خبرگزاری فارس- همدان، سولماز عنایتی: قرارمان روایتی از مرد روزهای سخت است و مبارز سیاهی. مرد همیشه بیدار نیزارهای مرزی، مدافع مظلومان جهان و مالک اشتر زمان. حکایت بیتکرار عصر حاضر و فرزند برومند ایران که هرگز از یادها نمیرود و مجاهدتهایش در رگ و پی مردمان این مرز و بوم حک شده است.
شجاعت بیمثالش در طول تاریخ پرطمطراق ایران برگ زرینی است به یادگار که تا دنیا دنیاست به آن فخر میورزند. بارها شعر ایستادگی را معنا کرد و ذوالفقاری دیگر شد تا با یاری خون، جان به کف گیرد و ایثار کند و مانع از آتش زدن دَر شود. دم به دم به دیدار شاه نجف میرفت تا با رُخصت از او فاتح خیبرها باشد.
در این مسیر ظلمانی غوغا به پا کرد و با همراهی مدافعان دشت گل سرخ، امنیت باغ را مهیا ساخت. ۴۰ سال تمام به راه زد، به آب زد، مرزها را درنوردید و دست آخر در مسلخ عشاق بال و پرش سوخت.
قصهاش قصه پرواز در شب ظلمت بود و بیسر و بیدست شتابان به جنان رفت و مهمان سفره مادر سادات شد و با جرعهای از حوض کوثر لحظهای داغ عطش از لبانش دور و حسین(ع)، عباس(ع) و قاسم(ع) را زیارت کرد.
با رفتنش قلب مسلمانان جهان محبس چشمهای خسته و کمخواب و هُرم نفسهای آغشته به جنگ و جراحتش شد. سینه مالامال از خاطراتی به رنگ شقایق، دستان پدرانه و ابروان گره خورده سردار در برابر اجنبی، حلقه وصل دلها شد و چهره پرابهت و لبخند ملکوتیاش زینت بخش طاقچههای آشکار و نهان خانهها و حجرهها.
حالا اگر دست «سلیمانی» نباشد، «انگشتری» به جای مانده که اسم رمز لشکریان اسلام برای درهم شکستن هیمنه کفار است.
دیداری از جنس آب و آینه
تابستان ۹۷ تلألو انگشتر سردار به همدان رسید، دارالمومنین غرق در عطر مالک اشتر شد و خورشید لحظهای از تابش بازماند شاید او هم از انوار انگشتری حاج قاسم روشن شود. دست خودش نبود هر جا نشانی از رزمندگان شهیدش بود بیاختیار راهی سرزمین عشق میشد تا با استشمام بوی مردان آسمانی سفری ملکوتی را برای دقایقی هر چند کوتاه آغاز کند.
پس بیدرنگ گام در مسیر خانهای میگذارد که نشانههایی از شهیدان و رزمندگان را در خود محبوس کرده، کاشانهای که شاهد عروج دو شهید و خِس خِس نفسهای سه جانباز و رزمنده است.
حضور حاج قاسم در منزل پدر «شهیدان حاجیبابایی»، دیدار خانوادههای شهدای حرم و سخنرانی باشکوهی که نسخه شهادتش را پیچید تاجی بر تارک تاریخ این شهر شد و امروز که سردار، زمین و زمینیان را ترک کرده، مرور خاطراتش آبی است بر شعله سرکش آتش دلتنگی آدمیانی که به فرزند برومند ایران دل بستهاند.
شنیدن روایت این دیدار از زبان پدری که سیمای فرزندان شهیدش را در چهره خسته و غبارآلود اما گشادهروی سردار دیده بود لطفی دیگر دارد، با هم این گپوگفت را بخوانیم.
نعمت الهی قسمت ما شد
«جلال حاجیبابایی» رزمندهای که هشت سال دفاع از وطن را بر هر کاری رجحان داد و فرزندانش را به مسلخ عشق فرستاد میگوید: دیدار سردار یک توفیق الهی بود که نصیب من و خانوادهام شد، البته حمیدآقا (حمیدرضا حاجیبابایی) یک ساعت زودتر آمدن حاج قاسم را به بنده اطلاع داد و ما هم در آماده باش لحظه شماری میکردیم تا ایشان برسند.
وقتی که سردار وارد حیاط منزل ما شد انگار تمام دنیا را به ما داده بودند و یک نعمت الهی قسمت ما شده بود. از شوق دیدار از روی نردههای بالکن پریدم و حاج قاسم را در آغوش کشیدم بوی ابوالقاسم و علیرضا را میداد.
هیچ وقت خاطره این دیدار از یادم نمیرود حتی یک وقتهایی با حاج خانم عکسهای روز دیدار را نگاه و تعریفهای حاج قسم را برای هم تکرار میکنیم ، همیشه برای شهدا بالاخص حاج قاسم و حاج حسین همدانی قرآن میخوانم به امیدی که در فردای قیامت دست ما گناهکاران را بگیرند.
