تولد یک شهید...

صدا و سیما پنج شنبه 11 آذر 1400 - 21:02
مادر هشتاد ساله شهید می‌گوید: پسرم مرد بود ماشاالله مرد؛ دست و دلباز بود؛ چیزی اگر داشت خودش تنها نمی‌خورد؛ کوپن‌ها را جمع می‌کرد می‌برد برای جنگ زده ها؛ با اینکه ما خودمان هم جنگ زده بودیم.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما، زودتر از بقیه خودش را به محل قرار میرساند. روز تولد پسر شهیدش است و او مشتاق‌تر از بقیه اعضا خانواده برای آرام گرفتن در کنار پسر؛ مزار شهید را با گل و شمع و شیرینی که آراسته می‌کنند، مادر برای خودش مشغول خواندن دعاست؛ اگر چه در جمع، ولی انگار با شهیدش تنهاست. برای او انگار همین دیروز بود که این اولین فرزندش چشم به جهان گشود.

می‌گوید: خوشحال بودیم بچه سالم به دنیا آمده؛ فرزند اولم بود؛ خیلی بچه خوبی بود؛ مهربان بود غمخوار بود؛ هنوز هم که شهید شده فکرش به همه ما هست. یعنی خودم هم اگر یک مشکلی داشته باشم، خودش مشکلم را حل می‌کند.

تصویر خوابی که شصت سال پیش دیده بود را با جزئیات به خاطر داشت. تعریف می‌کند برایمان: خواب می‌دیدم توی مسجد جامع رفته بودم نماز بخوانم دیدم گهواره‌ای درست کرده بودند؛ من را که دیدند یک خانومی که چهره اش مشخص نبود بچه را بغل کرد و گذاشت در آغوش من؛ فکر کن از همان موقع سرنوشتش را خدا برایش تعیین کرده.


آدم‌های خوب را رفتار‌های خوبشان ماندگار می‌کند. صغری شریفی مادر هشتاد ساله شهید می‌گوید: مرد بود ماشاالله مرد بود؛ دست و دلباز بود؛ چیزی اگر داشت نمی‌خواست خودش تنها بخورد؛ کوپن‌ها را جمع می‌کرد می‌برد برای جنگ زده ها؛ با اینکه ما خودمان هم جنگ زده بودیم.

عادت‌های خوب زمان و مکان ندارند و همیشه محبوبیت می‌آورند. مسعود برادر شهید که همیشه با او در جبهه بود و دو سال کوچک‌تر توضیح می‌دهد: اصغر آقا خیلی نترس بود؛ در همان سن کمی که داشت یک سال می‌رفت موتورسازی یک سال نانوایی؛ تابستانا دائم سرکار بود؛ روزی هم که جنگ شروع شد بی معطلی رفت جبهه.

علی اصغر خواهرزاده شش ساله شهید و هم نام اوست. مادر شهید می‌گوید: علی اصغر شمع‌های کیک دایی را شما فوت کن؛ و بعد بغضش می‌ترکد؛ ادامه می‌دهد: خودش باید فوت کند، ولی شما فوت کن.

روز شهادتش را این طور به یاد می‌آورد: موقعی که شهید شد، خوب هر مادری دلتنگ می‌شود. یک نظر خوشحال بودم که بچه ام از این راه می‌رود؛ خیلی آدم آرزو دارد که بچه اش خوب تربیت شود. الحمدلله ما را سربلند کرد. دوری و غمش که برای هر مادری سخت است، ولی خوشحالم که در راه خدا رفت.

اصغر شریفی جوانی بیست ساله بود که به شهادت رسید. دو سال بعد از جنگ تحمیلی و در منطقه سومار؛ حالا امروز هم بانی این تولد کوچک برای او جمعی از جوان‌های فامیل هستند.

منبع خبر "صدا و سیما" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.