به گزارش "ورزش سه"، شجاعی ستاره پیشین تیم اوساسونا که در بازگشت به ایران سه فصل با پیراهن تراکتور نقش آفرینی کرد، در گفتگوی تازه خود با پادکست «گل بزن» درباره موضوعات مختلف اظهارنظر کرده؛ از پیوستن به اوساسونا تا ماجرای انتقال نافرجام به رئال ساراگوسا و همچنین کار کردن زیر نظر مربی 37 ساله تیم لاس پالماس.
کاپیتان اسبق تیم ملی اما در بخش دیگری از این مصاحبه برای حضور دوباره در تیم ملی اعلام آمادگی کرده و گفته که مطمئن است که میتواند به تیم ملی کمک کند و اگر اسکوچیچ بخواهد او آماده این کار است.
مسعود شجاعی همچنین به کار زیر نظر کارلوس کیروش اشاره کرده و گفته که اگر VAR بود، ایران میتوانست با امتیاز از بازی با آرژانتین خارج شود و به مرحله بعدی صعود کند.
این گفتگوی طولانی را در ادامه میخوانید:
* نساجی
من با توجه به شرایطی که بود بعد از اینکه بعد از ۱۲-۱۳ سال به ایران برگشتم. اوایل کمی سخت بود و بعد از اینکه در تراکتور بازی کردم تصمیم داشتم دوباره حداقل به اروپا برگردم، نه به لیگ های درجه یک ولی دوست داشتم در یونان یا حداقل کشورهای حاشیه خلیج فارس مثل قطر بازی کنم ولی پیشنهادهایی که رسیده بود خیلی خوب نبود؛ نه فقط مالی، از نظر شرایط تیمی هم همینطور. چند پیشنهاد هم داشتم که اصلا جدی نبود و آنهایی هم که جدی بود خودم خیلی راغب نبودم چون من تجربه بازی در کشورهای حاشیه خلیج فارس و یونان را داشتم و شرایط را میشناسم و درک میکنم.
بنابراین تصمیم گرفتم که با توجه به شرایط و شناختی که بود، ایران بمانم. پیشنهادی از نساجی رسید که البته قبل از آن من با آقای الهامی سرمربی تیم صحبت کرده بودم و راغب بودم یک سال دیگر با ایشان کار کنم. من تجربه کار کردن با ایشان را در تراکتور را هم داشتم و خیلی هم خوب بود و همانطور که گفتم خودم مشتاق بودم با ایشان کار کنم چون به نظرم جزو معدود مربی های با دانشی هستند که در ایران کار میکنند و هم سابقه خوبی دارند. هم از نظر فنی ایشان میتوانست هم به من کمک کند که سال خوبی داشته باشم و من هم فکر کردم میتوانم امسال به نساجی کمک کنم که انشاالله جایگاه بهتری داشته باشد و برای همین تصمیم گرفتم با نساجی قرارداد ببندم و فکر میکنم که با توجه شرایطی که در این چند ماه داشتم تصمیم درستی هم بود و خدا را شکر همه چیز خیلی خوب است.
* حضور در الشارجه و رویاها
آن زمان حدود ۲۱ سالم بود و از همان موقع رویای این را داشتم که در اروپا بازی کنم. من عاشق لالیگا بودم و دوست داشتم در لالیگا بازی کنم و فکر میکنم این کارماست که اتفاق افتاد. من همیشه به این موضوع فکر میکردم و در رویاهایم همیشه در لالیگا سیر میکردم. سال دومی که در شارجه حضور داشتم پیش از شروع فصل، با توجه به صحبت هایی که شد و اتفاقاتی هم که افتاد، من چند روز با تیم وولفسبورگ هم تمرین کردم آقای ماگات سرمربی تیم وولفسبورگ بودند که میخواستند عیار من را بسنجند و من چند جلسه با این تیم تمرین کردم و ایشان هم خوششان آمد و آقای فاضلی مدیربرنامه هایم که الان بیشتر دوست و برادرم هستند زحمت کشیدند کارها را انجام دادند و آقای ماگات هم موافق بودند که من با این تیم قرارداد ببندم. شبی که میخواستیم قرارداد ببندیم من یک مشکلی با باشگاه شارجه داشتم که یک قسمت بزرگی از پولم مانده بود که باید پرداخت میکردند و پرداخت نکرده بودند و من اگر میخواستم بروم باید یک جریمه هم میدادم و پولی هم که پرداخت نکرده بودند دیگر پرداخت نمیکردند و از نظر مالی در آن سن با توجه به اینکه شرایط مالی قراردادهایی که قبلا بسته بودم هم آنچنان خوب نبود خیلی به آن پول احتیاج داشتم، بعد از فکر و مشورت با آقای فاضلی و با وجود اینکه خودم خیلی دوست داشتم به اروپا بروم و این هم میدانستم که آقای ماگات بازیکنان ایرانی را خیلی دوست دارد و آقای کریمی و آقای هاشمیان با ایشان کرده بودند و میدانستم با توجه به اینکه اولین سالی است که میخواهم به اروپا بروم خیلی میتوانند به من کمک کنند، تصمیم بر این شد که که در شارجه بمانم.
