خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: مسئله فرهنگ عمومی و اعتلای صنایع فرهنگی کشور همیشه یکی از دغدغههای اصلی رهبر معظم انقلاب بوده است. بهجز سخنرانیهای تخصصی رهبری در حوزه فرهنگ، در باقی سخنرانیهای ایشان نیز معمولاً گریزی به مسائل فرهنگی زده شده است. معمولاً در جلسات رهبری با مدیران کشور نیز مسائل فرهنگی مطرح میشوند. رهبر معظم انقلاب در نخستین دیدار خود با اعضای هیات دولت سیزدهم که در روز ششم شهریور ۱۴۰۰ صورت گرفت، نیز نکات بسیار مهمی را در زمینه فرهنگی مطرح کردند و برخی از ضرورتهای ایجابی را به عنوان نقشه راه فرهنگی دولت جدید برشمردند. دقت در این بیانات نشان میدهد که وضعیت پیشین فرهنگی مطلوب رهبری نبوده است و ایشان به آن نقد دارند.
رهبری در بخشی از سخنان خود در این دیدار فرمودند: «در مسئله فرهنگ و رسانه، به گمان بنده، ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد. ما مشکل داریم در ساختار فرهنگی کشور؛ و یک حرکت انقلابی لازم است. البتّه «حرکت انقلابی» یعنی خردمندانه و عاقلانه. معنای «انقلابی بودن» بیهوا حرکت کردن و بیحساب حرکت کردن نیست. [حرکت] انقلابی باید باشد، بنیانی باید حرکت بشود، در عین حال برخاسته از اندیشه و حکمت باشد. فرهنگ واقعاً زیربنا است؛ خیلی از این خطاهایی که ما در بخشهای مختلف انجام میدهیم، ناشی از فرهنگ حاکم بر ذهن ما است. اگر ما اسراف داریم، اگر ما تقلید کورکورانه داریم، اگر ما سبک زندگی غلط داریم، اینها ناشی از مشکلات فرهنگی است؛ فرهنگِ حاکم بر ذهنهاست که در عمل، این مشکلات را به وجود میآورد. زندگیهای تقلیدی، زندگیهای تجمّلاتی و اشرافیگری، غالباً منشأ و ریشه فرهنگی دارد. در واقع نرمافزار این حوادث، فرهنگ کشور و فرهنگ حاکم غلط و انحرافی است که بر بعضی ذهنها مسلّط است.»
ایشان همچنین به ضرورت تحول در صنایع فرهنگی نیز بدین شرح اشاره کردند: «ابزارهای فرهنگی از [قبیل] سینما و هنر و رسانههای صوتی و تصویری و امثال اینها را بایستی شکوفا کنید؛ مطبوعات و کتاب و امثال اینها ابزارهای فرهنگی هستند، باید به معنای واقعی کلمه اینها شکوفا بشوند. خب امروز بحمداللّه یک لشکر عظیمی از جوانهای علاقهمند به مسائل فرهنگی مشغول کارند، وجود دارند و تلاش و کار میکنند.»
پس از ایندستور رهبری، مقامات و مسئولان فرهنگی کشور دست به کار شدند تا در راستای عمل به این فرموده قدم بردارند. امید است که بتوانند این کار را با توجه به لوازم این سخن که عقلانیت نخستین و مهمترین آنهاست، انجام دهند. رسانههای کشور نیز پس از آن دیدار و بیان این مفهوم توسط رهبری، سلسله گزارشهایی را در تبیین این مفهوم منتشر کردند.
مطالب پیشین خبرگزاری مهر در این موضوع را در این نشانی ببینید. اما سوال اینجاست که در وضعیت فعلی ساختارهای فرهنگی در ایران و با توجه به بضاعت موجود نخستین قدم عقلانی برای بازسازی عرصه فرهنگ چیست؟ فراموش نکنیم که این بازسازی اهمیت بسیاری دارد و اختلالات کشور در زمینه حکمرانی را برطرف میکند. حکمرانی فرهنگی مهمترین بخش حکمرانی فرهنگ است. یعنی اگر فرهنگی حکمرانی شود، حکمرانی فرهنگ هم اصلاح خواهد شد. بنابراین باید این بازسازی برنامهریزی شده و کاملاً دقیق پیش برود و در این روند از اقدامات عجولانه و مطالعه نشده پرهیز شود.
