به گزارش خبرنگار مهر، نادیا مفتونی جزو زنان فیلسوف ایرانی است که در تمام این سالها بیسروصدا در اتاقش در دانشکده الهیات دانشگاه تهران نشسته و مشغول مطالعه، پژوهش، داوری پایاننامه، راهنمایی دانشجویان وبروز کردن منابع مطالعاتی خود است. اخیرا هم وبینارهایی با همکاری دانشگاه تهران با فلاسفه بزرگ کشورهای مختلف دنیا مثل ژیژک و نیکولاس رشر برگزار و با آنها درباره مسائل مختلف بحث و گفتگو کرده است.
تسلط و اشراف مفتونی بهزبان انگلیسی باعث شده بتواند بهراحتی با اساتید مطرح دنیا وارد بحث و گفتگو شود. مفتونی مدتی است پژوهشگر ارشد دانشگاه ییل شده و درطول این سالها بیشتر مطالعاتش متمرکز بر فلسفه فارابی بوده است. فارغالتحصیل مدرسه جامع رضوی است، تحصیلات حوزوی دارد و در کنار همه اینها هنرمند است و نقاش هم میکند. وقتی با او گفتگو کردیم و پرسیدیم که چهطور همه اینها را با هم دارید؟ پاسخ داد: از برکت عشق. تعداد تالیفاتش به زبان انگلیسی از تعداد تالیفاتش به زبان فارسی بیشتر است اما از میان تالیفات فارسی او میتوان به آثاری چون «فارابی: خیال و خلاقیت هنری»، «اخلاق هنر از نگاه فارابی» و «پژوهشی در فلسفه علم دانشمندان مسلمان» اشاره کرد.
به بهانه روز جهانی فلسفه سراغ او رفتیم تا کمی درباره دغدغههای فلسفی او بدانیم.
مفتونی با اشاره به اینکه فلسفه برای کارآمدی و کاربردیشدن وابسته به دغدغههای ما اهل فلسفه است، گفت: مثلا اگر انسان بخواهد فلسفه را در سطح بینالمللی به کار گیرد، ابتدا باید دغدغههای جهانی و تاریخی و افکار بشری جهانشمول داشته باشد. من دغدغه و فعالیت جهانی را سالیانی بهعنوان یکهنرمند داشتهام و در کشورهای متعددی نمایشگاه نقاشی برپا کردم و نیز در فستیوالهای فیلم حضور داشتهام که شروعش به سال ۱۳۸۳ شمسی و نمایشگاه پاریس برمی گردد. به دنبال این دغدغههای بینالمللی، به فکر ارتباط و تعامل زنده با فضاهای دانشگاهی افتادم که طبعا باید به تخصص خودم مربوط میشد. البته فعالیت جهانی دانشگاهی دو بخش عمده را در برمیگیرد. یک بخش از تلاشهای بینالمللی ما استادان دانشگاه همان مقالاتی است که در مجلات بین المللی منتشر یا در همایش های جهانی ارایه میکنیم. خیلی از اینهمایش های جهانی در داخل کشور برگزار شده و خیلی از آنها هم در کشورهای دیگر شکل گرفته است. من این نوع مقالات را از دورانی که دانشجوی دکتری بودم، در سوابق خود دارم. اما یک ارتباط جهانی دیگر را در سالهای اخیر پیش بردهام که از سنخ مقاله چاپکردن نیست و دانشگاه هم امتیاز مثلا مقاله را به آن نمیدهد. ولی در حقیقت خیلی جدیتر و مهمتر از یک مقاله است.
وی افزود: اساسا همه کارها نباید برای اینامتیازات ظاهری باشد. گاهی اتفاقاتی رقم میخورد که شما کشورتان را به جهان معرفی میکنید و فضای دانشگاهی و فرهنگی کشور را در سطحی عالی نمایان میکنید. این را بنده با امتیاز دهها مقاله و ارتقا و ترفیع عوض نمیکنم. آن امتیازات، شخصی و برای خود انسان است. ولی کاری که برای معرفی فعالیتهای فلسفی کشورتان میکنید مربوط به افقی بالاتر از ابرها و برای همیشه ماندگار است هرچند بعدا کسی نفهمد چهکسی این کار را انجام داده یا شروع کرده است.
