در این سفر بابرکت سپهبد شهید قاسم سلیمانی علاوه بر دیدار با خانواده شهدای مدافع حرم و تعدادی از خانواده شهدای دفاع مقدس استان، از سردار حاج جعفر مظاهری فرمانده ارشد سپاه استان همدان سرکشی کردند همچنین با زیارت از گلزار شهدای والا مقام شهر همدان و شهر مریانج باری دیگر با آنها تجدید بیعت کردند.
سردار طی بازدیدهایش با خانواده شهیدان حاجیبابایی از فرماندهان محوری عملیات رمضان دیدار به عمل آورد. حاج جلال حاجیبابایی از رزمندگان دوران دفاع مقدس، پدر دو شهید و یک جانباز ۳۵ درصد است و مادر شهیدان حاجیبابایی نیز در بمباران نمازجمعه قدس سال ۶۱ جانباز شده است، دو داماد این خانواده نیز از رزمندگان و جانبازان دوران دفاع مقدس هستند.
فرارسیدن سالگرد شهادت سپهبد شهید قاسم سلیمانی بهانهای شد تا مصاحبهای با دو تن از حاضران این دیدار در منزل شهیدان حاجی بابایی داشته باشیم و حس و حال و رخدادهای آن روز را جویا شویم.
راوی «اصغر حاجبابایی»، بازنشسته سپاه و عضو شورای پیشکسوتان بسیج پاسداران و راوی دفاع مقدس در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه سفر حاج قاسم به استان توفیق الهی بود که نصیب مردم همدان شد، مطرح کرد: وعده سفر به همدان را دکتر حاجیبابایی، نماینده مردم همدان در مجلس در نماز عیدفطر تهران از سردار گرفت و او نیز پذیرفت که پس از سفرش از سوریه، در مراسم سالگرد عملیات رمضان حضور داشته باشد، این مراسم ابتدا قرار بود در ۲۴ تیرماه برگزار شود اما در راستای حضور سپهبد سلیمانی در مراسم ۱۰ روز به تأخیر افتاد و در نهایت در ۴ مردادماه با حضور او برگزار شد.
وی با بیان اینکه سپهبد شهید قاسم سلیمانی طی عملیات رمضان، فرماندهی تیپ ۴۱ ثارالله کرمان را بر عهده داشت و علت سخنرانیش در استان بدین منظور بود، ادامه داد: در این مراسم جمعیت عظیمی از ارداتمندان به ولایت و جبهه مقاومت همچنین دوستداران شهید سلیمانی در حسینیه امام(ره) همدان گرد هم آمدند که چنین جمعیتی برای حضور در یک مراسم در همدان بی سابقه بود. طی این مراسم سردار سلیمانی سخنرانی بینظیر، تاریخی و حماسی ایراد کرد و علاوه بر توضیحاتی از عملیات رمضان، با شور و جدیت مسائل سیاسی روز و مسائل مهم منطقه را نیز شرح داد که تا مدتها بعد از مراسم مطالب این سخنرانی در سطح شبکههای مجازی، پیامرسانهای داخلی، خارجی و شبکههای خارجی سطح جهان مخابره و دست به دست می شد.