بعد از آن سال که قراردادم با شارجه تمام شد، پیشنهاد اوساسونا آمد که آقای نکونام هم آنجا بودند و چیزی که من یادم است و آقای نکونام تعریف کرده این است سرمربی بازی تیم ملی را میدیدند که یک دفاع چپ بگیرند و در آن هم بازی هم من بازی کردم سرمربی از من خوششان آمده و نظرشان عوض شده و گفتهاند مذاکره کنیم و با توجه به اینکه مدیربرنامه من و آقای نکونام یکی بود و آقای فاضلی با آقای نکونام هم کار میکردند، خیلی راحت تر تماس برقرار شد و مقدماتش فراهم شد و من به اوساسونا پیوستم.
* خاطره خوب از اوساسونا
بدون اغراق من در سال هایی که آنجا بودم فقط خاطرات خوب دارم و یادم نمیآید خاطرات بدی از آنجا مانده باشد یا ناراحت بوده باشم. باخت ها و بازی نکردن ها بوده که در فوتبال طبیعی است اما چیزی که بعد از اینهمه سال تجدید خاطره شود و بخواهد حال من را بد کند یا حس بد به من بدهد وحود ندارد. حتی بدترین اتفاق فوتبالی که در تمام این سال ها برای من افتاد، مصدومیت شدیدی بود که در اوساسونا برایم اتفاق افتاد ولی اگر بخواهم یک خاطره بارز و خوب از آنجا بگویم در دوران مصدومیتم بود که یک ویدیویی برایم ساختند که اصلا باورم نمیشد. من تا آن زمان مصدومیتی نداشتم و تنها مصدومیت جدی من همان بود و یکی از شیرین ترین اتفاقاتی که برایم افتاد همین بود که واقعا سورپرایز شدم. من اصلا از مصاحبه ای که از بازیکنان گرفته بودند خبر نداشتم و اصلا در باشگاه هم نبودم.
روزی هم که میخواستند این ویدیو را پخش کنند ما معمولا هر دو هفته یکبار همه با هم برای شام بیرون میرفتیم و یکی از روزهایی که ما بیرون رفته بودیم، در رستورانی که رزرو کرده بودند یک اسکرین خیلی بزرگ بود و گفتند که قرار است فیلم بازی شود؛ ما هیچوقت این کار را نمیکردیم و من شوکه شدم. یکدفعه دیدم که فیلم با تصویر من شروع شد و گزارشی انجام میشد و تصاویر و مصاحبه بازیکنان و... . به جرات میتوانم بگویم یکی از دلایلی بود که به من قوت قلب داد که با آن مصدومیت بجنگم و بعد از ۱۶ ماه دوباره برگردم و بازی کنم همین موضوع بود. من خیلی دوره سختی گذراندم که حتی پزشکان آلمانی گفته بودند شاید دیگر نتوانم بازی کنم و آن ویدیو شیرین ترین خاطره ای بود که میتوانم از آن یاد کنم.