الزاماتی برای اجرایی شدن بازسازی انقلابی فرهنگ
بسیاری از نظریهپردازان و منتقدان عرصه فرهنگ اعتقاد دارند که فرهنگ دستوری اصلاح و بازسازی نخواهد شد. بنابراین در جریان این بازسازی ابتدا نیاز به دستیابی به یک مدل مفهومی برگرفته از الزامات و ضرورتها به چشم میخورد. برخی از اسناد بالادستی کشور از جمله قانون اساسی و بیانیه گام دوم انقلاب برخی نکات مهم دارند که باید به آنها عنایت شود. هدف باید این باشد که باید با رویکرد تمدنی و نگاه به آینده به دنبال بازآفرینی مناسبات کنشگران فرهنگی بر محور مفاهیم کنشگری انسان، مخاطب بودن و کاربر بودن بود، به همین دلیل نیاز است که مناسبات پایه برای همگان روشن شود، اعم از مناسبات مردم با مردم، مردم با حاکمیت، حاکمیت با مردم و حاکمیت با حاکمیتها.
بازسازی اهمیت بسیاری دارد و اختلالات کشور در زمینه حکمرانی را برطرف میکند. حکمرانی فرهنگی مهمترین بخش حکمرانی فرهنگ است. یعنی اگر فرهنگی حکمرانی شود، حکمرانی فرهنگ هم اصلاح خواهد شد اکنون تصویر حقیقی و واقعی از فرهنگ نداریم و نیازمند تصویر واقعی از موقعیت کنونی فرهنگ هستیم. این تصویر باید ناظر به ساختار و عاملیت فرهنگ باشد و سپس فراخوان عمومی برای اظهارنظر مردم و نخبگان داد. برخی از صاحب نظران اعتقاد دارند که در ساحت فرهنگ مثل فرانسه میاندیشیم و مانند اتحادیه اروپا قائل به ورود حداکثری دولت هستیم، اما در عرصه عمل رویکرد حکومت ژاپن را پیاده میکنیم که در آن ردپای صنعت و تجارت فرهنگ پررنگ است. به همین دلیل باید دوگانه ساختار و عاملیت را مورد توجه قرار داد. این نکته را هم نباید فراموش کرد که بسیاری از ساختارهای کشور بازیگر عرصه فرهنگ نیستند.
آیا به تحولات ساختاری نیاز داریم؟
در ساختار فعلی کشور بجز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونتهای فرهنگی وزارتخانههای دیگر، نهادهای دیگری چون سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی نیز در عرصههای مختلف فرهنگ مشغول به فعالیت هستند. البته قانون اساسی بخش مهمی از دستگاهها را ذیل رهبری تعریف کرده است. براساس حکم حکومتی دو ساختار مهم شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی فضای مجازی تشکیل شده است. سوال اینجاست که آیا تعدد دستگاهها باعث موازی کاری و تشتت تئوریک میشود. این میان به باور برخی از فعالان عرصه فرهنگ منظور از ساختار فرهنگ کشور مشخص نیست. آیا معنای سیاستگذاری، تقنین یا مقررهگذاری مدنظر است یا اجرا؟ احتمالاً مقصود این است که اگر به دنبال فرهنگ صحیح هستیم، در حاکمیت و ساختار کشور نیاز به متولی داریم و در پروژه بازسازی عرصه فرهنگ باید به اصلاح آن پرداخت.
با وجودی که نهادهای مختلف تعریف مشترکی از فرهنگ ندارند و بههمین دلیل ضرورت یکپارچگی مدیریت فرهنگی کشور به چشم میخورد، اما تغییر در دستگاهها بسیار دشوار است و حتی ممکن است به فوریت مورد موافقت نهادهای تصمیمگیر اصلی قرار نگیرد، بنابراین نمیتوان فعلاً به مسئله ادغام نهادهای فرهنگی کشور فکر کرد.
