عصر ایران؛ مهرداد خدیر- پیشنهاد یا گزینۀ فرهنگستان زیان و ادب فارسی برای به کارگیریِ واژۀ «ویژند» به جای «برند» اسباب استهزا در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی شده است.
اما چرا واژهگزینی باید دستمایۀ طنز شود؟ مگر همین واژههای «واژه» یا «گزینه» در فرهنگستان، ساخته نشدند و اکنون رایجاند؟
مهمترین دلیل این است که مردم و نخبگان آن قدرکه از ساختن واژگان پارسی به جای کلمات عربی استقبال میکردند و آن را در راستای هویتسازی و استقلال و پاسداشتِ زبان و فرهنگ ایران میدانستند، از واژگان پارسی به جای فرنگی و مشخصا انگلیسی استقبال نمیکنند یا آنها را نامأنوس یا بیفایده میدانند.
به عبارت دیگر به دغدغۀ فرهنگستان اول برای جایگزینی واژگانی چون بلدیه، عدلیه و نظمیه و استفاده از شهرداری، دادگستری و شهربانی به جای آنها استقبال میکردند اما با دغدغۀ فرهنگستان کنونی که همت خود را صرف واژگان فرنگی میکند و با عربی کاری ندارد همداستان نیستند. از این رو نه «رایانه» به جای «کامپیوتر» جا میافتد نه «درونگذر» به جای «تونل» و طبعا «ویژند» به جای «برند» حال آن که شهرداری، دادگستری و شهربانی به جای بلدیه، عدلیه و نظمیه رایج شدند. با معیار کنونی اگر قرار بود شهربانی جای «پلیس» را بگیرد نیز استقبال نمیشد. به زبان روشنتر واژگان پارسی به جای عربی آری اما به جای اصطلاحات رایج انگلیسی نه!
اما چرا برخی برابرنهادها مانند «ویژند» به جای «برند» مورد ریشخند قرار می گیرد؟
1. چنان که اشاره شد هدف از تأسیس فرهنگستان در دورۀ رضاشاه ساخت واژگان پارسی به جای کلمات مصطلح عربی بود. حال آن که فرهنگستان کنونی کاری به کلمات عربی ندارد و آنها را آمیخته با فارسی می داند و هم و غم خود را صرف واژگان انگلیسی و فرانسوی کرده که برخی بسیار رایج اند و از دهان نمی افتند مانند بالگرد به جای هلی کوپتر.
مثال روشن: هواپیما به جای طیاره رایج شد اما بالگرد به جای هلی کوپتر رایج نشده است. این قاعده البته کلی نیست. کما این که در روزگار ما «یارانه» به جای «سوبسید» جا افتاده اما این هم دلیل ویژه ای دارد که اشاره خواهد شد.
2. اگر فرهنگستان اول نبود، به آمار، اندام، انگیزه، بهداشت، دماسنج، دوزیست، زیردریایی، گیاه شناسی و پادگان به ترتیب می گفتیم:
احصائیه، عضوالجسم، محرک بالفعل، حفظ الصحه، میزان الحراره، ذوحیاتین، تحت البحری و ساخلو!
حال آن که اکنون شکل پارسی کاملا جا افتاده؟ اما چرا جا افتاده؟ چون به جای کلمات عربی ساخته شده ولی فرهنگستان کنونی به جای فرنگی ها می سازد آن هم جا افتاده هایی چون تونل و برند.
3. در گذشته قبل از رواج یک کلمۀ خارجی معادل فارسی ساخته میشد و بهترین مثال «ماهواره» است به گونه ای که امروز کاملا رایج است و بر این سیاق می توان گفت اگرهمان ابتدا به جای «تلویزیون» هم «دورنما» پیشنهاد شده بود جا می افتاد. تله به معنی دور و ویزیون یا ویژن هم به معنی نما. اما این که کامپیوتر رایج شود و بعد بخواهیم از سرزبان بیندازیم جا نمی افتد.