* مصدومیت
در استخوانی که امتداد انگشت کوچک روی پا میآید من یک ترک مویی و خیلی ریز وجود داشت که این مساله بر اثر فشار تمرینات پیش میآید. چهار پنج هفته مانده بود لیگ تمام شود که شروع به درد کرد و عکس که گرفتیم، با دکتر تیم که مشورت کردم گفت جدی نیست و اگر بشکند هم دو ماهه میتوانی ریکاوری کنی و برگردی. ما فکر میکردیم با همین میتوانیم فصل را تمام کنیم. روزهایی که تمرین میکردم اوایل درد داشتم و بعد که بدنم گرم میشد حس نمیکردم اما بعد از تمرین درد وحشتناکی داشت که همیشه با یخ سعی میکردم تسکین بدهم و دوباره فردا همینطور. من یک بازی کردم و بازی دوم که بازی با اتلتیکو مادرید بود و در زمان بازی هم مسکن میزدم که متوجه درد نشوم و به بالا پریدم و وقتی میخواستم پایین بیایم مدافع حریف تعادل من را به هم زد و دقیقا روی قسمتی که ترک داشت فرود آمدم و استخوان کاملا جدا شد و دیگر نتوانستم تکان بخورم و یک قدم هم نمیتوانستم بردارم. در دوش بعد از بازی هم همه خوب بودند و من خیلی ناراحت بودم و بچه ها به من دلداری میدادند و دکتر تیم میگفت دوماه بعد با تیم تمرین میکنی اما من ۱۶ ماه بیرون بودم که دلیل آن یک سری قصور پزشکی بود و یک سری هم سهل انگاری خودم.
* کمکهای نکونام
حضور آقای نکونام کمک خیلی بزرگی برای من بود چون جواد ایرادات و اشکالات و سختی ها را پشت سر گذاشته بود و یک کمک بزرگ برای من بود. در آن زمان بازیکن ایرانی به ندرت در اروپا بود و بازیکنان بزرگ بیشتر در آلمان و انگلیس بودند و در اسپانیا هم که جواد اولین بازیکن ایرانی بود و خیلی کمک بزرگی کرد؛ مخصوصا به من که از یک لیگ مثل امارات به لیگ سطح اول دنیا میرفتم و شرایط تمرینی و شرایط زندگی و تطابق دادن خودم با آن جو سخت بود و هیچوقت کمک او را فراموش نمیکنم. با تمام احترام من یک قدم از آقا جواد جلوتر بودم چون آقای نکونام روزی که رفته بود چنین کمکی نداشت ولی من کمک ایشان را داشتم و استفاده کردم و خیلی زود توانستم خودم را با شرایط وفق بدهم و با بچه ها دوست شوم. اوایل مشکل زبان داشتم و بعد رفته رفته یاد گرفتم. البته نباید منکر این شویم که جو صمیمی تیم کمک کرد که من با آن لیگ و آن بچه ها و شرایط سخت سازگار شوم.
* شرایط در اسپانیا
شهری که ما در آن بودیم یک کوچک است و از نظر کیفیت زندگی جزو شهرهای خوب اسپانیا است. خیلی انسانهای خوب و محترم و دوست داشتنی داشت و یکی از شانس های من بود که در سال اول حضورم در اروپا در چنین شهری باشم. با توجه به اینکه اوساسونا تا سالی که من آنجا بودم حدود ۱۵ سال بود که همیشه در لالیگا حضور داشت و شرایط سخت و همه چیز را تجربه کرده بودند اما ما هیچوقت روی بد یا بی احترامی از هواداران ندیده بودیم و خیلی هم ما را دوست داشتند و این هم به من کمک کرد. من هیچوقت آنجا تحت فشار نبودم بجز اوایل که یک جوان ۲۳ ساله بودم که میخواست خودش را آن شرایط وفق بدهد.
* زبان اسپانیایی
در همه تیم هایی که من بعد از اوساسونا بازی کردم، همیشه بازیکنان اسپانیایی زبان بودند که من مجبور بودم با آنها ارتباط برقرار کنم و خودم هم خیلی دوست داشتم. وقتی به ایران و تراکتور هم آمدم همیشه بازیکن پرویی یا برزیلی داشتیم که زبانشان نزدیک است و این هم برای من خوشایند بود و هم تمرین بود که فراموش نکنم.
