به گزارش خبرگزاری فارس، «هزار جان گرامی» شهادتنامهای است بر داغ سنگین یک ماتم بزرگ. در این مجموعه تلاش شده با روایت غم و اندوه فقدان شهیدان حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس، با نوشتن و گفتن از روزهای تبدارِ دیماهِ سرد ۱۳۹۸، امید برآمده از دل مردم ماتمزدۀ حاضر در مراسمهای تشییع و بزرگداشت و شورِ برخاسته از سویدای دل عزاداران سربازان حسین را به خودمان و برای آیندگان یادآوری شود.
«فراخوان روایت رستاخیز» دعوتی دوستانه و بیتکلّف از نویسندگان و نامآشنایان برای ثبت خاطرههایشان از حضور یا غیاب در مراسم تشییع سرداران شهید بود.
ضرورت ثبت نگاهها و اتفاقهای متعدد، سبب شد همه مردم به این «رستاخیز» دعوت شوند و از همه خواسته شود که خاطره، گزارش، و مستندنگاریهای خود از روزهای دیماه ۱۳۹۸ را ارسال کنند.
روایتها براساس نگاه و زاویه دیدِ راوی، به دو دستۀ «مشتاقی» و «مهجوری» تقسیم شدهاند. «مشتاقی» روایتی از تلاطم درونی نویسندهها، و «مهجوری» بیانی از تلاطم دنیای اطراف نویسندههاست.
برشی از متن کتاب:
ساعت هشت، تابوتِ تو و رفیقتْ، ابومهدی، را گذاشتند روی سِن. باران شدت گرفت و خیلیها رفتند. مردم هجوم آوردند سمت تابوتها و دوباره پارچههایی برای تبرّک بهسمت تابوتت به پرواز درآمدند. دیگر نیاز به هیچ روضهای نبود. تو خودت روضۀ مجسّم بودی. خسته بودیم. ایستاده بودیم و صورتمانْ بیاختیار خیس میشد. صحن امامرضا(ع) انگار گودی قتلگاه شده بود. پرده عصرعاشورای فرشچیانْ جان گرفته بود. بیبهانه میگریستیم؛ من، مردم، آسمان، و حتی بهگمانم خود تو؛ برای اینهمه رحمت که با خودت آوردی. حس بیپناهی داشتیم. تکیهگاهی از پشتمان برداشته شده بود و تنهای نحیفمان میلرزید. تولیت آستان چند جملهای صحبت کرد. و بعد تابوتها را برداشتند. و تو میرفتی که در زندگیِ دنیایی من تمام شوی. و دیدار بعدی بماند به قیامت.
همان لحظه معجزهای رخ داد. بعدِ سه روز بیقراری، لحظهای احساس آرامش کردم. انگار آقا گوشهای از نور نگاهش را تاباند روی قلبم و تمامِ آتش درونم را خاموش کرد. حس کردم هیچ اتفاق بدی نیفتاده است. تو رسیدی و در اَمانی. ما هم خواهیم رسید. کمی دیرتر. کاهلانهتر. اما خواهیم رسید. و تو ای نفْس مطمئنّه، ما را به مجلس ارباب خواهی برد. جایی که چهرۀ دلربایش را بهشت مینامند.
ویژهنامه مرد میدان را همزمان با ایام سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی در خبرگزاری فارس بخوانید.
انتهای پیام/