داستان واقعی درباره شهیدی که باشگاه بیلیارد داشت/ کی باور می‌کرد او به سوریه برود؟

خبرگزاری فارس سه شنبه 11 آبان 1400 - 13:24
داستان واقعی درباره شهیدی که باشگاه بیلیارد داشت/ کی باور می‌کرد او به سوریه برود؟

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، «پاتک علیه پیتوک»؛ روایت مردانگی‌های شهید مدافع حرم هادی سلطان‌زاده است.

شهید سلطان‌زاده، اهل منطقه مهرآباد مشهد بود و در ۳۰ مرداد ۱۳۹۳ سال در مقابله با تروریست‌های تکفیری در حلب سوریه به شهادت رسید. اگرچه شکل و روایت کتاب «پاتک علیه پیتوک» رمان‌مانند است، اما آن‌طور که زهره علوی‌راد، نویسنده در مقدمه کتاب گفته است، ۹۰ درصد مکالمه‌ها عیناً از متن مصاحبه‌ها گرفته‌ شده و تنها در حدی که بتوان خلأهای موجود در متن را پر کرد، جملاتی اضافه شده است. با علوی‌راد گفت‌وگویی درباره این کتاب داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

* از تالیف کتاب درباره این شهید شروع کنیم. مسیر تالیف چطور آغاز شد؟

من دوران دانشجویی‌ام را از سال ۸۵ تا ۹۲ دانشگاه فردوسی مشهد بودم. آنجا با مجموعه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب آشنا شدم و همکاری‌هایی در زمینه نشریات بسیج دانشجویی و بعضی کارهای نگارشی مثل نوشتن داستان‌های دنباله‌دار یا مقاله‌ها‌ی مناسبتی داشتم. بعد از آنکه به کرمان برگشتم، از طرف دفتر مطالعات، یک پیشنهاد دیگر برای همکاری دادند که به خاطر تولد فرزندم نمی‌توانستم قبول کنم، پیشنهاد دومشان، نگارش کتاب شهید هادی سلطان‌زاده بود. می‌گفتند که شهید خیلی خاصی هستند که کارهای فرهنگی موفقی از طریق هیأت داشتند و البته خود شهید هم یک تحول شخصیتی داشته و بعد هیأت دایر کرده است؛ هیأت اخراجی‌ها. شهید سلطان‌زاده از طریق هیأت و به خاطر گشاده‌رویی که داشت، افراد مختلف را پایبند هیأت می‌کرد. بعد از شهادتش هم یک موجی شکل گرفت. عده‌ای از همین افراد می‌خواستند مدافع حرم باشند و راه شهید را ادامه بدهند، غیر از این، چون در محله‌شان، اهل سنت هم ساکن بودند، فعالیت‌های خاصی هم که برای اینها انجام می‌دادند، قابل‌توجه بود. «پاتک علیه پیتوک» در واقع اولین کار من هست.

* کی شروع به نگارش و تدوین کتاب کردید و چه شد به این سبک روایت رسیدید؟

حوالی سال ۹۶ بود که مصاحبه‌ها و خاطرات به دست من رسید. با توجه به شخصیت و روابط عمومی خیلی بالای شهید به طوری که از هر طیفی در میان دوستانش پیدا می‌شد و همچنین تعداد مصاحبه‌ها، به این نتیجه رسیدیم که سبک روایت کتاب، زاویه دیدِ سوم شخص و دانای کل باشد. یادم نیست که مصاحبه تکمیلی گرفته باشیم. مصاحبه‌ها غنی بودند.

* از تجربه اولتان راضی هستید؟ به‌خصوص که ریسک کردید و برخلاف شیوه مرسوم مستندنگاری این نوع کتاب‌ها پیش رفتید؟

حقیقتش، من بیشتر با کتاب‌های دفاع مقدس انس دارم. طبق همین تجربه‌ای که داشتم می‌دیدم کتاب‌هایی که کمی به سمت روایات داستانی پیش رفتند، ماندگارتر شدند. البته بعضی از مصاحبه‌هایی هم که برای نگارش کتاب «پاتک علیه پیتوک» به دست من رساندند، دیالوگ‌های خوبی داشتند و می‌توانستم از همین مکالمات استفاده کنم، اما برخی جاها فضاسازی کردم. ولی سعی کردم استنادها و متن اصلی گفتگوها را حفظ شود.

