فلسفه اصلی سریال «بازی مرکب» چیست؟

صدا و سیما دوشنبه 24 آبان 1400 - 22:02
سریال بازی مرکب، پر از جزئیات و نکات جالبی است که درست جلوی چشم تماشاگران پنهان شده‌اند: از ظهور منجی بودا تا جولان نماد‌های کابالایی یهود

به گزارش گروه وبگردی خبرگزاری صدا و سیما، سریال «بازی مرکب» به لطف پخش برخط نتفلیکس با حدودا ۲۱۰ میلیون مخاطب این روز‌ها سرو صدای زیادی به پا کرده است، سریالی خوش ساخت با جلوه‌های ویژه بصری که مخاطب را از دل دنیای پیچیده و روزمره امروز به دنیای ساده و سرگرم کننده دوران کودکی می‌برد. جائیکه ۴۵۶ بازیکن به دلیل بدهی‌های هنگفت بانکی به آخر خط رسیده‌اند و امیدوارند در صورت برنده شدن در این بازی به ظاهر ساده، به مبلغ ۴۵.۶ میلیارد وون (واحد پول کره جنوبی) دست یابند تا به زندگی خود سروسامانی بدهند، غافل از اینکه این بازی، بازی برد و باخت دوران کودکی نیست بلکه بازی بر سر مرگ و زندگی است. درست در اینجا داستان اوج می‌گیرد، زیرا تاوان کوچکترین اشتباه مرگ است!

موضوعی که در این سریال، از آن به «حذف شدن از بازی» یاد می‌شود.

فلسفه اصلی سریال «بازی مرکب» چیست؟

 

در سریال کره‌ای بازی مرکب چه می‌گذرد؟

سونگ گی هون (با بازی لی یونگ جائه)، مردی مطلقه و شکست‌خورده در زندگی است که به دلیل بدهی‌های زیاد مالی و بیکاری از مادرش پول تو جیبی می‌گیرد، اوضاع مالی او به قدری شکننده است که گهگاه برای تامین نیاز‌های مالی‌اش دست به قمار و زورگیری هم می‌زند، اما با این وجود برای خرید کادوی تولد دخترش که حضانتش با همسر سابقش می‌باشد، با مشکل مواجه است.

بیماری مادر، بیکاری و بدهی مالی و ناتوانی از حمایت تنها دخترش، سه چالش بزرگ سونگ گی هون است که او را مجبور به حضور در بازی مرکب می‌کند. او برای شرکت در بازی، خود را به محلی که از قبل به او اعلام شده می‌رساند و به محض سوار شدن با گاز بیهوش می‌شود. سونگ گی هون بعد از به هوش آمدن متوجه می‌شود که او تنها بازیکن بازی مرکب نیست و قبل از او ۴۵۵ بازیکن دیگر هم با سودای دست‌یابی به میلیارد‌ها وون تن به بازی داده‌اند.

در جریان بازی اول که بازی چراغ سبز _ چراغ قرمز است، بازیکنان باید با شنیدن کلمه چراغ سبز حرکت کنند و در نقطه مقابل بعد از شنیدن کلمه چراغ قرمز، سرجای خود بایستند. در ابتدا چند تن از بازیکنان بعد از شنیدن چراغ قرمز حرکت می‌کنند و در کمال ناباوری جلوی چشم دیگر بازیکنان توسط تک‌تیراندازان، کشته می‌شوند.

در نهایت بیش از ۱۰۰ شرکت کننده در همان دور اول حذف می‌شوند بازیکنان که فهمیده‌اند این یک بازی ساده نیست و قرار است سر جانشان معامله کنند به روند ادامه بازی شکایت می‌کنند و خواستار لغو ادامه بازی می‌شوند. در نهایت با رای بازیکنان روند ادامه بازی لغو می‌شود و همه بازیکنان دوباره بیهوش می‌شوند و بعد از به هوش آمدن، خود را وسط خیابان، رها شده می‌بینند.

بعد از چند روز بازیکنان متوجه می‌شوند دلیلی برای ادامه زندگی ندارند، زیرا نه تنها نمی‌توانند از پس بدهی‌های کلانشان برآیند بلکه حتی قادر نیستند زندگی خود را تغییر دهند. در نتیجه ترجیح می‌دهند به بازی برگردند و بر سر مرگ و زندگی خود برای تصاحب میلیارد‌ها وون قمار کنند.

