چندین مقام (نظیر معاون رئیسجمهور)، شورای عالی (نظیر شورای عالی انقلاب فرهنگی)، کمیسیون و سازمان هم برای پیشبرد سیاستهای نظام سیاسی درخصوص خانواده وجود دارد. حکومت حتی با بیان سیاستهای تشویقی نظیر داده جایزه فرزندآوری در پی تشویق خانواده و کارکردهای آن است. نظام سیاسی اما به شیوههای مختلف خانواده را آزار میدهد و به شکل ساختاری و ناخواسته بر تضعیف بنیانهای آن اصرار میورزد.
یک. بدیهی است که افزایش شدید قیمت کالاهای ضروری برای تشکیل خانواده (مسکن، لوازم منزل و وسیله حمل و نقل) بر اثر چندین دهه تورم ناشی از کیفیت نامناسب حکمرانی، کاهش سرمایهگذاری و نرخ بالای بیکاری، تشکیل خانوادههای جدید را – حداقل برای آنها که در سبک زندگی خودشان مایل به تشکیل خانواده سنتی هستند - با مشکل مواجه ساخته است.
دو. هزینههای فزاینده ناشی از کیفیت حکمرانی، در کنار تغییرات سبک زندگی، ایفای برخی کارکردهای خانواده نظیر فرزندآوری را با مشکل جدی روبهرو کرده است.
سه. کیفیت پایین حکمرانی از جمله سیاستهای اقتصادی غلط، به دو دسته پدیده دامن زده است: اول، نابرابری ساختاری همواره فزاینده؛ و جهشهای تورمی منجر به شکلگیری نابرابری شدید در ارزش داراییها و توان اقتصادی خانوادههای موجود. جامعهشناسان نشان دادهاند که «مقایسههای اجتماعی» (مقایسه زندگی مردم عادی با سلبریتیها، مقایسه زندگی خانوادهها و با یکدیگر، و ...) به شدت از میزان رضایت و شادی در زندگی میکاهند. وضعیت اقتصادی ایران امروز هم در قالب نابرابری ساختاری و هم در قالب جهشهای تورمی، به صورت فزایندهای فاصله ارزش داراییها و برخورداریهای میان خانوادهها را افزایش داده و ناخرسندی روانی و نارضایتی از زندگی ایجاد میکند. برخی از خانوادهها دائماً در مقایسه با دیگران «عقبماندگی» را احساس کرده و ضمن افزودن بر تلاشهای مادیگرایانه، چرخه تمامنشدنی نارضایتی-مادیگرایی-نارضایتی را طی میکنند.
چهار. حکمرانی با ارائه نظام آموزشی ناکارآمدی که همه راههای زندگی نوجوانان و جوانان را به نوعی به کنکور ختم میکند، برقراری انواع سهمیهها برای قبولی کنکور و عملاً مداخله بسیار ناکارآمد، ناعادلانه و مستعد فساد که رقابت در کنکور را مخدوش میسازد، وجود تهدید سربازی برای پسرانی که در کنکور قبول نمیشوند، و ایجاد فشار غیرمستقیم برای فرستادن فرزندان به خارج از کشور (برای اقشاری که توانایی مالی دارند)، فقدان آرامش و نارضایتی را در عمق روان والدین و خانواده در تمام سالهای تحصیل فرزندان تزریق میکند.
پنج. بروز وضعیت اقتصادی و سیاسی مولد نارضایتی از وضع موجود و ناامیدی به آینده، شمار زیادی از خانوادهها را در معرض وسوسه مهاجرت به خارج از کشور، فشارهای مادی و روانی ناشی از آن، و گاه دو پاره شدن خانواده، به علاوه فشارهای روانی ناشی از عدم توافق میان اعضای خانواده درخصوص مهاجرت یا ماندن قرار میدهد.
شش. نظام بانکی ناعادلانه که فاقد خصیصه «دسترسی عادلانه» همه اقشار به منابع مالی است، عملاً در مسیر نابرابرتر ساختن جامعه، تشدید مقایسههای اجتماعی، احساس خسران در زندگی، نارضایتی مقایسهای و تشدید نارضایتی در خانواده میانجامد. نظام بانکی در راستای تقویت برابری و عدالت اجتماعی عمل نمیکند.
سیاستهای حکمرانی در ایران بر اساس سازوکارهای برشمرده شده (و البته مواردی بیشتر که در حوصله این نوشتار نیست) به شیوههای مختلف خانواده را آزار میدهد و عملاً برخلاف گفتهها و مقاصد خود برای تقویت بنیان خانواده حرکت میکند.
حکمرانی وقتی با این خصیصههای ساختاری بنیان خانواده را تضعیف کرده و خانواده را میآزارد، سخن گفتن حکمرانان از تقویت بنیان خانواده، ارائه جایزه به کسانی که فرزندآوری کنند و تکریم خانواده، آب در هاون کوفتن یا بدتر از آن، انگشت کردن در چشم شنونده است.
منبع: کانال تلگرامی نویسنده