اساسا همه کارها نباید برای این امتیازات ظاهری باشد. گاهی اتفاقاتی رقم می خورد که شما کشورتان را به جهان معرفی می کنید و فضای دانشگاهی و فرهنگی کشور را در سطحی عالی نمایان می کنید. این را بنده با امتیاز دهها مقاله و ارتقا و ترفیع عوض نمی کنممفتونی سپس به توضیح دستاوردهایی که برای کشور و جامعه علمی تحقق یافته پرداخت و گفت: دستاورد نزدیک و ظاهری فعالیتها، بازتاب فعالیتها در رسانههای خود آنهاست. مثلا گفتگوی فلسفی با نیکولاس رشر در پنسیلوانیا در خبرگزاری دانشگاه پتسبرگ هم منتشر شد. چون اینآدم، متفکری ویژه است و یک دانشمند عادی و ساده نیست. این را باید تاکید کنم که همیشه مصمم بودم در هر حوزهای که میخواهم جلسهای، کنفرانسی یا چیزی شبیه به این برپا کنم، فقط بهسوی فیلسوفان و متفکران درجه یک از دانشگاههای درجه یک بروم؛ آدمهایی که خودشان در گستره وسیع و عمیقی تاثیرگذار هستند. یعنی وقتی شما در اندیشه او تاثیر میگذارید، او در اندیشه دهها و صدها شاگرد و همکارش نفوذ و تاثیر دارد. در زمینه فلسفه حقوق که همان فقه و حقوق دانشکده الهیات است، سراغ بروس اکرمن در مدرسه حقوق ییل رفتم و در نقد تحقیق و تالیفی که در دست داشت، فعالیت کردم. حتی با کنفرانسی که با همکاری و زحمات همه همکارانم در دانشکده الهیات برپا کردیم، اکرمن احساس کرد نظام دانشگاهی کشورمان یک نظام فعال و زنده و بیدار و آگاه است. خب، شاگردان این آدم بعضا قضات دیوان عالی امریکا هستند. تاثیر بر چنینآدمی خیلی متفاوت با تاثیر بر یک استاد دانشگاه عادی است. همین بروس اکرمن بود که خواست بنده در جایگاه پژوهشگر پیش کسوت دانشگاه ییل قرار بگیرم. به هر حال فلسفه در زمینه های بین رشته ای کارآمدی بیشتری خصوصا برای ارتباطات و تعاملات جهانی دارد. بههمیندلیل ما در عین حال که اینتعاملات را با حوزه فلسفه اسلامی شروع کردیم، در ادامه توانستیم فلسفه هنر تا فلسفه اقتصاد را پوشش بدهیم. شما هنگام مطالعه فارابی، به عمق آرای اقتصادی وی توجه پیدا می کنید و میتوانید به مطالعات بین رشتهای مرتبط مبادرت بورزید.
استاد دانشگاه تهران در ادامه گفت: این را هم باید در نظر داشت که کارآمدی و کاربردی شدن در فلسفه به اینمعنا نیست که فلسفه خواندن و فیلسوفشدن مستقیما به نان شب مردم ارتباط داشته باشد. اما فلسفه می تواند به این وادی هم قدم بگذارد و درباره معاش و مسائل اقتصادی مردم هم ایفای نقش کند. در کتاب اقتصاد فرهنگ فارابی، فارابی را به عنوان فیلسوفی مطرح کرده ام که به نان شب مردم مستقیما توجه دارد. خب، همین بینرشتهای کارکردن، عاملی میشود که انسان بتواند ارتباط جهانی بهتر و بیشتری برقرار کند. من از زبان رشر توضیح می دهم. نیکولاس رشر در کنفرانس ۲۲ فروردین ۱۴۰۰ تعبیر جالبی را به کار برد و هنگامی که گفتم کتاب سهل و ممتنع وی با نام سفری در فلسفه به ۱۰۱ روایت توانسته با مخاطب گسترده ای ارتباط برقرار کند، گفت: «اکثر فلاسفه صرفا برای همکارانشان مطلب مینویسند و فقط دوستان متخصصشان به نوشتههای آنها تمایل نشان میدهند. فلسفه اگر قرار است به حیات خود ادامه دهد باید با افرادی تعامل کند که فیلسوف حرفهای نیستند بلکه هوشی معمولی و علاقهای نسبی به مسائل مبنایی دارند.» وی بعد از کنفرانس هم در ایمیلی از کامنت مهربان بنده درباره کتابش تشکر کرد. البته من درباره کتاب اقتصاد فرهنگ یا اقتصاد هنر خودم ادعای مخاطب گسترده ندارم. این را زمان باید نشان بدهد. اما خرسندم که چهره اقتصادی فارابی را معرفی کردهام و یک نظریه اقتصاد از آثار وی تدوین کردهام.
