به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: «واژهواژه کلامش را بهتنهایی تشییع میکند، وقتی دیگر سخنانش نافذ نیستند. او پس از دومین شکست تلختر از هلاهل حتی یک کلام در رختکن حرف نزد. انگار باور کرده بود گاهی سکوت سرشار از ناگفتههاست. با این همه هنوز مأیوس نشده و منتظر تلنگری است تا فصل پنجم تقویم رویاهایش ورق بخورد و روی دیگر سکه را ببیند. پس راهی ندارد جز آن که سگرمههایش را باز کند و از شاگردانش بخواهد با فراموشی دو نبرد طاعونزده از حالا به بالگشایی در دوشنبه خزانی بیندیشند؛ دوشنبهای که حکم مرگ و زندگی را برای سکاندار ۵۰ ساله دارد.
شاید کسر ۱۰درصد قرارداد توپچیها پس از نقرهداغشدن در اراک هم نتواند چاره کار باشد. عبدالله لابد این را خوب میداند که خود را مخاطب اصلی دوآتشههای فوتبال خوزستان قرار میدهد و آرام و شمرده میگوید: «این قدر خجالتآور است که نمیتوانم از مردم هم عذرخواهی کنم.» مردی که شش سال پیش پرچم خوزستان را بر بلندترین قله لیگ افراشت بهتر از هر کسی میداند آنجا در جهنم جنوب اگر ابرها در گلویش گیر کنند، باید واژه بدرود را برای سکوهای خالی «فولاد آرنا» هجی کند.
وقتی سعید آذری و نکونام دست در دست هم اهواز را ترک کردند، این حمیدرضا گرشاسبی بود که در جامه مدیرعامل جدید به گزینه عبدالله ویسی برای رهبری فولاد روی آورد. پسر رامهرمز در بدو حضور خود از توفان فولاد علیرغم همه مصایب سخن گفت. انگار او فراموش کرده بود غمبادگرفتن در میدان فوتبال پس از دو شکست فضاحتبار اتفاق دور از ذهنی نیست. این گونه شد که در کمتر از دو هفته پالس خیابانهای خاموش و گوشهای خسته را دریافت کرد تا در خلوت به این بیندیشند که اگر این بار تیم ماجراجوی مس را از سر راه برندارد احتمال ابطال شناسنامه مربیگریاش بیشتر خواهد شد.
حتی اگر عبدالله و دستیارانش پنجره بسته را بهانه کنند باز هم مرور ترکیب فولادسازان ما را به این برداشت ساده خواهد رساند که آنها با تفنگهایی سر پُر قدم در دوئلهای ملتهب میگذارند. تیمی که ستارههایی چون پاتوسی، شیمبا، کولیبالی، صابر حردانی و ... را در اختیار دارد نمیتواند از دستهای تهی و تفنگهای خالی حرف بزند و قدمهایش را کوتاهتر بردارد. جواد نکونام با بخش اعظمی از همین تفنگداران در جام حذفی پشت دست آبیهای تهران را داغ گذاشت. یادتان هست حتما.
وقتی خشتها فرو بریزند و آشیانه به خود بلرزد دیگر کسی دسته گلی به نشانی گواردیولای وطنی نخواهد فرستاد. فوتبال بازی نود دقیقههای آکنده از احساس است. حتی اگر عبدالله ویسی باشی، باز هم با چند شکست رزومهات از قاب چشمها رخت برخواهد بست و هیچکس برایت طاق نصرت نمیبندد. او با سیاههای نسبتا قابل قبول به فولاد آمده تا ارتش متمول جنوب را به ضیافت شادی ببرد. زمانه اما سر ناسازگاری دارد و در لیگی که همه به تابلوی نتایج مینگرند او دو بار دستمال سفید را بالا برده تا خود اقرار کند اگر نسخهای نپیچد کارش با کرامالکاتبین خواهد بود.
عصرها آنسوتر از کیانآباد - جایی که دکهها قهوه میفروشند و کولیان فال میگیرند - نام عبدالله روی لبان بسیاری از دوآتشهها مینشیند. آنها که خوب میدانند اگر فولاد آب شود، لاجرم خوزستان نفت گریه خواهد کرد. خوزستانِ مظلوم و دلخوش به این فوتبال زار و نزار.
شاید این هم از ترکشهای فوتبال نتیجهگرای ما باشد؛ فوتبالی که به سیاق تحفههای آنسوی آب با هر شکست چوبههای دار را کنار نیمکتهای برزخی علم میکند. هر چه هست هیچ تابندهای در حوالی «فولاد آرنا» بندری نخواهد رقصید و سمبوسه سق نخواهد زد اگر فولاد باز هم توسط مدعیان به رگبار بسته شود. حالا چشمهای اسفندیار در دستان عبدالله چشمک میزنند. تو فقط خوب نظاره کن!»
انتهای پیام