عضو شورای پیشکسوتان بسیج پاسداران با اشاره به اینکه شاید دشمنان بعد از این مراسم تصمیم به شهادتش گرفتند چراکه طی سخنرانی سردار بارها قدرت نظامی آمریکا و ترامپ را به سخره گرفت و به تنهایی در مقابل آمریکا موضع گیری جدی کرد، افزود: طی حضور یک روزه اش در همدان از تمامی خانواده های شهدای مدافع حرم و جبهه مقاومت سرکشی کرد و به تأیید تمام افراد حاضر آن چنان گرم و دلسوزانه برخورد کرد که در مواجهه با فرزندان شهدا گویی پدر آنهاست و در مقابل همسران و مادران شهدا نیز بسیار برادرانه رفتار کرد تا جایی که با گریه آنها گریه و با خنده آنها میخندید، این دلجویی و همدردی را کجا میتوان پیدا کرد؟
وی با بیان اینکه سردار سلیمانی ابتدا قرار بود هنگام ظهر در منزل پدری شهیدان حاجیبابایی از فرهاندهان محوری عملیات رمضان در مریانج حضور پیدا کند، حتی تدارک ناهار هم دیده شد بود اما سرکشی خانواده شهدا و برخی جانبازان تا ساعت ۱۵ طول کشید، مطرح کرد: هنگام حضور او در منزل حاج جلال حاجیبابایی کوچه، حیاط و خانه مملو از دوستداران سردار شده بود، به حدی که وقتی حاج جلال میخواست به او خوشامد بگوید، برای عبور از جمعیت مجبور شد از روی نردههای ایوان خانه بپرد این در حالیست که پدر شهیدان حاج بابایی حدود ۸۴ سال سن دارد و این صحنه برای سردار بسیار دیدنی بود تا جایی که از فیلمبردار درخواست کرد که «به جای من از این پیرمرد شجاع فیلم بگیرید؟»
داماد خانواده شهیدان حاجیبابایی در گفتوگو با ایسنا، ادامه داد: سردار هنگام ورود به داخل خانه با همه افراد حاضر در منزل مصافحه و گفتوگو کرد و از خانواده شهدا لحظه به لحظه احوال آنها را جویا شد، تمام آقایان و بچهها را در بغل گرفت، بوسید و دست محبت به سر همه میکشید، بدون اینکه درنظر بگیرد این فرد کیست و خودش چه مقامی دارد.
وی با بیان اینکه او به گونهای پای صحبت خانواده شهدا نشسته، عمیقاً به صحبت آنان گوش میکرد و آنها را دلداری میداد که گویی شهید برادر خود سردار بوده است، خاطرنشان کرد: طی دیدار با خانواده شهید آن چنان راحت برخورد کرد که کسی باور نمیکرد شناخت و دیداری از قبل وجود نداشته است، بسیار با پدر و مادر شهیدان حاجیبابایی گرم و صمیمی برخورد کرد، حتی از خانواده شهید چایی خواست و با خنده گفت «برای من هم چایی لیوانی بیاورید».
حاجبابایی یادآور شد: حاج جلال حاجیبابایی، علاوه بر اینکه پسرانش را در طول دفاع مقدس و جنگ تحمیلی فدای جمهوری اسلامی ایران کرد، شخصاً در برخی عملیات حضور داشت و در مراسم با لهجه شیرین مریانجی به سردار گفت «بیَل از جبهه برات تعریف کنم ما تو عملیات کربلای ۵ در نهر جاسم زیرآتش شدیدی که میریختند با حاج اصغر میجنگیدیم...»، سردار نیز متواضعانه گفت «ما هم کنار شما بودیم»، در آن زمان او در لشکر ۴۱ ثارالله سمت چپ ما کنار بوارین در سخت ترین قسمت مشغول مقاومت بود.
وی بیان کرد: در همین مدت حاج جلال گاه با جدیت، گاه با مزاح برای سردار سلیمانی از شرایط خط خودشان و سردار نیز از وضعیت خط خود برای او تعریف میکرد، حاج جلال با همان لهجه شیرین خود ادامه داد «سردار با حاج اصغر در سه راه مرگ بودیم و این داشت پای فرمانده گردان را میبست چون "ترکَش" خورده بود، همان جا یه قلبی افتاده بود سر یه حلبی، همینجور بخار میکرد، همه اونجا جِستن ما ماندیم. واقعا میتوان گفت ما در آن قسمت ماندیم و اگر پل منفجر نمیشد و عراقی ها از پل کانال ماهی عبور میکردند فاجعه پیش می آمد و به سختی مهمات را به آر پی چی زن رساندیم و پل منفجر شد».
