شاید به جرات می توان گفت یکی از فاکتورهای توسعه یافتگی کشورهای پیشرفته توجه دولت ها به زیرساخت های فرهنگ و هنر است، تماشاخانه ها، سالن های نمایش فیلم، سالن های اجرای موسیقی و گالری های هنری و نمایشگاه ها از جمله همین زیرساخت ها هستند که بخش سخت افزاری کار را شکل می دهند و در کنار آن نیز باید حمایت های معنوی و مادی مسولین فرهنگ و هنر نیز به عنوان نرم افزار قرار بگیرد تا سبب رشد و تعالی هنر و هنرمند در جامعه شود، در همین راستا پایگاه خبری گسترش نیوز گفت و گویی اختصاصی با هنرمند و نقاش صاحب سبک و شناخته شده کشور رضا بانگیز ترتیب داده است که در ادامه خواهید خواند.
از خودتان و آخرین فعالیتهای هنری خود بگویید؟
عشق ما نقاشان کار روی تابلوست و هرچه که در زمانهای مختلف به ذهنمان میرسد را سعی می کنیم به شیوهای هنرمندانه روی بوم تصویر کنیم، درحالحاضر هم تابلوی جدیدی را بهدست گرفته ام و مشغول آن هستم و معمولا بسته به نوع کار و اندازه بوم مدت زمان مشخصی را روی آن کار می کنم، البته تقریبا به صورت متوسط هر کار ۲ ماه وقت میگیرد تا به اتمام برسد، باید این نکته را اعتراف کنم که پس از انجام ۵۰ تا ۶۰ سال کار هنری هنوز هنگام خلق اثر هنری چیزهای جدید میآموزم تا هم تجربهها تازه شوند هم نوآوری در آثارم پدید آیند.
اصولا سوژههای نقاشی خود را از کجا دریافت میکنید؟
حتما اطلاع دارید که آثار من در فضای هنر کشور هم مورد وثوق کارشناسان هنری و دیگر هنرمندان است و هم عوام و مردم به آن علاقه نشان میدهند و علت آن همین نکته است که من سوژه هایم را از فرهنگ فولکلور ایران میگیرم، همواره سعی میکنم سنتهای قدیمی کشور را مثل رسم شمع روشن کردن در سقاخانهها یا زیارت رفتن و همچنین، رسم و رسوماتی که مردم در ایام محرم انجام می دهند را در کارهایم بروز دهم، گاهی هم به سراغ اشعار میروم مانند، اشعار مولانا که در کارهایم از آن بسیار بهره برده ام.
آخرین حضور شما در یک رویداد هنری و یا برگزاری نمایشگاه مربوط به کی میشود؟
اگر بخواهم از آخرین حضورم در رویدادهای هنری بگویم نمی توانم تاریخ دقیقی را بگویم زیرا هر ماهه هر گالری یا نمایشگاهی که افتتاح میشود،دوستان لطف دارند و از من هم دعوت میکنند تا اثر یا آثاری را به آنها بدهم و من هم علی رغم اینکه معمولا نمیخواهم شرکت کنم اما به رسم دوستی دعوت آنها را رد نمیکنم تا گالری فعال باشد و رونق بگیرد اما چه فایدهای دارد؟ چون هرگاه چنین میشود تابلوها همانگونه که میروند بعد از پایان نمایشگاه باز میگردند و بنا به دلایل مختلف شاهد فروش تابلو نیستیم، متاسفانه در دورانی زندگی میکنیم که همه فقط نظاره گرند، هرچند باید اذعان کنم عمدتا هنرمندان برای دل خود کار میکنند اما این حقیقت را نباید فراموش کنیم فروش آثار هنری برای هنرمند هم ضروری و حیاتی است هم اینکه ایجاد انگیزه میکند تا کار جدیدی را ترتیب دهد ولی متاسفانه سالهاست شاهد چنین فضایی نیستیم.
تفاوت کشور ما و کشورهای پیشرفته در بحث هنر و توجهی که به آن میشود چیست؟
در کشورهای پیشرفته و صاحب جایگاه در هنر و فرهنگ تا آنجا که من مطلع هستم به ویژه در زمینه هنرهای تجسمی نهادهایی همچون شهرداری در محلهها مکان هایی معروف به خانه هنر تاسیس میکند و با در اختیار قرار دادن بودجه و برنامه خوب به آنها هنرمندان را از طریق برگزاری نمایشگاه یا حتی خرید آثار هنری تشویق و حمایت میکنند، زیرا همه این را می دانند که هرچه جامعه هنرمند بیشتری داشته باشد آن جامعه لطیف تر و حتی سالم تر میماند و فضای بهتری دارد، بهترین انسانهای هر جامعه هنرمندان آن جامعه هستند زیرا همواره دردسری برای جامعه ندارند فرقی هم نمی کند چه موزیسین باشد چه هنرپیشه یا کارگردان فیلم، چه عکاس یا نقاش همگی همواره تلاششان این است که جامعهای زیبا تر برای همه ترسیم کنند و زندگی را زیباتر و پذیرفتنی کنند و تلخیهای آن را به شیرینی بدل کنند، هستند کشورهایی که بر این طریق قدم نهادند و در نتیجه دادسراهای بسیار خلوتی دارند.
