این بلاتکلیفیها که هرکدام به شکلی یک ریسک سیستماتیک برای اقتصاد کشور محسوب میشوند، طبیعتا بر معاملات در بازار سرمایه و به طور اخص در بازار سهام تاثیرگذار هستند. اما آنچه وضعیت این روزهای بازار سهام را خاص و بیسابقه میکند، نه کسری بودجه سنگین است، نه مذاکرات و نه ابهامات درباره مواضع مردان اقتصادی دولت جدید، بلکه رکود عجیب، همزمان با ارزندگی قیمتهاست.
کمتر دورهای بازار سهام تا این حد رکود معاملات را تجربه کرده است. در عین حال در کمتر دورهای چنین اجماعی بین فعالان و کارشناسان بازار سهام درباره ارزنده بودن قیمتها در بازار سهام شکل گرفته بود. و همین است که این روزهای بازار را خاص و استثنائی کرده: همه میگویند بازار ارزنده است، اما خریداری وجود ندارد!
بگذریم از دلایل شکلگیری وضع موجود، که احتمالا هرکسی از ظن خود تحلیلش میکند و در عین حال که همه درست میگویند، هیچ کس درست نمیگوید! این عبارت، کلیشه شده اما به معنای واقعی خود هنوز کاربرد دارد و بخش بزرگی از واقعیت را منعکس میکند: «نوسان، ذات بازار سهام است!».
تصور میکنم آنچه این روزها در بازار سهام رخ میدهد طبیعی است و «ذات بازار سهام» است. همانطور که روزی در افزایش قیمتها «بیشواکنشی» داشتیم، حالا هم در افت قیمتها در حال مشاهده بیشواکنشی هستیم. دلیل این وضعیت هرچه هست باشد، دخالت قهری آن را بهتر که نمیکند هیچ، بلکه بازار را بیش از این متشنج و آبستن حوادث ناگوار میکند.
ممکن است استنباطها از مفهوم دخالت در بازار مختلف باشد. همچنین ممکن است به اندازه تعداد مسئولان اقتصادی، راه برای دخالت در روند طبیعی بازار وجود داشته باشد. اما احتمالا آنچه همگان بر آن اتفاق نظر دارند، این است که اظهارنظر مدیران و مسئولان اقتصادی درباره هر بازاری، روی رفتار فعالان آن تأثیر میگذارد و ممکن است روند معاملات را (دستکم در کوتاهمدت) به صورت غیرطبیعی تغییر دهد.
با وجود این اتفاق نظر ظاهری اما، در میان مدیران در نهادهای ناظر بازار سرمایه، سنت ناپسند اظهارنظر درباره وضعیت قیمتها در بازار سهام، مسبوق به سابقه است.
این سنت البته در سال 99 به ردههای بالاتری از جمله وزیر اقتصاد و شخص رئیس جمهوری هم سرایت یافت و اگرچه تحقق تبعات جبرانناپذیر بعدی آن، بیشیِ مضرات این قبیل اظهارنظرها نسبت به منافع آن را مسجل کرد، اما به نظر میرسد میل به سخنرانی بیجا بین متولیان بازار سرمایه از بین نرفته است.
همانطور که میدانید پس از سقوط آزاد قیمتهای سهام طی دو ماه گذشته و از دست رفتن 15درصد از ارتفاع شاخص کل بورس (سقوطی که سهامداران در ارزش سبدهای خود تجربه کردند بسیار فراتر از این مقدار بود)، در یکی دو روز اخیر وضعیت بازار سهام بهبود یافته و قیمتها به سمت بالا در حال حرکت هستند.
در همین حال، شاید این جمله به گوش شما هم خورده باشد: «بازار به صورت دستوری بالا رفته!». همچنین در نظر داشته باشید که رئیس تازه وارد در سازمان بورس و اوراق بهادار، روز گذشته قبل از شروع معاملات در بازار سهام، طی یک مصاحبه تلویزیونی گفته بود: «قرمزی این روزهای بورس یک روزه به وجود نیامده که یک روزه از بین برود، اما از امروز (دوشنبه 10 آبان 1400) این قرمزی کاهش مییابد». این عین جملاتی که مجید عشقی روی آنتن زنده تلویزیون به زبان آورد. آنها که بازار سهام را دنبال میکنند که میدانند، اما آنها که نمیدانند، میتوانند حدس بزنند پس از این اظهارات چه اتفاقی رخ داد؟ هیچ، بازاری که دو ماه تمام بدون وقفه به سمت سقوط میرفت، ظرف دو روز تقریبا سه درصد رشد کرد!
حال سوال اینجاست، آیا این اظهارنظر غیرحرفهای باعث کاهش اعتبار سازمان بورس نمیشود؟ آیا تئوری دایی جان ناپلئونی و گمانهی «کار، کار خودشان است» را تقویت نمیکند؟ اگر قرار بود با یک اظهار نظر، بازار خود را بازیابی کند، چرا دو ماه برای آن صبر شد؟ اگر قرمزی بازار کم نشد چه، با معترضانی که توقع دارند رئیس سازمان روی حرف خود بایستد چه باید کرد؟ آیا اصولا شأن سازمان بورس، اظهارنظر درباره قیمتهاست؟
از آنجا که پاسخ پرسشهای فوق تقریبا روشن است و نیازی به توضیح ندارد، انتظار میرود رئیس جدید سازمان، آنچه در گذشته رخ داده را از یاد نبرد و برای سازمان بورس تعهد ضمنی دخالت در بازار در شرایط رکود را ایجاد نکند. همچنین انتظار میرود رئیس جدید حالا که تازهوارد است، یک بار برای همیشه به این سنت نادرست پایان دهد. حتی اگر مردم، وزیر، وکیل یا حتی شخص رئیس جمهوری توقعی مخالف آن داشته باشند. عبارتی در کتاب «در ستایش سکوت» آمده که میگوید: «حتی کنار باند فرودگاه هم میشود سکوت را تجربه کرد، اگر خودتان واقعاً بخواهید». آقای رئیس، لطفا خودتان بخواهید!