شاید نیاز باشد که تجربه‌ بیشتری در زمینه‌ نگارش کسب کنم، اما در مقدمه کتاب هم اشاره‌ای داشتم که من همیشه دنبال این بودم که نوشتن را انجام دهم، ولی هیچ‌وقت کاری را به سرانجام نمی‌رساندم. «پاتک علیه پیتوک» اولین کاری بود که پشتِ ‌کار را گرفتم و به سرانجام رساندم. از این ‌جهت، خودم راضی هستم، ولی درباره سبک و مسائل فنی کتاب، خودم نمی‌توانم نظری بدهم، اهل قلم باید نظر بدهند که کتاب به دلشان نشسته یا نه.

* از شهید سلطان‌زاده برای مخاطبانی که آشنایی چندانی با ایشان ندارند، بگویید و اینکه چگونه با سن کم مسئولیت پذیرفت؟

شهید، صفات جامعی داشت؛ یعنی از یک‌ طرف مثلاً گفته می‌شد وقتی‌که عصبانی می‌شد خیلی جدی بود، البته این موضوع برای رهبری کردن گروه‌هایی که در آن بود، به ایشان کمک می‌کرد و از یک‌ طرف، خیلی هم شوخ‌طبع بود. اهل ورزش رزمی بود و به نظر می‌آمد باید روحیه‌ خشنی داشته باشند، ولی تواضع و ادبش در مقابل پدر و مادر خیلی جالب است که این برای نسل امروز می‌تواند درس‌آموز باشد. در کنار اینها به شکل مخفیانه، از نیازمندان دستگیری می‌کرد.

علی‌رغم اینکه تجربه زیادی نداشت، ولی به خاطر قدرت مدیریتش، در سوریه هم مسئولیت‌هایی به ایشان داده شد. شهید سلطان‌زاده جدا از تحول شخصیتی که داشت، خیلی شبیه افرادی است که ما در جامعه کنار خودمان می‌بینیم. حتی من شنیده بودم که در محله شهید برخی‌ها اصلاً باورشان نمی‌شد که او اهل سوریه رفتن و شهادت باشد.

* عنوان و جلد کتاب، جالب است. پیشنهاد خودتان بود؟

ترجیحم این بود که عنوان کتاب از آن عناوین تابلو و گل‌درشت نباشد که معلوم باشد کتاب در مورد شهید هست یا حتی عکس پشت جلد مثلاً عکس شهید، قطره‌ خون و گنبد حرم حضرت زینب(س) نباشد. البته واقعیت هم همین‌هاست و مردم ما در کنار همه‌ مسائل، مشکلات و بحث‌های سیاسی به شهدا ارادت دارند. ولی ترجیح می‌دادیم که مثلاً عنوان و جلد کتاب خیلی گویا نباشد. حتی در نگارش کتاب هم فصل اول، در واقع با روایت بخشی از آخر ماجرا شروع می‌شود و یک ابهامی دارد، خودم نمی‌دانم چقدر توانستم در این کار موفق باشم. 

شهید سلطان‌زاده، باشگاه بیلیارد داشت و شاید این برای مخاطب، جذاب باشد یعنی کسی فکر نمی‌کند که یک شهید اهل بیلیارد باشد. با مشورتی که داشتیم، گفتیم برای اسم کتاب از اصطلاحات بازی بیلیارد استفاده کنیم. «پیتوک» به معنی خطا کردن، یکی از اصطلاحات بازی بیلیارد هست، «پاتک» هم که یعنی حمله در پاسخ به حمله دشمن؛ این بود که عنوان کتاب را «پاتک علیه پیتوک» گذاشتیم، یعنی شهید تصمیم می‌گیرد که علیه آن خطاهای ریزی که احیانا داشته، حمله‌ کند.

* اگر نکته دیگری در پایان دارید، بفرمایید.

هنوز یک سال نشده که مادر شهید سلطان‌زاده، فوت کرده‌اند، ولی خوشبختانه قبل از فوت، توانستیم خدمتشان برسم. مهربانی مادر شهید را هیچ‌وقت فراموشم نمی‌کنم که چقدر گرم استقبال کردند. این خیلی خاطره‌ شیرینی برایم بود که در طول نگارش این کتاب اتفاق افتاد. امیدوارم اول، خود شهید و بعد مادر شهید که خیلی دوست داشتم که قبل از فوتشان، کتاب را تقدیمشان کنم، از این کار راضی باشند. 

کتاب «پاتک علیه پیتوک» که تحقیق آن برعهده امید اسحاقی و معصومه بائی بوده و تدوین آن توسط زهره علوی‌راد صورت گرفته، در ۲۲۴ صفحه، شمارگان ۱۰۰۰ جلد از سوی انتشارات راه یار  منتشر شده است.

انتهای پیام/

منبع خبر "خبرگزاری فارس" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.