پایگاه دیلی بیست گزارش داد، بدون شک، این الگو نگرانکننده است؛ از زمان بمبگذاری انتحاری ۲۶ اوت گذشته که به کشته شدن ۱۰۰ افغان و ۱۳ نظامی آمریکایی منجر شد، این گروه دست به حملات بیشتر با تلفات گسترده در سراسر افغانستان از جمله بمبگذاری انتحاری در مراسم خاکسپاری مادر ذبیحالله مجاهد سخنگوی طالبان، یک بمبگذاری انتحاری دیگر علیه مسجد شیعیان هزاره در قندوز و دو حمله انتحاری علیه مسجد بی بی فاطمه شیعیان در قندهار طی چند هفته پیش زده است.
کریستوفر رای، مدیر افبیآی، ماه گذشته میلادی به قانونگذاران آمریکایی گفت: ما نگران این هستیم که گروه به اصطلاح داعش خراسان بتواند از یک محیط امنیتی بسیار ضعیف شده بعد از خروج آمریکا از افغانستان استفاده کند.
در همین جلسه استماع، کریستین ابیزید، رئیس مرکز ملی مبارزه با تروریسم آمریکا، ابراز نگرانی کرد که داعش در حال تقویت بدنامی است که بعد از حمله در فرودگاه کابل به دست آورده است.
اما آیا واقعا مساله این است؟ آیا اینها نشانههایی از یک داعش جسورتر و جوانتر هستند؟
در حالی که در ظاهر، تغییر حرکت داعش به سمت حملات با تلفات گسترده، همراه با یک کمپین رسانهای هدفمند ضد طالبان، میتواند به عنوان سیگنالهای اعتماد به نفس تلقی شود اما بسیار محتملتر است که این گروه از فرط استیصال مطلق این گونه عمل میکند. تسلط طالبان بر افغانستان هم در سطح محلی و هم در سطح جهانی، داعش را به شیوههای جدید و عمیقی تهدید میکند و همینطور شکست بزرگ دیگری را نشان میدهد که احتمالاً داعش نخواهد توانست از آن خارج شود.
شاخه استان خراسان منسوب به داعش که با مخفف انگلیسی ISKP یا ISIS-K نیز شناخته میشود، در سال ۲۰۱۵ از طالبان و گروههای متحد با آن سرچشمه گرفت. به راحتی میتوان روند رسیدن آنها به افراطگران رادیکال در افغانستان در آن روزها را مشاهده کرد: در حالی که آمریکا همچنان در افغانستان حضور داشت و به اصطلاح "خلافت" آن به سرعت در سراسر جهان رشد کرد، داعش گروهی بود که سرانجام توانست مسیر منطقه را تغییر دهد.
با این حال خیلی طول نکشید تا اینکه طالبان بر تسلط قاطع خود تأکید کردند. دقیقاً مشابه کاری که شبهنظامیان شباب المجاهدین با شبهنظامیان بیعت کرده با داعش در سومالی انجام دادند، طالبان افغانستان هم به طور پیوسته اکثریت قریب به اتفاق شاخه استان خراسان داعش را ریشهکن کرد. دولت سابق افغانستان و دولت آمریکا در سالهای بعد فشار بیشتری بر داعش وارد کردند و به کاهش نیروهای آن از حدود ۳۰۰۰ تا به ۳۰۰ تا کمک کردند.
اکنون، با کنترل طالبان بر افغانستان و خارج شدن ارتش آمریکا از آن کشور، کار داعش برای بازاریابی برای ایدههای فروشیاش بسیار سختتر شده است: دیگر خبری از تهاجم "کافران" به سرزمینهای اسلامی به جهت مقابله با آن نیست و نه این گروه از سطح قابل قبولی از قوا که شبیه به یک "خلافت" باشد برخوردار است.
امروزه داعش در عوض به سراغ تروریسم سلولی و جنگ چریکی رفته است. حملات نه چندان پیچیده آن در سال گذشته به تواناییهای محدود آن اشاره میکند: حملات با بمبهای دستساز، از بین بردن خطوط انتقال برق، حملات تک تیراندازی، و عملیاتهای انتحاری. و با توجه به اینکه طالبان اکنون به تعداد زیادی خودروی هاموی آمریکایی، خودروهای زرهی رزمی و سایر تسلیحات عمده مسلح شدهاند، خیلی بعید به نظر میرسد که داعش هرگز به پایگاهی باثبات در افغانستان دست پیدا کند.
این واقعیت جدید، داعش را ملزم کرده است که نقشهاش برای افغانها را دوباره تغییر دهد. به هر حال، طالبان اکنون "امارتی" بسیار امنتر از آن به اصطلاح "خلافتی" که داعش نتوانست حفظ کند، ایجاد کرده است. با در نظر گرفتن همه اینها، داعش حتی ممکن بود با حضور آمریکا در افغانستان وضعیتی بهتر از الان داشته باشد.
کمپین رسانهای جدید این گروه نقش آن را از یک رقیب برای طالبان به یک نیروی مخالف بر حق تغییر داده است. گروههای رسانهای وابسته به داعش اکنون در حال حمله هستند و از طالبان به عنوان "نگهبان امنیت منافع آمریکا" یاد میکنند و در عین حال "مرحله جدیدی در جهاد مبارکشان" در افغانستان را اعلام میکنند.