چگونه میتوان چنین فضای مطلوبی را در کشور خودمان داشته باشیم؟
در ایران هم هستند بسیاری که عاشق هنر باشند و علاقه زیادی به برپایی گالری و نمایشگاهای هنری داشته باشند ولی مطمئنا بدون حمایتهای معمولی که در کشورهای صاحب هنر و پیشرفته از هنرمندان و گالری داران میشود تا رسیدن به آنجا که هنر قادر باشد فضای جامعه ما را لطافت ببخشد و بر روح و اخلاق مردم اثر بگذارد فاصله زیادی داریم، مصداق صحبتم هم همین نکته کوچک که هنرمند در کشور ما چه جوان چه پیشکسوت اگر بخواهد در گالریهای غیر خصوصی هم نمایشگاهی از آثارش دایر کند نه تنها حمایت نمیشود بلکه بعد از گذر از مراحل سخت اداری تازه باید پول هم بپردازد و متحمل هزینه هایی هم بشود که هنگفت است و پرداخت آن نیز برای همه هنرمندان مقدور نیست.
نظر شما در باره حراجهای هنری چیست آیا به شرکت در آن علاقمند هستید، هنرمندان چگونه میتوانند در این رویدادها حضور یابند؟
ایران چند سالی است که حراجیهای آثار هنری را برگزار میکند و سال به سال نیز به عقیده من به کیفیت آن افزوده میشود، من نیز خوشبختانه از سال سوم در این رویداد مهم هنری حضور دارم البته حراج تهران کارشناسان بسیار مجربی دارد و آثار هنری باید دارای استاندارد و اصالت خاصی باشند تا مورد تایید کارشناسان قرار بگیرند و روی آثارشان بر مبنای قوانین حراجی از قدمت اثر گرفته تا صاحب اثر و... قیمتگذاری کنند و گاها اتفاقات عجیبی هم رخ میدهد و اثری به شکل باور نکردنی با قیمتی فرا تر از آنچه هست به فروش میرود گاهی هم بر خلاف انتظار اثر به انبار حراج برمی گردد و بدون مشتری میماند.
البته باید بگویم که حتی اگر کاری به فروش نرود هنرمند ازین ماجرا ناراحت نمیشود زیرا تنها حضور در حراجی هم نوعی افتخار برایش محسوب میشود، در صورت فروش نیز تا آنجا که من اطلاع دارم ۳۰٪ از فروش را حراج برمیدارد و مابقی برای برای هنرمند است که به نظر من منصفانه است زیرا در پیش زمینه برنامه حراج هم از هنرمندانی که اثری در حراجی دارند دعوت میشود همه آثار در نمایشگاه قرار می گیرند و از هنرمندان تکریم خوبی به عمل میآید.
هنرمندان به ویژه نقاشان برای تامین معاش خود با چه چالش هایی مواجه هستند؟
در این زمینه باید خاطرهای بگویم، به خاطر میآورم چندسال پیش به یک نمایشگاه با هدف فروش نقاشی دعوت شدم، در آنجا برای قیمتگذاری اثر از خود نقاش کمک می گرفتند و من هم برای تابلویی که ارائه داده بودم رقم ۱۰ میلیون تومان قیمت گذاشتم که در آن زمان کف قیمت بود ولی در کمال تعجب هنگام افتتاح نمایشگاه دیدم که مسوولان برگزاری پای تابلو قیمت را نصف کردهاند و ۵ میلیون تومان گذاشته اند، خیلی ناراحت شدم ولی تابلو را از نمایشگاه خارج کردم زیرا حقوق بازنشستگی میگیرم و به قول معروف آب باریکه ای هست که گرفتار نشوم و فروش آثارم نیاز حیاتی برایم به حساب نمیآید اما همانجا هنرمند جوان شناخته شدهای بود که نام نمیبرم، او با وجود اینکه شرایط مشابهی چون من در قیمتگذاری تابلویش پیش آمده بود مجبور بود به خواسته مدیران نمایشگاه تن دهد زیرا امرار معاشش تنها از همین طریق بود.
مسولین هنری کشو در حمایت از هنرمندان چه وظیفهای دارند آیا این شرایط را در فضای هنری خودمان میبینید؟
سیستم هنری کشور باید به گونهای باشد که هنرمند مجبور نشود تا به در وزارتخانه یا اداره مربوطه برود و اصطلاحا گردن کج کند تا از او حمایت کنند، بلکه این مسولین هنر کشور هستند که باید هنرمندان مستعد و توانا را شناسایی کنند و چتر حمایتی خود را بر سر او باز کنند، چیزی که متاسفانه هنوز در کشورمان نهادینه نشده و تا صدای هنرمندی در نیاید یا گلایهای نکند کسی سراغش را نمیگیرد، با این فضا کم کم هنرمند مجبور میشود بجای پرداختن به اصل و ذات هنر خود رو به کارِ بازاری برود تا مخارجش را تامین کند و جای گفتن باقی نمی گذارد که اثری که برای هنر کار شده باشد کجا و کارِ بازاری کجا!
سخن آخر را در مورد خانم ایران درودی بزنید که به تازگی از دنیا رفتند...
ابتدا از دست رفتن خانم درودی را به جامعه هنری و ایرانیان تسلیت عرض می کنم، در مورد این هنرمند فقید باید بگویم که ایشان با بیشتر ما هنرمندان فرق داشت، بسیاری از ما مجبور بودیم از دوران نوجوانی و جوانی برای تامین مخارج خانواده به سختی کار کنیم و در کنارش از فرصت باقی مانده برای پرداختن به هنر استفاده کنیم و واقعا عاشق این کار بودیم که به آنچه امروز هستیم رسیدیم ولی ایشان شانس بزرگی که داشتند این بود که ضمن داشتن استعداد هنری از رفاه خوبی نیز برخوردار بودند و همین سبب شد تا به موفقیتی بزرگ برسند و تابلوهایی شاهکار خلق کنند و باعث افتخار ایران شوند، اینجاست که میتوان به وضوح دید رفاه مالی برای هنرمند چه اندازه میتواند موثر باشد، هنرمند باید ذهن آزاد و فکر آسوده داشته باشد تا خلق هنری کند برای همین هم افرادی مانند خانم درودی در ایران انگشت شمار هستند.