در مراحل بعدی، بازی‌ها همچنان شکل ساده‌ای دارند، اما در هر مرحله، بازیکنان برای زنده ماندن دست به هر جنایتی می‌زنند تا زنده بمانند. از حمله شبانگاهی و کشتار یکدیگر در خوابگاه تا پیش‌مرگ کردن سایر بازیکنان برای زنده ماندن! در نهایت از بین ۴۵۶ بازیکن فقط دو بازیکن باقی می‌مانند که باید در بازی مرکب که بازی نهایی است، شرکت کرده و در مدت زمان ۳۰ دقیقه با هم مبارزه کنند. در این بازی اِعمال هر نوع خشونتی مجاز است تا فقط یک نفر زنده از زمین بازی خارج شود.

در آخرین مرحله و در یک مسابقه سخت و نفس‌گیر ، سونگ گی هون موفق می‌شود رفیق دوران کودکیش را شکست دهد و بعد از کلی کلنجار حتی راضی می‌شود که از دور مسابقه خارج شود ولی رفیقش را نکشد. در نهایت چو سانگ وو (با بازی پارک هه سو) که برای رسیدن به ششمین و آخرین مرحله بازی دستانش به خون سایر بازیکنان آغشته شده، به دلیل عذاب وجدان و زخمی شدنش در جریان بازی دست به خودکشی می‌زند تا سونگ گی هون برنده ۴۵ میلیارد و ۶۰۰ میلیون وون شود.

بعد از پایان بازی، سونگ گی هون متوجه می‌شود که ماهیت این بازی مرگ و زندگی؛ چیزی جز تفریح برای طبقه ثروتمند که همانند اسب‌های مسابقه روی تک‌تک ۴۵۶ بازیکن شرط بندی کرده‎اند، نیست. این موضوع باعث خشم سونگ گی هون می‌شود و در پایان تلاش می‌کند تا با پا گذاشتن روی امیال و آرزوهایش و با چشم‌پوشی از دیدن تنها دخترش، برای نجات هم‌وطنانش تلاش کند تا برای پول، تن به این بازی مرگ‌آور ندهند.

فلسفه اصلی سریال «بازی مرکب» چیست؟

 

بودیسم؛ فلسفه اصلی سریال بازی مرکب

سریال بازی مرکب شامل ۹ قسمت به نویسندگی و کارگردانی هوانگ دونگ هیوک تهیه و تولید شده است. این سریال که در دل خود صحنه‌های دلخراش زیادی دارد، در حقیقت به دنبال پرده برداشتن از خوی درنده و وحشی انسان قرن حاضر است که در شرایط اضطراری برای نجات خود حاضر است دست به هر کاری بزند تا با خودخواهی تمام، بقای خود را تضمین کند. حتی اگر قیمت آن خونریزی، وحشی‌گری و پا گذاشتن روی اصول اخلاقی و انسانی باشد.

از جمله نکات حائز اهمیت در این سریال، توجه هوانگ دونگ هیوک به مسئله پلورالیسم دینی در جریان این سریال است. آنجا که در سکانس‌های متعدد این سریال، شاهد حضور انسانی‌هایی با مذاهب بودایی، مسلمان و مسیحی در کنار هم هستیم، اما چهره‌ای که از پیروان هر مذهب به تصویر کشیده شده، حاوی نکات مهمی است که نمی‌توان به راحتی از کنار آن گذشت.

از جمله آنکه نقش مسلمان این سریال را یکی از شخصیتی‌های فرعی به نام علی عبدل (با بازی آنوپام تریپاتی) بازی می‌کند. کارگر مهاجر پاکستانی که به دلیل درگیری با کارفرمای خود بر سر حقوق به تعویق افتاده‌اش برای تامین مایحتاج خانواده، مجبور به حضور در بازی مرکب می‌شود. شخصیت علی عبدل گوشه‌گیر، مودب و بی‌دست و پا به تصویر کشیده شده است.

کسی که به دلیل مهاجر بودنش، توسط «هان می نیو» یکی دیگر از بازیکنان حاضر در بازی مرکب، مورد تمسخر هم قرار می‌گیرد. فردی که بازی برده را به دلیل زودباوری و حماقت واگذار می‌کند و در نهایت محکوم به مرگ و حذف از بازی می‌شود.