سردار سلیمانی دو ساعت در منزل ما بود و با هم گپ زدیم برای اقوام سخنرانی کرد. از جنگ و جبهه میگفتیم، حاج قاسم از عملیات رمضان تعریف کرد عملیاتی که علیرضا( شهید علیرضا حاجیبابایی) آنجا بود و من هم از سالهای جنگ و عملیات کربلای ۴ و ۵ یادآوری کردم.
از قبل نمیدانستم سردار به همدان سفر میکند و در این سفر با هم دیدار میکنیم اما وقتی حمیدآقا خبر داد «پر در آوردم و خیلی شادی کردم». بالاخره قرار بود یک چنین شخصیت بزرگی به منزل ما بیاید.
سردار سلیمانی پنج انگشتر به عنوان یادگاری به بنده هدیه داد و با نوه و نتیجههایم عکس گرفت، خیلی خودمانی و خاکی بود حتی با من و حاج خانم هم شوخی میکرد و میخندید و در این لحظه گفت حاجی برای من چای با لیوان بزرگ بیارید.
اگر حاج قاسم نبود امنیت در سوریه، عراق و لبنان برقرار نمیشد، داعش از بین نمیرفت، دشمن خوب میداند چه کسانی را از بین ببرد همه خوبها شهید شدند مثل سردار همدانی، سردار سلیمانی و شهید فخریزاده ولی هنوز هم خوبانی داریم که پای کار انقلاب هستند و این انقلاب شکستناپذیر است.
زمانی که خبر شهادت سردار را در تلویزیون نشان دادند به پهنای صورتم اشکم ریختم چون فرقی با بچه خودم نداشت، دقیقا مثل لحظهای که ابوالقاسم شهید شد جگرم سوخت، شهادت حق حاج قاسم بود ولی این اتفاق همه ایران را داغدار کرد.
با آمدن حاج قاسم یاد و خاطره بچههای شهیدم زنده شد
«مادر شهیدان حاجیبابایی» از لحظه دیدار با حاج قاسم میگوید: زمانی که به ما خبر دادند حاج قاسم به منزل ما میآید سر از پا نمیشناختم از ته دل خوشحال شدم وقتی هم که سردار وارد خانه شد جلویش را گرفتم و گفتم انگار بچههایم از جبهه آمدن شما بوی جبهه و جنگ میدهی بوی ابوالقاسم و علیرضا را میدهی.
برای حاج قاسم از روزهای جنگ تعریف کردم و گفتم تمام هشت سال جنگ ایران و عراق یک روز لباس مشکیام را از تن درنیاوردم هر روز یکی از جگرگوشههایمان را شهید میکردند و مادران را داغدار.
اما با آمدن حاج قاسم یاد و خاطره بچههای شهیدم زنده شد، روزهایی که فرزندانم با لباس جنگ و پوتین خاکی از جبهه میآمدند، حتی وقتی سردار سلیمانی شهید شد به اندازه شهادت بچههایم ناراحت شدم مثل وقتی که خبر شهادت علیرضا را آوردند اما خدا صبر و تحملش را میدهد.
سخنرانی سردار حرف اول و آخر بود
«حمیدرضا حاجیبابایی»، برادر شهیدان حاجیبابایی درباره سفر سردار سلیمانی به همدان بیان میکند: سال ۱۳۹۷ در نماز عید فطر که به امامت مقام معظم رهبری برگزار شد با فاصله کمی از سردار سلیمانی ایستاده بودم که سر صحبت با حاج قاسم باز شد، بیدرنگ گفتم عملیات رمضان در دفاع مقدس را به خاطر دارید شما مسوولیت محور را داشتید و شهید حاجیبابایی فرمانده گردانهای اعزامی از تیپ همدان بود.
از سردار خواهش کردم به خاطر شهدای عملیات رمضان و فرماندهان شهید در یادواره شهدای این عملیات در همدان در تاریخ ۲۴ تیرماه حضور داشته باشند و سخنرانی کنید، حاج قاسم پذیرفتند البته با توجه به مشغلههای ایشان بنا شد مردادماه تشریف بیاورند.
سخنرانی حاج قاسم در همدان بینالمللی شد و امروز همه از آن نطق یاد میکنند به طوری که تمام محاسبات دشمن با نکاتی که سردار سلیمانی عنوان کرد در هم پیچید.
پس از آن سخنرانی مشهور به سردار گفتم صحبتهایی شما درباره آمریکا حرف اول و آخر بود و به شوخی گفتم میتوانیم به شما شهید سلیمانی بگوییم، خندیدند و گفتند «ما کجا و شهادت کجا» گفتم شما عین شهادت هستید.
سفر حاج قاسم به همدان تاریخی شد و یک ماموریت الهی بود که این شهید والامقام از همدان، پایتخت تاریخ و تمدن فریاد مقاومت را به جهانیان مخابره کند و همدان ماهها محور بحثهای بینالمللی قرار گیرد.