با این اوصاف اما وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دیدار خود با استاندار و مجمع نمایندگان استان همدان در مجلس شورای اسلامی بیان کرد که به دستور حجتالاسلام سیدابراهیم رییسی، رییس جمهور کشور همه دستگاههای دولتی که اعتبار و ساختار فرهنگی دارند باید به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی متصل بشود و این موضوع در حال تصویب است. این کار قدم مهمی در راستای تثبیت مرجعیت این وزارتخانه در مدیریت فرهنگی کشور است. به حقیقت پیوستن این «رویا» میتواند قدم نخستینِ محکمی در راستای اجرای پروژه بازسازی انقلابی عرصه فرهنگ باشد. به هر حال از میان نهادهای متعدد این وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که باید مقابل مجلس شورای اسلامی پاسخگو باشد. اگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مرجع مدیریت فرهنگی نباشد، پس نباید به دلیل ضعف فرهنگی کشور این وزارتخانه توسط نمایندگان مردم در مجلس مورد سوال قرار بگیرد. به نظر میرسد که ادغام نهادها و یا تغییر نهادهای تصمیمگیر و سیاست گذار نیز تصمیم مناسبی نباشد، چرا که به هر حال میان دستگاهها برای گرفتن اختیار بیشتر رقابت است و یا رقابت پیش میآید.
اما نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که پروژه مهندسی فرهنگی و فرهنگ این چهاردهه پس از انقلاب از طریق این ساختارها به شکست انجامیده است و اگر شکست نخورده بود که ضرورت بازسازی آن توسط رهبر معظم انقلاب مطرح نمیشد. بنابراین بخشی از این شکست به ساختارها باز میگردد و سوال این است که این ساختاری که اشکال دارد چگونه میتواند خودش را ترمیم کند؟
ضرورتهای توجه هرچه بیشتر نهادهای تقنینی به حوزه فرهنگ
پروژه بازسازی انقلابی عرصه فرهنگ اگر میخواهد بر اساس قیودی (از جمله حرکات عقلانی) که مقام معظم رهبری بر آن در نظر گرفتند، کاری زمانبر است. اما در کوتاه مدت نیز باید ثمرات شروع این بازسازی انقلابی خود را نشان دهد. یک راه برای ترمیم نهادها بدون نیاز به دست زدن به ساختار در کوتاه مدت، تغییر معنادار و الهام بخش در نیروی انسانی است که بسیار میتواند به این پروژه بلندمدت کمک کند. به نظر میرسد که نهادها اکنون مبتلا به عدم مداخله یا مداخله غلط هستند و نیاز به تصمیم گیری برای نوعی مداخله موثر دارند. علت این امر به شکاف بین درک حاکمیت و درک مردم باز میگردد و البته تغییر و تحولات در عرصه فرهنگ و جهان رسانه. رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب بر ضرورت به کار گیری جوانان مومن و انقلابی و متخصص در حوزههای گوناگون تاکید کردهاند. میتوان برای تغییر معنادار در نیروی انسانی به سراغ جوانان شایسته رفت تا آنها با نیروی جوانی و فکر و ایدههای تازه و جدید خود به مداخله موثر در این عرصه بپردازند.
میتوان گفت که معنای رسانه، تبلیغ و کار فرهنگی تغییر کرده، شکل رسانههای ارتباط جمعی نیز تحولات عظیمی را به خود دیده است، اما هنوز تعریف نهادهای فرهنگی ایران مبتنی بر تعاریف پنجاه سال پیش از رسانه است. بنابراین ضرورت دارد که به نظام و ساختار فرهنگی و رسانهای متناسب با نظام فرهنگی رسانهای جدید که بازتعریف تکنولوژیهای ارتباطاتی نوین، ابزارهای جدید و محیطهای اجتماعی جدید در آن دیده شود، برسیم و نظامها و ساختارهای فرهنگی ماموریتشان را متناسب با این موضوع بازتعریف کنند. ارگانهایی مثل صدا و سیما و سازمان تبلیغات باید امر تبلیغ را از نو، متناسب با این تغییرات برای خود در نظر بگیرند.