* تجربه ها
هرجا شرایط خاص خودش را دارد اما اسپانیا و انگلیس و آلمان جزو تاپ لیگ هایی هستند که به قدری تجربه میدهند که برای بازی در لیگ های دیگر هم شرایط را بهتر میکنند ولی من فکر میکنم هرجا سختی خودش را دارد و حتی لیگ یک اسپانیا هم ماراتن است و فشردگی خیلی زیاد است و من آنجا هم یک تجربه عالی داشتم و سال فوق العاده ای پشت سر گذاشتم.
* بعد از اوساسونا
سال آخری که قرارداد من با اوساسونا تمام شد همان سالی بود که از مصدومیت برگشته بودم و تعداد بازی هایی که کرده بودم چشم گیر نبود و منتظر بودم پینشهادی از تیم های لالیگا بگیرم و ادامه بدهم اما مصدومیت من را عقب انداخت و آپشن هایی که داشتم شش هفت تیم در لیگ ادلانته بودند.
و من حدود ۸۰-۹۰ درصد با تیم زاراگوزا تمام کرده بودم و حتی خانه ام را هم تحویل داده بودم و در هتل بودم که تکلیفم مشخص شود که یکی از بازیکنان اوساسونا روزهای آخر با من تماس گرفت و گفت تیم لاس پالماس شما را میخواهد و من گفتم با اینها صحبت کردهام، او گفت مربی میخواهد با تو صحبت کند. این برای من خیلی مهم بود که هر جایی میروم نظر مربی رویم مثبت باشد و مربی من را بخواهد چون گاهی مربی رغبت ندارد. من اولین صحبتم با تیم لاس پالماس با مدیر ورزشی آنها بود و گفت ما به تو احتیاج داریم و مربی هم میخواهد با تو صحبت کنند. ایشان که زنگ زدند حسم به من گفت میتوانم خیلی موفق تر باشم و نظرم عوض شد و با مدیربرنامه هایم صحبت کردم. مربی که تماس گرفت به من گفت همیشه در لالیگا بازی هایت را دنبال کردم و من فکر میکنم هم تو خیلی به ما کمک میکنی و هم من میتوانم به تو کمک کنم که سال خوبی را داشته باشی و همین هم اتفاق افتاد و من تصمیم گرفتم به لاس پالماس بروم و یک شبیه نظرم عوض شد.
اولین روزی که من وارد رختکن لاس پالماس شدم بچه ها عصرانه میخوردند و با بچه ها سلام علیک کردم و یک آقای جوان هم از کنار من رد شد که لباس ورزشی پوشیده بود و خیلی جوان بود و سلام علیک کردم و دست من را گرفت و گفت من مربی تیم هستم. آن سال ایشان حدود ۳۷ سالشان بود و بعدا عذرخواهی کردم و گفتم فکر کردم شما هم بازیکن تیم هستی. آن سال خیلی به من کمک کرد و من یک سال فوتبالی فوق العاده را پشت سر گذاشتم. متاسفانه به دلیل حضور در جام جهانی ۲۰۱۴ در چهار بازی آخری که پلی آف بازی میکردیم که به لالیگا بیاییم نتوانستم تیم را همراهی کنم و یک اتفاقاتی هم عجیبی هم رخ داد که تیم ما آن سال به لالیگا نیامد.