نیکولاس رشر معتقد است اکثر فلاسفه صرفا برای همکارانشان مطلب مینویسند و فقط دوستان متخصصشان به نوشتههای آنها تمایل نشان میدهند درحالیکه فلسفه اگر قرار است به حیات خود ادامه دهد باید با افرادی تعامل کند که فیلسوف حرفهای نیستند بلکه هوشی معمولی و علاقهای نسبی به مسائل مبنایی دارند.وی افزود: البته باید تاکید کنم من برای همه همکاران و اهالی فلسفه و زحماتشان احترام جدی قائل هستم. همین تلاشهاست که با همه اختلافات میان خود اهل فلسفه و همه نقدهایی که دیگران وارد می کنند، ولی به هر حال مجموعه ای فراهم کرده که من بتوانم در آن قدم بردارم. این یک مطلب است و مطلب دیگر هم آسیب شناسی تحقیقات فلسفه و عرفان اسلامی است. در کنفرانس هایی که با دیمیتری گوتاس داشتیم، یکی در آبان ماه و دیگری در اسفند سال ۱۳۹۹ محور گفتگوهای ما همین بود. ما مشخصا بر فارابی و ابنسینا و شیخ اشراق تمرکز داشتیم و مرز تحقیق و غیر تحقیق را به صورت موردی به میان آوردیم. اینجا نمی خواهم نام ببرم ولی گوتاس صراحتا گفتارها و نوشتارهایی را نام برد که در حالاتی خلسه گونه ارایه می شود و بهره ای از استدلال و استناد ندارد.
اینپژوهشگر ارشد دانشگاه ییل در پایان گفت: در کنفرانس آبان ماه گوتاس گفت از تحقیقات شما درباره شیخ اشراق آموختم. اینگونه کامنت ها صرفا جنبه شخصی ندارد و می تواند یک دستاورد برای نظام دانشگاهی و فلسفه اسلامی در کشورمان محسوب شود. یعنی من یک نمونه ای از وضعیت علمی کشور را به نمایش می گذارم. خصوصا در این ارتباط های زنده، شما مجال اصلاح و ترمیم ندارید. یعنی یک مقاله مکتوب نیست که فرصت داشته باشید اشکالاتش را برطرف کنید. اگر خرابکاری کنید، کار خراب شده و از دست رفته است. البته من همواره تواضع گوتاس را میستایم. وی با همه عظمتی که دارد، پاسخ ایمیلهای مرا کاملا متواضعانه و گرم و صمیمانه داده و همواره از برگزاری کنفرانسها تشکر و قدردانی کرده است. وقتی اولین ایمیل را به وی زدم، حتی انتظار پاسخ نداشتم. درباره آنتونی گیدنز، نیکولاس رشر، اسلاوی ژیژک و نوآم چامسکی هم باید همین را عرض کنم. چامسکی و رشر که واقعا بینظیرند. چرا که در سن بالای نود سال با ذهن تیز و تمرکز کامل، در گفتگوهای زنده به سوالات پاسخ دادند و حتی خیلی منسجمتر از بسیاری از استادان و محققان جوان صحبت کردند. نمیدانم اگر ما به سن نود سالگی برسیم چه شکلی خواهیم بود!