به نظر میرسد در امر بازسازی انقلابی عرصه فرهنگ فقدان یک نظریه فرهنگی هم به چشم میخورد، نظریهای که شرح دهد مداخلات دولت در حیطههای مختلف تا کجا قابل قبول است؟ لزوم برقراری نگاه سیستمی و منظومهای در فقه و فرهنگ واجب نیز به نظر میرسد اگر چنین تحولی صورت گیرد، آنگاه خود نهادها و فعالان اینعرصه متوجه خواهند شد که چارچوبهای قانون اساسی و ریل گذاریهای موجود پاسخگوی این ماموریتها نیست، در این صورت است که ضرورت تغییر در ساختارهای حقوقی نهادهای فرهنگ پیش میآید و در این نقطه است که میتوان به این فکر کرد که نظامهای موجود فرهنگی و سازمانهای فرهنگی کجا سازمان مردهاست، کدام سازمان نیمه جان است و کدام حیات دارد و پاسخگوست؟
به باور بسیاری از صاحب نظران عرصه فرهنگ در مناسبات سیاسی اجتماعی، یا لااقل در سه سند اصلی کشور یعنی: برنامههای توسعه، بودجه (سند اصلی مالی و اعتباری کشور) و سند آمایش سرزمینی، تاکنون فرهنگ کانون نبوده است و این باید تغییر کند. قرائت درست از بیان مقام معظم رهبری این است که قلب رآکتور نظام باید از هر آنچه هست به فرهنگ تغییر کند و گویا این نکته از دیدگان نهادهای تقنینی کشور دور مانده است. همچنین قوانین فعلی بهگونهای است که انسان اقتصادی قرار میگیرد در صورتی که بر اساس قانون اساسی کشور باید تربیت انسان، محور کلیه سیاستهای کشور شود. یعنی رشد فرهنگی آدمها باید مبنا و ملاک همه تصمیمات باشد.
به هر حال بر اساس سند فلسفه تربیت در جمهوری اسلامی ایران و مستند بر آیات و روایات، تربیت انسان هدف اساسی خلقت است و لذا مبنا شدن رشد و تربیت انسان در کلیه سیاستها حتی در سیاستهای مادی و اقتصادی کاملاً دارای پشتوانه عقلی، اعتقادی و اسلامی است. برای رسیدن به این امر لزوم داشتن ملاک و شاخص در رسیدن به الگوی بازسازی انقلابی فرهنگ بیش از پیش به چشم میخورد. بهعنوان مثال برای بازسازی انقلابی فرهنگ در این موضوعات نیاز به ملاک است: نخست اینکه تولیت با که باشد؟ دوم اینکه متولی امر فرهنگ فراقوهای باشد یا نباشد؟ سوم اینکه ادغام صورت پذیرد یا نپذیرد؟ چهارم اینکه آسیبشناسی وضع موجود با چه شاخصههایی انجام شود؟ پنجم اینکه تحلیل ما از وضع موجود چه باشد؟ ششم اینکه اینکه ماهیت تغییرات چه چیزی باشد؟ و… این مسائل باید مورد توجه نهادهای تقنینی قرار گیرد.
همچنین در امر بازسازی به نظر میرسد که فقدان یک نظریه فرهنگی هم به چشم میخورد، نظریهای که شرح دهد مداخلات دولت در حیطههای مختلف تا کجا قابل قبول است؟ لزوم برقراری نگاه سیستمی و منظومهای در فقه و فرهنگ واجب نیز به نظر میرسد. فقه باید تغییر کند. رویکرد فقه فردی دیگر جواب نمیدهد و ما به فقه نظام نیاز داریم. به عبارتی فقه باید سیستماتیک و منظومهای پیامدهای یک حکم فردی را در دل منظومهای از رخدادها و پیامدها مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد. عجیب این است که منظومه فقهی امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنهای از جنس فقه نظام است اما متاسفانه پژوهشی روی آن انجام نشده و متولیان امر فرهنگ به مطالعه آن نپرداختهاند. در این حوزه اگر کار نظاموار، سیستماتیک و کاملاً بهمپیوسته جلو نرود به نتیجه نخواهد رسید. اگر نگاه منظومهای و سیستمی پیدا نشد باید از دست زدن به منطق و چینش دستگاهها به جد پرهیز کرد. یک پیشنهاد میتواند این باشد که متولیان قانون گذاری در عرصه فرهنگ به بازتعریف قوانین بر اساس نظریههای حکمرانی در جمهوری اسلامی ایران بپردازند.