* بانوان در استادیوم
حضور بانوان در ورزشگاه یک اتفاق خیلی مهم و بزرگ است و خیلی خوشحالم که این اتفاق افتاد حتی اگر من توانسته باشم کوچکترین سهمی در این داستان داشته باشم. فکر میکنم این مساله تابو شده بود و اصلا مساله بزرگی نبود. بانوان عزیز ما سینما میروند، برای بسکتبال و والیبال میروند و تشویق میکنند فقط این فوتبال بود که بخاطر جو هواداری که بود و مسئولان بخاطر ناسزاهایی که بود نگران بودند اما این نمودی از جامعه ما بود و چیز عجیبی نبود و اگر یک بانوی عزیز در خیابان هم ممکن است این اتفاق را ببیند ولی تابو شده است. الان کم کم حل میشود و من همچنان معتقدم حضورشان خیلی مهم است ولی با اینکه من خودم یکی از کسانی بودم که همیشه دوست داشتم بانوان حضور داشته باشند، هنوز بستری که باید برای حضور دائمی و متداومشان ایجاد شود، فراهم نیست. بحث سخت افزاری است؛ ما هنوز سکو و سرویس های بهداشتی و امکانات درست نداریم و این مشکل ساز است هرچند من میدانم بانوان با همین شرایط هم دوست دارند وارد استادیوم شوند ولی میدانم سخت میشود. این مسائل بعد از حضورشان در استادیوم درست میشود و من مطمئنم با توجه به تجربه ای که داشتیم فضای استادیوم هم تلطیف پیدا میکند و بهتر میشود و از ناسزاها هم خبری نیست. وقتی من در استادیوم میدانم کمی آنطرف تر خواهر و همسر و مادر و یکی از اقوام من نشسته، هیچوقت به خودم اجازه نمیدهم حرف زشتی بزنم. فرهنگی هم که ما داریم متفاوت از فرهنگ غرب و اروپاست و شاید این مسائل آنجا جا افتاده باشد و برایشان نهم نباشد اما در فرهنگ ما هر جا که بانویی حضور دارد آقایان احترام را بیشتر نگه میدارند و این خیلی کمک میکند. من قبلا ام گفتهام اگر قرار باشد ما ورود بانوان را آزاد کنیم باید یک استادیوم ۲۰۰ هزار نفری درست کنیم انقدر که علاقمند داریم و استقبال میشود. یکبار امتحان کردیم و همه چیز عالی بوده و اگر دوباره این اتفاق بیفتد کمک بزرگی است که به فوتبال هم کمک میکند؛ حتی از نظر اقتصادی.
* تیم ملی
تیم ملی شرایط فوق العاده ای دارد و خیلی خوب بازی میکند و یک شانس بزرگی هم که تیم ملی ایران الان دارد این است که بازیکنانی که بازی میکنند همه در باشگاه هایشان در بهترین شرایط هستند و این همیشه تکرار نمیشود. شاید خیلی وقت ها بوده که ما بازیکان زیادی در اروپا یا حتی داخل ایران داشتیم ولی زمانی نبود که همه انقدر سرحال باشند و در تیم هایشان خوب کار کنند و این اتفاق الان در حال رخ دادن است که باید بهترین استفاده را کنیم؛ کمااینکه این کار را کردهایم و نتیجه اش هم این شده که تیم همه بازی هایش را خوب بازی میکند و با اقتدار میبرد. البته نباید زحمت های کادرفنی را نادیده گرفت؛ آنها هم زحمت میکشند و در این موفقیت نقش دارند.
* حضور در ترکیب تیم ملی
من همیشه تلاشم را میکنم که در تیم ملی حضور داشته باشم و همیشه هم فکر میکنم تا زمانی که مفید هستم به بازی کردنم ادامه خواهم داد و زمانی که احساس مفید بودن برای تیمم نداشته باشم خودم خداحافظی میکنم و دیگر ادامه نمیدهم ولی با توجه به شرایط روحی و بدنی و فنی که در حال حاضر دارم مطمئنم که میتوانم کمک کنم حالا اینکه کادرفنی نظرش چه باشد بحثش فرق میکند و آنها باید نظر بدهند که من میتوانم کمک کنم یا خیر.
در مورد اینکه من میتوانم کمک کنم بهتر است با توجه به اینکه در خدمت باشگاه نساجی هستم آقای الهامی میتوانند بگویند من میتوانم کمک کنم یا خیر چون ایشان هم آدم رکی هستند و اگر فکر میکردند من نمیتوانم کمک کنم هیچوقت نمیخواستند که من آنجا باشم.
* جام جهانی ۲۰۰۶
الان با توجه به تجربه که الان دارم فکر میکنم اگر آن تیم مقداری منسجم تر بود و مدیریت بهتری داشت حتما نتیجه میگرفت ولی این را هم در نظر داشته باشید ما در آن زمان بازیکنان خیلی بزرگی را در تیم داشتیم که حتی لژیونر بودند اما اگر یادتان باشد آقای کریمی از یک مصدومیت شدید برگشته بود و هنوز آمادگی صد در صد نداشت و این را خودشان هم اذعان داشتند. آقای هاشمیان در بازی با آنگولا که تعویض شدند و من به جای ایشان وارد بازی شدم بخاطر مصدومیت کمرشان بود. زمانی بود که همه آمادگی صد در صد نداشتند و یکی دیگر از دلایلش هم اینکه اگر تیم منسجم تر بود و مدیریت بهتری میشد یکی از بهترین تیم های ایران در ادوار مختلف در تاریخ بود.