سردار سلیمانی پس از ورود به همدان برنامهریزی و نکاتی را یادداشتبرداری کردند البته به حاج قاسم پیشنهاد دادم به دیدار سردار سرافراز حاج جعفر مظاهری از فرماندهان همدانی عملیات رمضان برویم و ایشان هم پذیرفتند در مسیر دیدارها به یکباره سردار پیشنهاد دادند که به منزل «حاج جلال حاجیبابایی» هم سری بزنیم در صورتی که این دیدار در برنامه استان نبود و درخواستی از قبل مطرح نشده بود.
راهی خانه حاج جلال شدیم اغلب سردار با فیلمبرداری در دیدار خانواده شهدا میانه خوبی نداشت اما در خانه حاج جلال مخالفتی نکرد و بسیار احساس راحتی میکردند، حتی نوع تعاملات ایشان با حاج آقا واقعا برای من عجیب بود چراکه از اول تا آخر سعی داشتند که دستشان بر روی شانههای حاج جلال باشد.
در این دیدار حاج قاسم انگشترهایی را به ما هدیه کردند و فضای خاصی بر منزل حاکم شد، صحبتها به عملیات کربلای ۵ رسید که هم سردار و هم حاج جلال در آن عملیات حضور داشتند همه دور تا دور نشسته بودند و گوش میدادند.
سردار سلیمانی تاکید کرد که حاج جلال پرونده جانبازی خود را تشکیل دهد، چراکه او تاکنون دنبال ثبت جانبازی خود نبوده و حاج قاسم از سپاه خواست که این موضوع را پیگیری کنند. البته الان یکی از ترکشهای داخل بدن حاج آقا نیست تا پیش از این در عکسبرداریهای پزشکی مشهود بود اما مدتی این ترکش وجود ندارد.
برادر شهیدان حاجیبابایی در ادامه به بیان خاطرهای از شهید همدانی اشاره میکند و میافزاید: زمانی با شهید همدانی برای ضبط و برنامهریزی مستند «شهید حاجیبابایی» به محل عملیات رمضان رفتیم، حال عجیبی به سردار همدانی دست داد و بر روی یک تانک مستهلک در محل شهادت علیرضا نشست و خدا را به حق علیرضا و شهید حبیب مظاهری قسم داد که به شهدا بپیوندد و درخواست کرد این فیلم تا زمانی که زنده است پخش نشود، پس از چند سال که از این دعا گذشت، حاج حسین شهید شد. سردار سلیمانی هم برای بزرگداشت شهدای عملیات رمضان نطق غرا و مفصلی ایراد کردند که معادلات بینالمللی دشمن را بر هم ریخت و نسخه شهادتش را پیچیدند. این تقارن بسیار عجیبی است.
حاج قاسم، مالک اشتر ولایت بود
«علی اصغر حاجیبابایی»، عموزاده شهیدان حاجیبابایی از خاطرات دیدار حاج قاسم میگوید: حاج قسم مالک اشتر رهبری، مدافع حرم اهل بیت(ع) و پدر فرزندان شهدا بود.
سردار سلیمانی بعد معنوی خوبی داشت، خوب به یاد دارم در منزل حاج جلال با «حاج آقا و حاج خانم» شوخی میکرد انگار که پدر و مادر خود سردار هستند و این خانه منزل خودشان است، مثل اینکه اینجا منزل و مأوا حاج قاسم باشد و در کنار پدر و مادر و برادرانش نشسته و شوخی میکند، تا این حد خودمانی و خاکی بود.
حاج قاسم نسبت به خانواده شهدا محبت داشتند در منزل حاج جلال هم فرزند و نوه شهدا را در آغوش گرفتند و دست نوازش پدرانه بر سرشان میکشیدند.با خانواده شهدا با طمانینه و خلوص نیت برخورد میکرد به همین دلیل در دل تمام دنیا جا گرفت حتی دشمنان از حاج قاسم تعریف میکنند و شجاعت شهید سلیمانی را مثال زدنی میدانند.
رشادتهای سردار سلیمانی حد و حصر نداشت اما فروتن و متواضع بود به اندازهای که خودش را سرباز انقلاب میدانست، در حالی که حاج قاسم مالک اشتر ولایت، اسلام و مظلومان جهان بود.
رفتن حاج قاسم یک خلا در دنیا ایجاد کرد و امروز منطقه مثل عراق، سوریه و لبنان همه جگرشان سوخت چراکه سردار سلیمانی را فرزند و مدافع خودشان و مدافع اسلام و انقلاب میدانستند و معتقدند حاج قاسم مدافع جبهه مقاومت در برابر جبهه کفر بود.
هنوز که هنوز است پس از گذشت یک سال از شهادت سردار تمام منطقه از جمله عراق و سوریه عکس حاج قاسم نصب شده چون قدردان شهدای مقاومت به ویژه حاج قاسم هستند.
انتهای پیام/۸۹۰۳۳/خ