سپس مرحله جدید عملیاتهای داعش با تلفات انبوه راه میافتد. هدف از این حملات تحت تأثیر قرار دادن آمریکا به هر نحو نیست، زیرا میداند که آمریکای خسته از جنگ با همان ظرفیت قبلی باز نخواهد گشت. همچنین داعش انتظار ندارد که بمبگذاریهای انتحاریاش به نحوی شانس آن را برای رویارویی با طالبانی قدرتمندتر از همیشه، آن هم در حالی که داعش هیچ شانس واقعی برای به چالش کشیدن آن ندارد، افزایش دهد.
کاری که داعش با حملاتی همچون حمله فرودگاه کابل انجام میدهد، دقیقاً مشابه کاری است که این گروه با زنده سوزاندن یک خلبان اردنی در ملاء عام یا غرق کردن قفسهای حامل اسرای این گروه به سبک فیلمهای هالیوودی غرب انجام داد: اطمینان پیدا کردن از اینکه نامش همچنان سرتیتر رسانهها را اشغال میکند.
برای داعش، مطرح بودن با موجودیت داشتن یکی است. و این گروه برای تداوم زنده ماندن تحت حکومت طالبان، برای مطرح کردن خودش دست به هرگونه افراطگری خواهد زد. حمله به فرودگاه فقط تلاش دیگری برای ربودن گفتگو بود: سرفصلها، برنامههای خبری و رسانههای اجتماعی توجهشان را از عقبنشینی آمریکا و تسلط طالبان برگرفته و در عوض بار دیگر بر تهدید داعش تمرکز کردند. عملیاتهای انتحاری مرگبار این گروه علیه شیعیان و دیگر اهداف سهل در افغانستان از آن زمان تاکنون همین تاثیر را بدون به کارگیری تعداد زیاد نیروها و منابع داشتهاند.
تسلط طالبان بر افغانستان پیامدهای جهانی دیگری نیز برای داعش داشت، زیرا این یک پیروزی متقابل برای یک رقیب ریشهدارتر داعش یعنی القاعده بود.
در حالی که داعش مسیری سریع را به سمت برقراری خلافتش در پیش گرفت، القاعده، گروهی که داعش از آن جدا شد، صبر طلب کرد. این موضوع یکی از دستاویزهای مورد علاقه داعش برای تاختن به القاعده بود و به جنبش افراطگران جهانی استدلال میکرد که رقیب دیرینهاش پس از حملات ۱۱ سپتامبر راه خود را گم کرده و در تعقیب دولت اسلامی واقعی بیاثر شده است.
اما در نهایت، داعش همه چیز را از دست داد، در حالی که القاعده در نهایت استراتژی و روایت خود را اثبات کرد. این باعث ایجاد یک روایت قدرتمند در جامعه جهانی افراطگران عمدتا با روایتها از پیروزی و پرهیزکاری سازشناپذیر هدایت میشود.
در اینجا قدرتمندترین و قدیمیترین متحد القاعده، یعنی طالبان پس از شکست قدرتمندترین ارتش جهان، "امارت اسلامی" را تأسیس کرده است. و همچنین در اینجا القاعدهای قرار دارد که پیوندهایش با طالبان همچون همیشه قوی است و به موجب این پیروزی تاریخی جایگاهی تضمین شده برای تجمیع مجدد قوا و رشد پس از تحمل این همه مصیبت کسب کرده است. خسارات القاعده در گذشته یا فقدان کاریزمای رهبرانش دیگر مخل کارش نمیشود، زیرا میتواند از این تعریف کند که ثابت قدمی که مدتها ترویجش کرد، دارد نتیجه میدهد.
و در همین حال، این وضعیت داعش است: همه چیز از دست رفته، ماشین تبلیغاتی آن پوستهای از آن چیزی است که قبلا بود و روششناسی آن تبدیل به یک شکست قابل اثبات شده است. یک به اصطلاح "دولت اسلامی" که همه چیز هست به جز "دولت اسلامی".
داعش دیگر همان گروه روزهای حملات سال ۲۰۱۵ پاریس و به اصطلاح "خلافت" فراگیر آن در عراق، سوریه و فراتر از آن نیست. این گروه زمانی توانست خود را به عنوان یک نیروی نظامی جدی از طریق پروپاگاندای اردوگاههای آموزشی و رژه شبهنظامیانش با صفوف خودروهای مجهز به تسلیحات در اراضی که به کنترل در آورد، به رخ بکشد اما دیگر این گونه نیست.
مطمئناً، این گروه در مناطقی مانند غرب آفریقا حضورش را برقرار کرده است، اما دیگر پایگاه قابل توجهی در هیچ کشوری با اکثریت سنی ندارد. پروپاگاندای آن اکنون اردوگاههای آموزشی با ساختاری محقرتر و شبهنظامیانی با تجهیزاتی ضعیف را که به چند پایگاه مخفی محدود شدهاند به تصویر میکشد.
هر چند تاثیر از دست دادن مناطقی مانند موصل و رقه برای داعش بیاندازه بوده، تسلط طالبان بر افغانستان کابوسی منحصر به فرد برای داعش است، حتی اگر حالت نمادین داشته باشد. این آخرین میخ بر تابوت تظاهرهای این گروه به "دولت" بودن است که هنوز به آنها چنگ میزد. آنها چه به این حیله ادامه دهند یا ندهند، میدانند، همانطور که جامعه افراطگران جهانی میداند، دیگر راه مناسبی برای بازگشت آنها به اراضی فراگیر وجود ندارد. نه در افغانستان، نه در سوریه و نه هیچ جا.