به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، مجموعه داستان به عطر سبز زیتون شامل ۱۴ داستان کوتاه به نامهای کارآفرین برتر از فاطمه آراسته، هر سه دقیقه از سمانه انصاریون، همه میدانند از سارا باروتیان، مرداب نیلوفر از مهین پایمزد، منگولههای رنگی از فاطمه پهلوانی، قصه بیپایان از ندا جعفری، قفس زنان از زهرا حکیمیفر، باطل السحر از شکیبا خسروی، یک پل عابر پیاده ساده از علیرضا دشتی، تردید از الهه شهبازی، نور میرود، پرده میافتد از لیلی طهرانی، فرخنده از فریبا فیضی، جهل و تعصب از سیدحمزه موسوی و وابسته از زهرا یعقوبی است. مجموعهای که از ۱۴ نویسنده آن ۱۲ نویسنده را زنان تشکیل میدهند و بار دیگر علاقه، تلاش و نقشآفرینی زنان را در ادبیات معاصر و بهویژه ادبیات داستانی ایران بعد از پیروزی انقلاب نشان میدهد.
داستان های این مجموعه که حاصل کارگاههای نویسندگی انتشارات نیستان برای علاقهمندان نویسندگی است با نگاهی به وضعیت و مسائل روز اجتماع و تاباندن نور بر این مسائل نوشته شدهاند و مضمون قوی این آثار؛ عاقبت بد برای خاطی، توجه نکردن به ظواهر زندگی دنیایی و ضرورتا خوشبخت و راضی نبودن ثروتمندان است. پیامهایی که خیلی واضح در داستان ها نه که گنجانده؛ بلکه توسط نویسنده جار زده میشوند.
مانند ابتدای داستان هر سه دقیقه؛ راننده اسنپ در خیابانهای شلوغ و پرترافیک، در حال پیدا کردن مسافری با قیمت مناسب است، هوا گرم و کلافهکننده است و ترافیک میتواند آتش این کلافگی را بیشتر کند. اسنپی در حالی که به شدت از این وضع خسته شده است، تخمه میشکند... (ص. ۲۰) بعد از این توصیف میرسیم به این بخش: به منزل مسافر مورد نظر میرسد، خانهای شبیه قصر، دیوارها و نمای ساختمان سفید است، باغچه پرگل و درختان حیاط از نردههای جلوی خانه قابل رؤیتند (ص. ۲۱). در پایان داستان متاسفانه میفهمیم فردی که در ظاهر مشکل مالی ندارد و راهی فرودگاه برای سفری به خارج کشور است بیماری است که هر سه دقیقه یکبار باید پستانکی داخل دهانش بگذارد.
یا در داستان مرداب نیلوفر وضعیت زنی ترسیم میشود که همسر مردی زنباره است و طبیعتا با ظلمی فراوان روبرو؛ ولی از زیر بار مسئولیت زندگی خود و دو فرزندش فرار نکرده است. اما شوهر این زن از دست عدالت الهی راه فراری نداشته و به دلیل اینکه با یک اتوبوس مواد گرفتار و به حبس ابد محکوم شده است.
قصه بیپایان هم با نگاهی به مسائل قشری از اقشار جامعه یعنی جانبازان روزهای جانبازی را ترسیم میکند که بعد از اینهمه سال با تلاش توانسته مدارج بالای تحصیلی را بگذراند ولی جامعه امروز به او بی توجه است و حتی بیمارستان ها از پذیرش او با دو پای شکسته خودداری میکنند.
شاید برجستهترین داستان در این مجموعه قفس زنان باشد که روایتی از زنان زندانی به دست میدهد و از دو زاویه دید روایت شده است و بدون قضاوت یا تلاش برای گنجاندن پیامی اخلاقی زندگی زنانی را ترسیم میکند که هر کدام به دلیل مشکلی روزهای سخت زندان را زندگی میکند. داستان باطلالسحر نیز وضعیت زنی را توصیف میکند که گرفتار بیماری آلزایمر است و در میانه این بلا نه شوهر و نه دختر و حتی خواهرش نمیتوانند او را درک کنند.
داستان یک پل عابر پیاده ساده؛ برگرفته از خبر احتمالی رسانهها در مورد برخورد تریلی با یک پل، ضمن اینکه از پل به عنوان محلی نمادین استفاده کرده یاداوری داستان هایی در ادبیات ملل مختلف است که با این مضمون و استفاده از پل نوشته شده اند و نگاهی به مسائل روز جامعه و مشکلات مردم دارد.
به طور کلی داستانهایی که نوشته زنان هستند (که اغلب داستانهای این مجموعه نوشته زنان اند) بیشتر با تمرکز با مسائل آنها در زندگیهای خانوادگی و اجتماعی نوشته شدهاند؛ روندی که در آثار داستانی بلند یا کوتاه نویسندههای مطرح نسل سوم و چهارم زن در ایران میبینیم و از این جهت از گرایش اصلی نویسندگان زن معروف هم دور نیستند.
در مجموع به عطر سبز زیتون حاصل تلاشهای علاقهمندان نویسندگی و استاد این کارگاههاست و با اینکه چاپ آثار حاصل کارگاههای نویسندگی عموما موجب تشویق شرکتکنندگان است و جامعه ادبی را هم با این علاقهمندان و احتمالا مستعدان عرصه نویسندگی آشنا میکند، شاید خواندن دوباره و جرح و تعدیلهای تخصصی برای پختهترکردن این آثار باعث میشد داستانهای کوتاه کمتری در این مجموعه چاپ شود ولی خوانندگان با آثار قویتری روبرو باشند.