* اعتقاد کیروش به او و چه حرف هایی بهش میزد
آقای کیروش هیچوقت صحبت خصوصی یا مستقیم با من نمیکردند چون اصلا این عادت را نداشتند که اگر از یک بازیکنی خوششان میآید یا به او اعتقاد دارند مستقیم عنوان کنند ولی در رفتارشان میتوانستم این را بفهمم. من سعی کردم چیزی را که در بیرون از زمین و داخل زمین میخواستند اجرا کنم و همینطور که همه میدانند مهم ترین دلیل برای ایشان نظم تاکتیکی در داخل زمین بود و در بیرون هم از نظر شخصیتی برای ایشان خیلی مهم بود که یک بازیکن منظم باشد. من همیشه سعی میکردم این مسائل را رعایت کنم و نکاتی که در زمین میخواستند انجام بدهم و ایشان هم به من لطف داشتند. من فقط سعی میکردم روی ایشان دقیق شوم و چیزهایی که میخواهند را انجام بدهم.
* جام جهانی ۲۰۱۴
مثل همه فوتبالدوستان و مردم ایران برای من هم یک افسوس بزرگ است. بخاطر اینکه ما شانس این را داشتیم که در آن جام جهانی هم بتوانیم به مرحله بعد صعود کنیم ولی واقعا قرعه آسانی نبود و آن زمان تیم بوسنی یک تیم قوی بود و بازیکنان خیلی خوبی داشت که در تیم های مطرح دنیا بازی میکردند و آرژانتین. با توجه به نتایجی که رقم خورد و اتفاقاتی که در بازی با آرژانتین افتاد چیزی که الان در خاطرم هست فقط افسوس این را میخورم که چرا VAR آن زمان نبود که اگر بود شاید میتوانستیم از بازی با آرژانتین با امتیاز بیرون بیاییم و با روحیه بهتر، بازی بوسنی را اداره کنیم به مرحله بعد برسیم. با موقعیت هایی که ما داشتیم و با آن پنالتی صد در صد که فکر میکنم به VAR هم نیازی نبود. من نمیخواهم قضاوت کنم ولی همیشه به خودم میگویم مسلما برای اسپانسرها و مسئولان برگزاری بازی ها جذاب تر است که تیم ملی آرژانتین با ستاره ای مثل مسی به مرحله بعد برود تا اینکه ایران برود و آرژانتین حذف شود. این مسائل انکارناپذیر است حتی اگر خیلی ها نخواهند عنوان کنند ولی این در فوتبال دنیا ثابت شده و من فکر میکنم در حق ما اجحاف شد که اگر نمیشد و از بازی با آرژانتین سه امتیاز را میگرفتیم با چهار امتیاز وارد بازی با بوسنی میشدیم و میتوانستیم با خیال راحت آن بازی را اداره کنیم و بتوانیم نتیجه بگیریم و به مرحله بعد برویم. ما یک بار در بازی با آرژانتین بخاطر نبودن VAR برایمان پنالتی را گرفته نشد و یکبار هم بخاطر بودن VAR گل سعید عزت اللهی را مردود کرده که اگر نبود آن گل قبول میشد.
* جام جهانی ۲۰۱۸
ما در آن دوره در گروه مرگ جام جهانی بودیم و هیچکس انتظار نداشت که ما قد علم کنیم و همه تا قبل از بازی ها تنها شانسمان را روبروی مراکش میدیدند که خدا را شکر این اتفاق افتاد اما از نظر فنی و فوتبالی اگر نگاه کنیم بهترین فوتبال را در آن گروه مراکش ارائه داد و روبروی هر سه تیم بهترین نمایش را داشت و خیلی پایاپای و گاهی قوی تر بود ولی بدشانس بودند و نتوانستند صعود کنند ولی ما روبروی یکی از بهترین تیم های گروه برد داشتیم و بعد از آن ما شانس داشتیم ولی تجربه بین المللی مانع شد.