سایر شخصیت‌های مذهبی و خداباور قصه نیز شرایط بهتری نسبت به عبدل ندارند، زیرا در بهترین حالت و در شرایط اضطراری و گرفتاری سایر بازیکنان، یا مشغول دعا کردن برای خود می‌شوند و یا فرمان به خشونت و کشتار دیگران می‌دهند! مشابه آنچه از تندرو‌های داعشی شاهد هستیم.

مسیحیان این سریال نیز شرایط بهتری نسبت به مسلمانان ندارند. آن‌ها با لباس‌های سیاه و با ترساندن مردم از عذاب جهان آخرت به دنبال وادار کردن رهگذران به پذیرش دین مسیحیت به عنوان یگانه راه نجات و رهایی بشریت از رنج‌ها و درد‌ها هستند. منادیان این دین عمدتا منفعل، سیاه پوش و حراف به تصویر کشیده شده‌اند.

اما سونگ گی هون شخصیت اصلی داستان، شرایطی به مراتب بهتر از مسلمانان و مسیحیان و حتی لائیک (بی‌دین) جهان قصه دارد. او از همان ابتدا خود را یک بودایی معتقد معرفی می‌کند که به هیچ وجه حاضر نیست تغییر مذهب داده، مسیحی شود!

وی با اینکه مشکلات اقتصادی و خانوادگی فراوانی دارد، اما در روند داستان در تلاش است تا به هر شکل ممکن از مادرش دستگیری کند. همچنین با وجود فقر مالی و برای خوشحال کردن تنها دخترش حاضر است از دستفروش محل، غذایی تهیه کند و حتی در جریان بازی مرکب، نسبت به سایر بازیکنان از جمله تنها پیرمرد حاضر در بازی، بسیار دلسوز و راهنماست و خواستار کار گروهی و رفاقت و نوع‌دوستی در بین هم تیمی‌های خودش است.

فلسفه اصلی سریال «بازی مرکب» چیست؟

سونگ گی هون شخصیتی است که در آخرین مرحله بازی، درست در جایی که به راحتی می‌تواند با کشتن چو سانگ وو ، رفیق دوران کودی اش برنده بیش از ۴۵ میلیارد وون شود، به آن پشت پا زده و برای نجات و رهایی چو سانگ وو حتی حاضر به انصراف از مسابقه نیز می‌شود تا رفیقش زنده بماند. موضوعی که اربابان بازی مرکب را که غرق در خوشگرانی و تفریح هستند، مات و مبهوت می‌کند.

اما این همه ماجرا نیست، زیرا سونگ گی هون حتی پایش را از این هم فراتر می‌گذارد و سهم چو سانگ وو ، رفیق دوران کودکیش را به مادرش که دکه‌داری محلی است، می‌دهد تا به رفیقش که برای برنده شدن او دست به خودکشی زده بود، ادای دین کرده باشد.

او حتی به عنوان یک بودایی معتقد و انسانی طرفدار دوستی و مهربانی، به قول نداده‌اش نیز عمل می‌کند و برادر ۱۰ ساله کانگ سه بیوک را از پرورشگاه خارج کرده، حضانت آن را به مادر چو سانگ وو (رفیق دوران کودکیش) می‌سپارد تا همانند چو سانگ وو ، یک فرد دانشگاه دیده و موفق بار بیاید.

سونگ گی هون به عنوان یک معتقد بودایی حتی پا را فراتر می‌گذارد و قرض گرفتن پول از رئیس بانک را شرافتمندانه‌تر از برداشت میلیارد‌ها وونی می‌داند که در حساب بانکی‌اش است. زیرا او این پول‌ها را خون‌بهای بیش از ۴۵۵ انسانی می‌داند که به دلیل فقر مالی تن به این بازی مرگ داده بودند و درست به همین دلیل، برای خرج کردن این پول‌ها دچار عذاب وجدان است. به این ترتیب ما در طول ۹ قسمت از این سریال قرار است با رفتار یک سالک بودایی معتقد روبرو شویم که با وجود مشکلات زیاد زندگی و بعضا مسیر‌های انحرافی، همواره راه درست را انتخاب می‌کند و از مدار اخلاقیات حتی اگر به ضررش باشد، خارج نمی‌شود.

