به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، امیر سرلشکر سید عبدالرحیم موسوی، فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی در گفتگویی تفصیلی با پایگاه اطلاع رسانی ارتش، به تحلیل شخصیت شهید سلیمانی پرداخته و و همچنین به ماجرای معرفی نفرات زبده نیروی زمینی ارتش به سردار سلیمانی اشاره می کند. بخشی از گفتگو را در ادامه بخوانید.
در سالهای اخیر بعد از اینکه موضوع مقابله با گروهکهای تکفیری در کشورهای اطراف ایران شکل گرفت، فرهنگ و واژگان جدیدی به ادبیات مردم ما اضافه شد به عنوان مدافعان حرم. ما الان میبینیم که از ارتش جمهوری اسلامی ایران هم رزمندگانی داشتیم که در آن عرصه رفتند و حضور داشتند و بعضا به شهادت رسیدند؛ چیزی که ممکن است برای افکار عمومی جدید باشد. بفرمایید این موضوع از کجا شکل گرفت و چطور شد که در این زمینه ارتش و سپاه به یکدیگر رسیدند و ما از ارتش شهدایی داریم که در حوزههای مختلف حضور داشتند و کار کردند. این ارتباط چطور برقرار شد؟
اگر کس دیگری به غیر از شهید سلیمانی بود شاید این ارتباط به این صورت شکل نمیگرفت.اولاً اینکه ما به صورت علنی نیرو بفرستیم را خیلیها شاید به صلاح نمیدانستند.
به خاطر دارم یکبار یک لیست 17 نفره نوشتم و به حاج قاسم دادم. گفتم این 17 نفر کسانی هستند که در کردستان، در شرق کشور، در درگیری با طالبان و در درگیری با منافقین و در جنگ تحمیلی حضور داشتند. آدمهای بسیار با تجربهای هستند و میتوانند در حوزه مدیریت، فرماندهی و مشاوره مثمرثمر باشند. آن موقع ظهور داعش یک پدیده جدید و ناشناختهای بود و مقابله با آنها مثل هیچکدام از جنگ های گذشته نبود.
خود شهید سلیمانی هم در یکی از سخنرانیهایشان اشاره میکنند که تفاوت این جنگ با هشت سال دفاع مقدس چه بوده است.
بله. من به ایشان عرض کردم که این افراد هستند. لیست را از من گرفت و یک نگاهی کرد و گفت باید رویش فکر کنیم. آن موقع مقام رسمی که در این ماجرا مذاکره کند، فرمانده سابق ارتش بودند و من دوستانه با شهید سلیمانی در این مورد صحبت کرده بودم.
مدتی گذشت و بعد از این یک مدت، اولین همکاریها شکل گرفت البته نه به عنوان اینکه ما آنجا برویم و کار عملیاتی انجام دهیم، بلکه برویم و ضمن مشاوره از آن صحنه تجربیاتی بیاندوزیم. گروه کوچکی به آنجا رفتند و برگشتند و بعد گروه دیگری رفتند و برگشتند و بعد از اینکه آمدند و گزارشها را آوردند، این شد مقدمه اینکه پس ما میتوانیم کمک کنیم و خیلی هم میتوانیم کمک کنیم.
بعد از آن، برای اینکه نیروها به چه شکل اعزام شوند، مذاکراتی کردیم و کار شروع شد و تعدادی از عناصر داوطلب نیروی زمینی ارتش برای کمک در حوزه های مختلف وارد شدند.
اما بخش مهمتر آن مربوط به نیروی هوایی بود. خوب نیروی هوایی یک امکان بالقوه و موثری برای این کار بود. آن هم با شرایطی که کشور سوریه داشت. بالاخره رفتن در چنین فضایی که صحنه آن معلوم نیست، از دست یک عده خلبان جان برکف که برای یک همچین فضایی تربیت شدند برمیآمد که شاید ما مشابه آنها را در ارتشهای دیگر هم نداریم که بتوانند کارهای این چنینی انجام دهند.
فیلمهایی هم در فضای غیررسمی منتشر شد که هواپیمای پشتیبانی در چه منطقه خطرناکی و در اوج خطر حضور داشتند و من یکجا از قول یکی از فرماندهان ارتش خواندم که این کار داوطلبان خیلی زیادی هم داشت و اینطور نبوده که به یک عده دستور بدهند که شما باید بروید و خیلی بیشتر از آن چیزی که نیاز بود، دواطلب این کار شدند.
تمام کسانی که از ارتش جمهوری اسلامی چه در نیروی هوایی و چه زمینی رفتند از بین داوطلبان بودند و بسیاری از داوطلبان هم فرصت رفتن پیدا نکردند. ما آن روزها وقتی به واحدها و یگانهای مختلف میرفتیم، یکی از مشکلاتمان همین درخواست زیاد داوطلبان بود.
من در این دوران خاطرهای برایم تداعی شد. در زمان دفاع مقدس در دشت عباس یک بالگرد شینوک آمد و فردی پیاده شد و گفت تعدادی نیروی میخواهیم برای یک ماموریت خاص. بالاخره آن فرماندهی که آنجا بود 20 نفر را برد که سوار بالگرد کند اما بقیه به او حمله کردند که تو چرا پارتیبازی کردی و بعضی به او حتی بد و بیراه هم میگفتند و اجازه نمیدادند بالگرد بلند شود. فرمانده مجبور شد به آنها بگوید که این گروه اول است و شما باید 30 نفر 30 نفر آماده باشید تا بیایم و شما را هم ببریم. یعنی وعده ناصحیح داد تا بتواند آنها را آرام کند.
ما هم چنین وضعیتی داشتیم. در هر واحدی از ارتش که میرفتیم، یکی از موضوعات ما همیشه همین بود و افراد متعددی مراجعه میکردند که ما باید به سوریه برویم. از بین دواطلبان این ماموریت یک تعدادی اعزام شدند، یک تعدادی به شهادت رسیدند و یک تعدادی هم برگشتند و برخی هم مجروح شدند.
پشتیبانی هوایی کار خیلی مشکلی است. شما باید گاهی بدون اتکا به سامانههای مرسوم ناوبری در شب تاریک با چراغ خاموش در باندی که دو طرف آن در اختیار داعش است و به شما تیراندازی میکنند بنشینید. بسیاری از این هواپیماهای ما با تفنگ به سمت آنها تیراندازی شده است. اینها کارهای خیلی بزرگی بود که آنجا انجام شد و در زمان خود، فداکاری های آنان گفته خواهد شد.
علاوه بر این، وقتی داعشیها داشتند به مرزهای ما نزدیک میشدند، سردار سلیمانی به این نتیجه رسیده بود که جنگندههای ارتش باید وارد شوند و کار کار اینهاست که قضیه را فیصله دهند.
این که یک کسی با این روحیه، ارتش را هم شریک کند، یکی از نقاط عطف بود که از شهید سلیمانی برمیآمد و برای ارتش هم تجربه بسیار بزرگی بود که توان و نقش ما را در این ماجرا روشن کرد.
27215