حاجبابایی بیان کرد: تمام این مطالب را حاج جلال با سادگی تمام برای سردار تعریف میکرد، حتی از مصاحبه خود در همان مکان برایش گفت و سردار با شوق و دقت کامل به صحبتهایش گوش میداد، در هیچ جا سراغ نداشتیم سردار سلیمانی دو ساعت در منزل خانواده شهدا دیدار کند اما او تک به تک با تمام افراد مناسب شخصیتشان صحبت کرد و به حرفهای همه گوش داد اما خودش زیاد صحبت نکرد و هر کس هر خواستهای داشت مؤدبانه و محترمانه گوش میداد، همین رفتار سردار جبهه مقاومت باعث شد در دل جبهههای مقاومت و مظلومین جهان راه پیدا کند.
وی مردمداری و همراه با خانواده شهدا بودن را بزرگترین تجربه و درسی دانست که از سردار سلیمانی آموخته بود و مطرح کرد: هر کس چنین خصلتی ندارد، نوه مرا آنقدر صمیمی و محکم بغل کرده بود که انگار فرزند خودش است، با همه با لبخند و به روی گشاده برخورد کرد این در حالیست که از اذان صبح به سمت همدان حرکت کرده و سخنرانی به آن عظمت انجام داده بود اما با همان حال خوش و با روحیه با خانواده شهدا رفتار میکرد، به عقیده من سردار سلیمانی از لحظه به لحظه عمرش به درستی استفاده کرد.
عضو شورای پیشکسوتان بسیج پاسداران اظهار کرد: سردار سلیمانی هنگام صحبت با همسر شهید عزیزالله احمدی یعنی دختر حاج جلال حاجیبابایی، تعداد فرزندانش را سراغ گرفت، همانجا همسر شهید به او گفت که «یک دختر و چهار پسر دارم و هر چهار پسرم فدای رهبر و شما با خودتان به سوریه ببرید» اما سردار با روی خوش و شوخی گفت «برای من دوتایشان بس است، دوتایشان را شهید میکنم، آن دو پسر دیگر بماند برای خودتان» که پسر بزرگ شهید سریع گفت سردار من بزرگترم، یکیش من و همسر شهید نیز گفت آن یکی را خودتان انتخاب کنید، در نهایت سردار خندید و گفت «مزاح کردم». طی این دیدار با خانواده شهیدان حاجی بابایی پنج انگشتر به این خانواده هدیه داد که چنین هدیهای در دیدارهایش نظیر نداشته است.
وی در بخش دیگری با اشاره به شخصیت منحصربفرد سردار سلیمانی، اظهار کرد: سردار سلیمانی فردی بود که فرماندهی جبهه مقاومت بسیاری از کشورهای عربی مانند سوریه، عراق و لبنان را به صورت مستقیم و غیرمستقیم به عهده داشت و واقعا افتخار داشت که چنین شخصیتی آنها را رهبری میکند، اگر ابومهدی المهندس در عراق جانشین سردار سلیمانی میشود و علمداری میکند به علت همین خلوص، عمل صالح، مردمداری، شجاعت و دلسوزی شهید برای مردم دنیاست.
این رزمنده دوران دفاع مقدس اظهار کرد: متأسفانه ما یک بُعدی به این مسئله نگاه میکنیم، باید این مهم را درنظر بگیریم که ابومهدیالمهندس در عراق، سردار شهید حسین همدانی در سوریه، سیدحسن موسوی و شهید عماد مغنیه در لبنان جانشین سردار سلیمانی در منطقه بودند، حتی در جنگ ۳۳ روزه در اصل سردار سلیمانی فرمانده منطقه بود اما به علت تسلط سیدحسن موسوی بر منطقه فرماندهی را به او سپرده بود. همین سیدحسن موسوی و عماد مغنیه برای او جان میدادند، جدا از اینها سیدحسن نصرالله به عنوان رهبر دینی جبهه مقاومت سردار را برادر خود خطاب میکند و میگوید من همیشه نگران بودم که مبادا یک مو از سر سردار سلیمانی کم شود، حاضر بودم من کشته شوم اما او زنده بماند.