جولان نماد‌های کابالایی یهود در سریال بازی مرکب

از جمله نکات قابل تامل در این سریال، استفاده از نماد‌هایی است که به عرفان کابالا (کابالا همان عرفان یهود است و به دنبال فهم ذات دنیا و انسان است) مورد نظر یهود بسیار نزدیک است. از جمله نماد بازی مرکب که تشکیل شده از نماد‌های دایره، مربع و مثلث است که در کنار هم، ماهی مرکب مورد نظر کره‌ای‌ها را می‌سازند. نمادی که در ابتدای سریال، کودکان کره‌ای روی آن بازی می‌کنند و درست در نهمین و آخرین قسمت سریال، روی همین نماد که شبیه درخت آفرینش مورد نظر عرفان کابالای یهود است، بازی خاتمه می‌یابد.

فلسفه اصلی سریال «بازی مرکب» چیست؟

استفاده از تعداد زیادی شمعدان‌ در این سریال، خود معمایی است که نیاز به تفسیر دارد، زیرا که در عرفان کابالا ، شمعدان با تعدادی مشخص (۷ شمع) حائز اهمیت است، اما در این سریال با تاکید افراطی بر شمعدان‌ها، اگرچه از مفهوم دقیق کابالایی آن فاصله گرفته، اما وجود بی‌شمار شمعدان‌ها، آن هم در کنار نماد مثلث و بر روی زمینی شطرنجی که از نماد‌های آشنا و اصلی در عرفان کابالاست، به دنبال القاء برخی از مفاهیم عرفان کابالا به ذهن و اندیشه مخاطب است.

فلسفه اصلی سریال «بازی مرکب» چیست؟

از دیگر نمادهای اصلی در این سریال، وجود هرمی مخروطی شکل یا چشم جهان بین است. اگر چه این مفهوم در این سریال بسیار محافظه‌کارانه و نه چندان آشکار به کار رفته، اما به آسانی، مفهوم مثلث یا چشم جهان‌بین را به ذهن بیننده القاء می‌کند.

وجود تک پایه شمعدان روی زمین شطرنجی که بی‌اختیار چشم را به سمت بالای تصویر یعنی همان کره‌ نورانی (خوک شیشه‌ای) هدایت می‌کند. از سوی دیگر ، این فضای تاریک و غبارآلود به نوعی به «اتاق مراقبه» مورد نظر فراماسونر‌ها که تعلیم یافته عرفان کابالایی یهود هستند نیز اشاره دارد.

فلسفه اصلی سریال «بازی مرکب» چیست؟

نکته قابل تأمل دیگر در این سریال، استفاده سلاطین قدرت از نقاب‌های طلایی در کنار استفاده گسترده از رنگ‌های طلایی، آبی، ارغوانی و قرمز به عنوان رنگ‌های مطلوب فراماسونرهاست.

در لژ‌های فراماسونری، ماسون‌ها عمدتا از نقاب برای شناخته نشدن استفاده می‌کنند، موضوعی که در جای‌جای این سریال به آن اشاره شده است.

فلسفه اصلی سریال «بازی مرکب» چیست؟

نتیجه گیری

سریال بازی مرکب (Squid Game) محصول سینمای ۲۰۲۱ کره جنوبی است که تلاش کرده تا با روایت زندگی انسان‌های در بند روزمرگی، مباحث اعتقادی مکاتب و مذاهب مختلف را به زعم خود به چالش کشیده و نقد کند.

آنجا که هوانگ دونگ هیوک در مقام نویسندگی این اثر تلاش کرده تا با گره افکنی و قراردادن کاراکتر‌ها در شرایط سخت تصمیم‌گیری، بنیاد فکری و فلسفی ادیان آسمانی را تا جایی زیر سوال ببرد که یک لائیک در مقام تمسخر آن برآید، اما در نقطه مقابل کاری به شریعت یهود ندارد و اصطلاحا چراغ خاموش از کنار آن می‌گذرد و در ادامه و در لایه‌های بعدی با ادای احترام به عرفان کابالای مورد تأیید یهود، به تقدیس آیین بودایی می‌پردازد.