در مواردی مانند «سوبسید» با این که مصطلح بود اما در زبان همگان نبود و تنها متخصصین استفاده می کردند در حالی که «یارانه» به دو دلیل جا افتاد: هم استفاده همگانی و هم به کار گیری مکرر در رسانه ها.
نقش رسانه ها خصوصا صدا و سیما بسیار مهم و ممتاز است. البته همان قدر که می توانند مثبت باشند جنبۀ منفی هم دارند. مثلا نقش تخریبی آدمی مثل محمد حسین میثاقی که به جای جاخالی کردن می گوید «فیک در کردن» و مدام واژگان انگلیسی غیر فاخر را برای آن که ادای فردوسی پور را دربیاورد در رسانه ای چون تلویزیون بر زبان می آورد چنان است که می توان یک پایان نامه را به نوع گفتار او و آسیب به زبان فارسی اختصاص داد که کم از آلاینده های محیط زیست ندارد.
4.حضور غلامعلی حداد عادل در رأس فرهنگستان این تصور را ایجاد کرده که این کلمات را او می سازد و رسانه های فارسی زبان مخالف جمهوری اسلامی به خاطر انتسابات خانوادگی او به این انگاره دامن می زنند. حال آن که این نهاد، تخصصی است و از استادان برجسته بهره می برد. هر چند برای نویسندۀ این سطور قابل درک نیست که چرا سال ها یک دکتر حقوق و اکنون یک دکتر فلسفه باید در رأس چنین فرهنگستانی بنشیند؟ در رژیم گذشته رییس جمعیت شیر و خورشید سرخ (دکتر خطیبی) دکتری ادبیات داشت و حالا برای فرهنگستان زبان و ادب پارسی نمی توان از یک دانش آموختۀ زبان و ادبیات فارسی استفاده کرد؟
5. بخشی از ریشخندها به خاطر طنزهایی است که در جامعه جدی گرفته شد. فرهنگستان تکذیب می کند که به جای «پیتزا» ، «کش لقمه» را پیشنهاد داده اما گویا «دراز آویز زینتی» به جای «کراوات» دست پخت آقایان است!
6. این تصور که عده ای بودجه می گیرند و دور هم جمع می شوند تا به جای کلمات جاافتاده واژگان نامأنوس را جا بیندازند نیز از عوامل مهم است.
این یادآوری می تواند جالب باشد که فرهنگستان با بودجه و نشست و حق جلسه به جای «اس ام اس»، «پیام کوتاه» را پیشنهاد کرد و جا نیفتاد اما دکتر کزازی با ابتکار شخصی «پیامک» را پیشنهاد کرد و جا افتاد. اگر به بزرگان فرهنگستان برنخورد، گاه واژه ای که امضای دکتر کزازی پای آن باشد مقبول تر و پذیرفتنی تر است تا مصوبۀ فرهنگستان که به ضرب و زور بخشنامه و الزام هم متکی است.
7. هر چند تأکید می شود که دلیل استقبال از واژگان فرهنگستان اول نوعی علاقه به ساخت کلمات تازه به جای عربی های جا خوش کرده در زبان فارسی بود اما در آن روزگار هم کم به سخره نمی گرفتند.
کلمه ای چون «دانشگاه» را دکتر عباس اقبال نمی پسندید و اکنون بهتر ازآن سراغ نداریم.
حسن تقی زاده، «واژه» را به سخره می گرفت و اکنون کیست که نداند «واژه» به چه معنی است؟
دکتر خسرو فرسید ورد «ارتش» را واژه ای بی ربط می دانست و حالا ارتش برای همه کاملا آشناست و اگر بگویید «قشون» خیلی ها متوجه نمی شوند.
یا جعفر شهری با «پدافند» کنار نمی آمد و امروز آن قدر «پدافند» رایج شده که آرزو می کنیم کاش به جای «مدافع» در فوتبال که معادل «بک» به کار رفت هم می گفتیم پدافند.
یا به یادآوریم که عبدالله مستوفی «دادگستری» را به سخره می گرفت و می گفت مگر می شود به عدلیه گفت دادگستری؟ اکنون اما با «داد» واژگان بسیار ساخته شده است: دادگستری، دادسرا، دادیار، دادنامه، دادگاه، دادخواست، دادرسی یا دادستان.
