تحقیقات در پرونده قتل مردی که جسدش در درهای در روستای وردیج پیدا شده بود نشان داد که همسر وی با همدستی پسر و نامزد دخترش نقشه این جنایت را کشیده بودند.
به گزارش رکنا ، جمعه هفته گذشته، جسد مردی در عمق 50متری درهای در حوالی روستای وردیج تهران پیدا شد. دور جسد ملحفه و چادر پیچیده شده بود و وقتی مأموران پلیس با حضور در محل آنها را کنار زدند، جسد خونآلود مردی حدودا 50ساله را دیدند که بهنظر میرسید با ضربات چاقو و جسمی سخت که به سرش وارد شده بود به قتل رسیده است. از طرفی آثار کبودی که جای جای بدن این مرد به چشم میخورد، از این حکایت داشت که او قبل از جنایت با قاتل یا قاتلان بهشدت درگیر شده بود.
با شروع تحقیقات پلیسی، مأموران به جستوجو برای شناسایی هویت مقتول پرداختند. کمی بعد خانواده مردی 50ساله با مراجعه به پلیس خبر از ناپدیدشدن وی دادند و مشخصاتی از وی ارائه کردند که با مشخصات مقتول مطابقت داشت.
پسر این مرد به مأموران گفت: پدرم تازه از محل کارش به خانه برگشته و در حال استراحت بود که زنگ خانه به صدا درآمد. آیفون را که برداشتم صدای مردی را شنیدم که میگفت از دوستان پدرم است. من او را نمیشناختم و به سراغ پدرم رفتم و گفتم دوستش مقابل در منتظرش است. پدرم در حالی که لباس راحتی به تن داشت از خانه بیرون رفت. فکر میکردیم تا دقایقی بعد برمیگردد اما خبری از او نشد. به موبایلش زنگ زدیم اما گوشیاش را در خانه گذاشته بود. منتظر ماندیم تا شاید از او خبری شود، اما بیفایده بود. به همراه خواهرم و نامزدش از خانه خارج شدیم و اطراف را گشتیم زدیم اما اثری از پدرمان نبود. با این حال تا صبح صبر کردیم و وقتی دیدیم از او خبری نشد تصمیم گرفتیم ماجرای ناپدیدشدن او را به پلیس اعلام کنیم.
پسر جوان میگفت که پدرش عتیقهفروش بوده و سنگهای قیمتی معامله میکرده و این احتمال وجود دارد که ماجرای ناپدیدشدن او به معامله سنگهای قیمتی مربوط باشد.
پسر جوان به همراه مادر و خواهرش برای شناسایی جسدی که در دره پیدا شده بود راهی پزشکیقانونی شدند. آنها به محض مشاهده پیکر مقتول، به گریه افتادند و تأیید کردند که مقتول پدر گمشده آنهاست و بیشک همان مرد ناشناسی که بهدنبال پدرشان آمده بود قاتل اوست.
در این شرایط مأموران بررسیهای تخصصی برای یافتن ردی از مرد ناشناس را آغاز کردند. آنها در ادامه متوجه شدند که اصلا چنین فردی وجود ندارد و روز حادثه هیچکس به مقابل خانه مقتول نرفته بود. این یعنی خانواده مقتول درباره نقش مردی ناشناس در جنایت دروغ گفته بودند و رازی را پنهان کردهاند.
ماموران تحقیق از اعضای این خانواده را از سر گرفتند و وقتی متوجه تناقضگوییهای آنها درباره روز حادثه شدند، بیشتر به آنها مشکوک شدند. در این شرایط بازجویی از مظنونان ادامه یافت تا اینکه مادر خانواده سرانجام اقرار کرد که با همدستی پسر و نامزد دخترش نقشه قتل شوهرش را کشیده است.
وی گفت: همسرم وضع مالی خوبی داشت اما خیلی ما را اذیت میکرد. او مردی بداخلاق بود و همین باعث شده بود که من و فرزندانم نتوانیم این وضعیت را تحمل کنیم. او حتی به دخترم که تازه نامزد کرده بود هم سختگیری میکرد و همه اینها باعث شد که از مدتی قبل نقشه بکشیم که او را به قتل برسانیم.
وی ادامه داد: ما از حدود 4سال قبل بهدنبال راهی برای خلاصی از این وضعیت بودیم. ابتدا تصمیم گرفتیم براش پاپوش بسازیم تا برای مدتی به زندان بیفتد. برای اجرای این نقشه مقداری مخدر شیشه تهیه کردیم و داخل ماشینش گذاشتیم. بعد به پلیس زنگ زدیم اما نقشه ما عملی نشد چون پلیس نیامد. در چند مرحله دیگر این کار را انجام دادیم اما شوهرم گیر نیفتاد. در مرحله بعد به دروغ او را سارق معرفی کردیم اما این نقشه هم نگرفت. تا اینکه مدتی قبل تیر آخر را زدیم و نقشه جنایت کشیدیم؛ نقشهای که هنوز باورمان نمیشود عملی شده و ما تبدیل به قاتل شدهایم.
متهم ادامه داد: نقشه را من، پسرم و نامزد دخترم کشیدیم. آن شب شوهرم خواب بود که پسرم و نامزد دخترم بالای سرش رفتند و با چوب ضرباتی به سر و بدنش زدند و بعد با چاقو هم چند ضربه به او زدند. بعد از قتل، جسد او را میان ملحفه، پتو، سفره و چادر گذاشتیم و به صندوق عقب ماشین خودش منتقل کردیم. بعد همگی راه افتادیم به سمت روستای وردیج و جسد را در دره رها کردیم. هرچند که بهشدت عذاب وجدان داشتیم اما سعی کردیم نقش بازی کنیم و با داستانسرایی پلیس را گمراه کنیم اما لو رفتیم.
همسر مقتول در ادامه گفت: دخترم در ماجرای قتل نقشی نداشت و من با همدستی پسرم و نامزد دخترم نقشه قتل را انجام دادیم و بعد جسد را رها کردیم. پس از افشای راز این جنایت، متهمان با قرار قانونی بازداشت شدند و برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.