یکی از نکات قابل تأمل در عملکرد هوانگ دونگ هیوک در قامت نویسنده و کارگردان این اثر، استفاده ناقص و بعضا اشتباه از نماد‌های عرفان کابالاست. آنجا که با استفاده گسترده و بی‌هدف از شمعدان‌ها، قداست ۷ شمع مورد نظر کابالیست‌ها را ضایع و خدشه‌دار می‌کند و یا در جایی دیگر ، در حالی از نماد مثلث روی زمین شطرنجی استفاده می‌کند که این دو نماد روی یکدیگر، عملا مفاهیم خود را از دست داده و مفاهیم جدیدی را خلق می‌کند که تا حد زیادی بی‌ربط به همدیگر بوده و به فهم بهتر داستان کمکی نمی‌کند!

در جایی دیگر ما شاهد جولان نقاب‌های طلایی با سر حیواناتی هستیم که فقط نماد گاو مورد نظر عرفان کابالا، در بین آن‌ها به چشم می‌خورد و سایر نقاب‌های مورد استفاده، کوچکترین سنخیتی با عقاید کابالیست‌ها ندارد که خود، نشان دهنده نوعی تناقض و تضاد در جهان داستانی است که راوی آن هوانگ دونگ هیوک است.

گویی این نویسنده کره‌ای تا جایی به قوانین کابالا پایبند است که این مفاهیم در خدمت ادای احترام او به بودا و آیین بودایی باشد و خارج از آن، این نماد‌ها برای دونگ هیوک عملا کارکردی نداشته و به آسانی از کنار آن رد می‌شود. موضوعی که چرایی واضحی در آن به چشم نمی‌خورد. مسأله، زمانی بغرنج‌تر می‌شود که هوانگ دونگ هیوک پا را فراتر می‌گذارد و با استفاده ناقص از مفاهیم الهه‌های سه‌گانه کابالا یعنی ایمان، امید و محبت، تنها به محبت اکتفا می‌کند تا از دل مفاهیم عرفان کابالای فراماسونرها، به عرفان بودایی که همان احساس نوع‌دوستی نسبت به یکدیگر است، رجعت کند.

فلسفه اصلی سریال «بازی مرکب» چیست؟

به این ترتیب ما در این سریال با رویکرد‌ متناقضی روبرو هستیم که با وجود خوش‌ساختی در تولید، در انتقال مفاهیم داستانی ناتوان است و بعضا همانند سایر عرفان‌های نوظهور ، به ده‌ها سوالی که در ذهن بیننده ایجاد کرده، پاسخی نمی‌دهد و فقط به دنبال تقدیس بوداست تا نشان دهد یک سالک بودایی معتقد با به کار بستن آموزه‌های اخلاقی مورد نظر بودا که همان مهرورزی و نوع‌دوستی نسبت به همه انسان‌هاست، می‌تواند انرژی درونی خود را به انرژی کیهانی گره بزند تا با پی بردن به راز‌های جهان، در نهایت به منجی همه انسان‌های غرق در رنج و سختی دنیا تبدیل شود.

بر این اساس و آنطور که در این سریال به تصویر کشیده شده، سالک واقعی برای نیل به این هدف (منجی شدن) باید سری پرشور (موی قرمز سکانس‌های پایانی سریال) و روحیه‌ای جنگنده و مبارز و در عین حال از خود گذشته داشته باشد تا بتواند روی امیال خود پا بگذارد. همانطور که سونگ گی هون با پا گذاشتن روی امیالش، خود را از دیدار تنها دخترش محروم کرد تا انسان‌های زنجیر شده در تسلسل بی‌پایان رنج‌های زندگی را رهایی بخشد!

با این حال چند سوال اساسی در این سریال بی‌پاسخ می‌ماند، از آن جمله اینکه چرا در نقد سطحی از مذاهب آسمانی، جای دین یهود خالی است و عملا مورد نقد قرار نمی‌گیرد؟ چرا از نماد‌های عرفان کابالای یهودی به شکل ناقص در جهت ادای احترام به بودا استفاده شده؟ و چطور مذاهب آسمانی (که به گواه تاریخ، در طول قرن‌ها؛ منجی و رهایی بخش بشر از سختی‌ها و رنج‌ها بوده‌اند) در جهان این سریال، نه تنها توانی برای رهنمود و نجات بازیکنان ندارند بلکه دردسرساز و آزاردهنده نیز هستند.

اما در نقطه مقابل آیین زمینی بودایی قادر است با چند توصیه اخلاقی ساده، سعادت بازیکنان را دست‌کم در جهان این سریال تضمین کند!

منبع خبر "صدا و سیما" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.