8. آن قدر مردم گرفتار مشکلات معیشیتی شده اند و احساس نومیدی می کنند که برای اموری از این دست اهمیت قایل نیستند و بعید نیست کسان یزیر این نوشته نظر بگذارند آیا مشکل مملکت این است که بگوییم برند یا ویژند یا اعتراض خود را این گونه ابراز کنند. بخشی از مخالفت ها به همین خاطر است.
9. این باور هم جدی است که واژه را نمی توان به صورت تصنعی ساخت. اگر در رمان و شعر و نثر جاری شود جا می افتد. واژه هایی چون «سُم ضربه» یا «ضرباهنگ» را فرهنگستان نساخته، حاصل ذهن خلاق احمد شاملوست که به زبان پارسی احساس دین می کرد و آن را عاشقانه دوست داشت و تحصیلات آکادمیک هم نداشت. اگر واژگان این گونه ساخته شوند ماندگاری بیشتری دارند.
10. این را هم در نظر داشته باشیم که هر چه واژه پارسی تر باشد نوآموزان مشکل کمتری در نوع نگارش دارند. کودک نوآموز نمی داند «ظلم» را با ظ بنویسد یا «ز» یا «ض» یا «ذ». اما تکلیف او با «ستم» روشن است. دو جور «ت» بیشتر نداریم و تازه پارسی باشد «ت» است.
کوتاه این که هر واژه تازه در آغاز بیگانه می نماید و چه بسا دست مایۀ ریشخند شود اما اگرقرار است جا بیفتد چند موضوع را باید رعایت کنند:
- وجهۀ ادبی فرهنگستان تقویت شود. درست است که آقای حداد پیشینۀ فرهنگی دارد اما صبغۀ سیاسی او آن هم از نوع اقلیت در افکار عمومی می چربد. فرهنگستان اگر با کسانی چون کزازی شناخته شود نزد عموم معتبرتر خواهد بود.
- حساسیت منحصر به واژگان فرنگی نباشد. در قبال واژگان عربی هم مانند فرهنگستان اول واژه سازی کنند. این سخن به معنی باور این قلم به «سره نویسی» نیست. چرا که بسیاری از واژگان عربی با زبان فارسی درآمیخته اند یا تلفظ و معنی آنها تغییر کرده ثانیا سره نویسی ارتباط ما با گذشته را قطع می کند و چه بسا ازعهدۀ خواندن آنها برنیاییم. ثالثا از حکومت ایدیولوژیک نمیتوان انتظار داشت چنین کند و کلمات عربی به غنای زبان یاری میرساند اما نه در این حجم.
- واژه بر اثر تکرار جا می افتد. چرا «کارگردان» جا افتاد و «تارگردان» نه؟ اتفاقا نسبت تار با سایت روشنتر است تا کار با سینما. اولی تکرار شد و دومی اما نه. در رسانه ها اگر افراد نخبه سخن بگویند این اتفاق میافتد. ما را بگو که از حرف زدن فردوسیپور و استفاده زیاد از کلمات انگلیسی انتقاد میکردیم و حالا گیر سخن گفتن لمپنی و کوچه خیابانی مدعی جانشینی او شدهایم.
- در رژیم گذشته تا قبل از هویدا مقامات به درست حرف زدن و نوشتن فارسی اهمیت میدادند. هویدا اما آن قدر که فرانسه می دانست فارسی نمیدانست. بعد انقلاب هم به مرور این توجه کم شده و کار به جایی رسیده که طرز حرف زدن بعضی دست در کاران دستمایه طنز شده است.
اگر می خواهیم زبان پویا باشد بگذاریم نویسندگان بنویسند، شاعران بسرایند، آوازخوانان بخوانند و اهل فرهنگ خارج از دستور و کلیشه کار کنند. آن گاه به جای «برند» هم واژهای دیگر به کار میرفت بی نیاز به مصوبۀ فرهنگستان.