وی گفت: سردار سلیمانی از شهادت خودش اطلاع داشت، در روز قبلی که قرار بود به شهادت برسد به نقل از ستاد لشکر فاطمیون از ساعت ۷ صبح با گروههای مقاومت در سوریه جلسه داشت و به فرماندهان تأکید میکرد که هر آنچه میگوید یادداشت کنند، از منشور پنج سال آینده و شیوههای تعامل با یکدیگر صحبت کرد، ساعت ۳ عصر برای دیدار با سیدحسن نصرالله به بیروت سفر کرد و ساعت ۹ شب همان روز از بیروت به دمشق و سپس به عراق حرکت کرد، در آخرین صحبتش و نگرانی فرماندهان و دوستانش از اینکه سردار به شهادت برسد، میگوید «میوه وقتی می رسد باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده میشه و خودش میفته» و بعد نگاهش را بین افراد می چرخاند و با انگشت به بعضیها اشاره میکرد که «اینم رسیدهست... اینم رسیدهست» بعد از شهادتش وقتی به اتاق استراحتش در دمشق مراجعه میکنند دستخطی جلوی آینه میبینند که سردار بر روی آن نوشته بود «مرا پاکیزه بپذیر».
این رزمنده دوران دفاع مقدس با بیان اینکه ۱۷ ساعت جلسه واقعاً سخت است اما سردار سلیمانی اینگونه جانفشانی و فرماندهی میکرد که همه مطیعش بودند، اذعان کرد: شهامت و شجاعت بسیاری میطلبد که در هر جای دنیا قرار میگیری دشمن از تو وحشت کند اما تنها این مسائل به علت تبعیت از ولایت و رهبری است، سردار سلیمانی مرید رهبری بود و ذوب در ولایت شده بود. به فرمایش مقام معظم رهبری بعد از ۴۰ سال زحمت شهادت حق سپهبد سلیمانی بود، به همین علت است که فرماندهان و رزمندگان جبهههای مقاومت حتی بعد از شهادتش نیز برای او جان میدهند و به تبعیت از او و توصیههایش در حال مقاومت هستند، مستشاریهای که سردار سلیمانی طراحی کرد باعث شد که ۱۲۰ هزار نفر در سوریه نیرو تربیت شود و الان اگر سردار سلیمانی نیست صدها سردار سلیمانی در جبهه مقاومت فعالیت دارند.
وی خاطرنشان کرد: در عملیات بیت المقدس تیپ ۴۱ ثارالله کرمان به فرماندهی سردار سلیمانی واقعاً مردانه در کنار تیپ ما یعنی تیپ محمدرسول الله(ص) ماند و جنگید و از ابتدا و تا پایان جنگ نیز او فرماندهی این تیپ را به عهده داشت و هیچ فرماندهی نداشتیم که از اول تا آخر جنگ در یک جا ثابت بماند که علت آن فقط نبوغ نظامی در کنار شجاعت، خلوص و مردمداری سردار بوده است. مردم کرمان بعد از این همه سال هنوز به اسم سردار سلیمانی قسم میخورند.
راوی «علیاصغر صمیمی»، بازنشسته سپاه و عضو شورای پیشکسوتان بسیج پاسداران و راوی دفاع مقدس نیز در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه میزان آشنایی سردار شهید سلیمانی با رزمندگان و فرماندهان همدان به سال ۶۱ برمیگردد، اظهار کرد: هنگامی که ۱۰۰۰ نفر از استان همدان در جبهههای خوزستان و در عملیات رمضان در مرحله دوم تحت امر سردار سلیمانی شرکت کردند و در این عملیات موفقیتهای زیادی به دست آمد و در نهایت منجر به شهادت ۱۵۷ نفر رزمنده و فرمانده شد که سردار علیرضا حاجیبابایی، سردار پرویز اسلامیان، سردار حبیب مظاهری، حاج محمد نیکومنظری، خلبان شهید عباس دوران و محمد دلاوری از فرماندهان شاخص آن عملیات بودند، او ذهنیت خوبی از رزمندگان همدان در آن سال داشت.
