انتقادی طرح کنم شاید بدون تامل در سخن من، می آیند و شعار می دهند خانه اش را آتش بزنید ولی برای خیلی از مراجعی که قدرت سیاسی شان در حاکمیت کم است، این نگاه حساس وجود ندارد و آزادی هستیم هر چه خواستیم بگوییم.
این مطلب، اخلاق نقد ما را زیر سوال می برد. اعتقاد دارم دوستان مخالف دیدگاه آیت الله صافی گلپایگانی باید پاسخ دهند آیا هیچ وقت قرار نیست با کشوری حتی مانند آمریکا مذاکره کنیم؟ من اینکه فرمایشات ایشان را صحیح می دانم، تاکید می کنم مذاکره به شرط عزت جامعه ایرانی در جایگاه منطقی، حق ملت ایران است. پیامبر در صدر اسلام با بسیاری از دشمنان پای مذاکره نشست. در برخی مذاکرات حتی صلح کرد مانند صلح حدیبیه که برخی تعریض به ایشان کردند که طرف مذاکره قابل اعتماد نیست ولی پیامبر اسلام بنابر مصالحی در آن شرایط حساس مذاکره و صلح کرد. راه مذاکره نباید بسته باشد. برای مذاکره نباید شروط گذاشت. آیت الله صافی که اسم نیاورد. این سخن دور از تدبیر است که ما راه مذاکره را برای ابد ببندیم. این نه به مصالح جمهوری اسلامی و نه به نفع مردم است.
نوری زاده
بحث بنده ناظر بر این بود مطلب که در رجانیوز نوشته شده است، توهین آمیز است. اماره ای هم دارم که نهاد فقهی و قضایی این مطلب را توهین آمیز تشخیص داده است و گفته ما ورود می کنیم.
در تاریخ صفویه می بینیم مذهب شیعه در کشور ما رسمی می شود. نهاد روحانیت به عنوان نیروی اجتماعی و منشا اثر در نظر گرفته می شود. این نیرو را با نگاه مارکسیستی که طبقه می داند، اجتناب کنید، از لفظ دکتر بشیریه استفاده می کنیم که «شان اجتماعی» است. تاثیر ملموس و غیرایدئولوژیک در جامعه دارد. ایران به مثابه یک کشور تمام عیار است. از دوره صفویه جایگاه روحانیت و مرجعیت و فقها به حدی می رسد که شاهان اجازه داران از فقها می شوند. شاهان صفوی به خاطر اجازه روحانیت حکومت می کنند.
در قاجار «اذن من الفقها» سر جایش است. فقهایی را داریم که دارند از شاهان حمایت می کنند. قاجار پایبندی دین نیست ولی هوای مرجعیت را دارد و به حرفایش گوش می دهد و برخورد تندی ندارد. ناصرالدین شاه از میرزا علی کنی می ترسد که نکند مردم را نسبت به او بشوراند.
در جمهوری اسلامی، الگوی حکومت دینی را داریم. جایگاه خاصی در این حکومت به متولیان دین و مراجع اختصاص دادیم. آیا تشکیل نظام اسلامی موضوعیت دارد یا طریقیت؟ موضوعیت یعنی هدف است. هدف تشکیل حکومت برای زمینه سازی حکومت ولی عصر است، خود امام زمان می آیند حکومت را به دست می گیرند. عرض من این است که متاسفانه در 43 سال گذشته به مرور زمان اعتقاد دومی را پررنگتر دیدیم به خاطر سوء عملکرد جمهوری اسلامی ایران در قبال مراجعی که گفتند تشکیل نظام جمهوری اسلامی، موضوعیت ندارد ولی طریقیت دارد. یعنی جمهوری اسلامی وسیله ای برای تحقق اسلام است. یعنی اگر اسلام محقق نشد، بنا به استناد به اسلام می توانیم این حکومت را براندازیم.
ما حکومت مدعی دین پهلوی را برانداختیم ولی انقلاب مجاز شد. در نتیجه سوء عملکرد نظام جمهوری اسلامی، جبهه این دسته از علما و مراجع پررنگتر می شود. مراجع تقلیدی که معتقدند نظام جمهوری اسلامی وسیله است نه هدف، یک حزب تشکیل بدهند، این حزب توانایی حکومت دارد.
جمهوری اسلامی به جای اینکه زمینه را مساعد کند پشتوانه مذهبی خود را تقویت کند و نگاه مشاوره ای به نظرات مراجع داشته باشد و مانند آیت الله صانعی که اعتراض به رویدادهای 88 کرده بودند، باید بنشینیم به حال جمهوری اسلامی ایران گریه کنیم که این توهین ها به مراجع، پشتوانه دینی نظام را تضعیف می کند. امیدوارم زمانی برسد شان مراجع به جایگاه خود برگردد و جمهوری اسلامی با همراه داشتن نهاد مرجعیت به آرمانهای اسلامی متعالی پیوند بخورد. نه این که در راس اپوزیسیون نظام، مذهبی ها واقع شوند.
۲۳۲۱۹