وی ادامه داد: مسئولان استان درصدد بودن تا از او دعوت به عمل بیاوردند اما دکتر حاج بابایی، نماینده همدان بهترین فرصت را برای دیدار با او برای حضور در سالروز شهدای رمضان دانست. در نماز عید فطر از او دعوت کرده و سردار نیز ۴ مردادماه به همدان تشریف آورد. آشنایی ام با سردار برمیگردد به همان دوران جنگ، در شلمچه در یکی از قرارگاه ها که از عراق فتح شد، چند لشکر حضور داشتند، من هم همراه فرمانده لشکر انصارالحسین(ع) حضور داشتم که در همانجا پی به درایت و مدیریت سردار بردم.
صمیمی ادامه داد: سپهبد سلیمانی احترام و علاقه زیادی به رزمندگان عملیات رمضان داشت، اگر در حین دیدارها خبر میدادند رزمندهای از عملیات رمضان داریم و به او معرفی میشدند، چنان استقبالی از فرد میکرد که انگار همان چندین سال پیش و دوران جنگ است. هنگامی که سردار به منزل شهیدان حاجیبابایی رفته بود حاج اصغر حاج بابایی، داماد حاج جلال حاجیبابایی به من خبر داد که خود را سریع به منزل آنها برسانم، برای اینکه نقش استان همدان را در عملیات رمضان به او بهتر معرفی میکنم بنابراین کتاب «رمضان در کوشک» به قلم سردار حاج جعفر مظاهری را هم با خود بردم.
این رزمنده دوران دفاع مقدس ادامه داد: زمانی که وارد منزل شهیدان حاجیبابایی شدم، سردار فرجی، جانشین فرمانده سپاه مرا به عنوان یکی از بازنشستگان سپاه و از رزمندگان عملیات رمضان معرفی کرد، لحظه ای که سردار را در آغوش گرفتم و او را بوسیدم، تمام وجودم به وجد آمده بود و سر از پا نمیشناختم، میتوانم بگویم سردار چون نگینی در جمع میدرخشید. در هنگام صحبتم سر پا در حال توضیح کتاب بودم اما در کمال آرامش مرا در جلوی خود نشاند و از من خواست با آرامش کتاب را معرفی کنم، خوشبختانه از کتاب بسیار لذت برد اما پشیمان هستم چرا دستخطی از او بر روی کتاب نگرفتم هر چند مفتخرم که دستانش به این کتاب خورده است.
وی ادامه داد: ما در همسایگی منزل شهیدان حاجیبابایی هستیم و حتی بعد از گذشت دو سال هنگامی که از جلوی منزل آنها عبور میکنم، خاطره آن روز خاص برایم تداعی میشود و به عنوان قدمگاه سردار سلیمانی آنجا را مملو از خاطره با او میدانم. در روز مراسم سالگرد علاوه بر مردم استان همدان از مردم استانهای همجوار نیز آمده بودند، جمعیت کثیری در محل حسینیه امام(ره) و خیابانهای اطراف حضور پیدا کردند، آن روز بسیار تاریخی بود، با وجود اینکه یادوارههای مهمی در استان همدان برگزار شده بود اما این یادواره با همه متفاوت بود و همه در پوست خود نمی گنجیدند، از ارتش و نیروی انتظامی گرفته همه گروه گروه عاشقانه آمده بودند و در پادگانها سرودست برای حضور در مراسم میشکستند.
صمیمی بیان کرد: سردار سلیمانی در گرمای تابستان بسیار با صلابت سخنرانی میکرد اما در مقابل خانواده شهدا بسیار با لطافت و ملایمت برخورد کرد و به عقیده من نمونه بارز «اشد علی الکفار و رحماء بینهم» بود، الفاظی که به کار میبرد گویی مالک اشتر زمان است و با دیدن این برخورد فهمیدم واقعاً لایق نشان ذوالفقار است و همانطور که خودش گفته بود شرط شهید شدن، شهید بودن است و واقعاً خودش در عمل این مسئله را نشان داد.
انتهای پیام