در آن دوره هم من در بازی با مراکش زانویم را بسته بودم و آخرین بازی که برای تیم آ.اک کردم و قهرمان شدیم زانویم آسیب دیده بود و شرایطم هنوز صد در صد نبود و تمرینات فشرده ای که داشتم. حتی اقای کیروش به من گفتند من با پزشکان مشورت کردم و گفتند تو نمیتوانی برسی و ما آنجا یک مربی بدنساز و یک فیزیوتراپ داشتیم که خیلی رابطه خوبی داشتیم که به من گفتند میتوانی برسی و من این حرف را به آقای کیروش گفتم و ایشان هم گفتند تو برو با اینها تمرین کن و بیا ما تست بگیریم. دو هفته تمرین فشرده داشتم که بتوانم برسم و خدا را شکر برگشتم و از من تست گرفتند و دیدند که مشکلی ندارم و همراهی کردم. این اتفاقات هم وجود داشت و اینکه مثلا اگر مهدی طارمی، مهدی الان بود حتی سردار هم همینطور خیلی به ما کمک میشد یا علیرضا جهانبخش یا کریم انضاریفرد مثل الان در باشگاه هایشان سرحال بودند نتایج بهتری میتوانستیم بگیریم ولی همه اینها تجربه شد و باعث میشود در این جام جهانی بهتر از دوره های قبل ظاهر شویم و اتفاقاتی که هیچوقت نیفتاده رخ بدهد و به دور بعد صعود کنیم.
* دوره ویلموتس و بازی با عراق
با همه احترامی که قائلم با توجه به اتفاقاتی که رخ داد باید آن دوره را جدا کرد هرچند در تاریخ هیچوقت این اتفاق رخ نمیده ولی من برای خودم این کار را میکنم چون فکر میکنم آقای ویلموتس با تمام احترامی که من برای ایشان قائلم و امیدوارم همیشه موفق باشند خیلی به تیم ملی کمک نکردند؛ یا تفکراتشان به مدل بازی ما نمیخورد و نتوانستند چیزی که میخواستند انجام بدهند یا زمانشان کم بود. در بازی با عراق که ایشان بخاطر طلبشان به ایران نمیآمدند من چند روز از قبل بازی از طرق مختلف یکی از دوستان صمیمی ایشان را پیدا کردم و به ایشان گفتم بگویید این بازی برای ما یک دربی منطقه ای است و خیلی مهم است و برای مردم هم مهم است و لطف کنند بیایند و مشکلات مالی را برای بعد از این بازی بگذارند ولی خیلی سفت و سخت پیغام ایشان را به ما دادند و گفتند که این بار دوم است که تکرار میشود و من اگر طلبم را نگیرم نمیآیم و من این را که شنیدم خودم از ایشان دلسرد شدم. من رفتار آقای کیروش را در هشت سال دیده بودم که با توجه به کم و کاستی های بیشماری که بود سفت و سخت پای تعهدشان ایستاده بودند و میگفتند ما نمیتوانیم پا پس بکشیم و باید قوی تر بجنگیم و نتیجه بگیریم که بتوانیم حرفمان را به کرسی بنشانیم و حرفمان شنیده شود و ما با وجود مشکلات هر بازی بهتر از قبل هم کار میکردیم ولی آقای ویلموتس که این حرف را زدند من دلسرد شدم و روزی هم که برگشتند ما فقط سه چهار روز برای آماده سازی بازی با عراق فرصت داشتیم. آن تیم انسجام نداشت و شناخت ایشان از فوتبال ایران و بازیکنان کم بود و نتوانستند تیم را جمع و جور کنند. تیمی که الان بازی میکند با همین بازیکنان در اختیار ایشان بود و فقط در این تیمی که در حال حاضر است من و آقای دژاگه نیستیم ولی نتایجی که گرفتیم اصلا درخور نبود.
بازی با عراق خیلی روز تلخی بود چون یک سری از بازی ها تفاوت دارند. درست که در همه بازی ها ما بازی ها ما باید قوی باشیم و بجنگیم چون پیراهن تیم ملی را تن میکنیم ولی یک سری از بازی ها تفاوت دارند و در باشگاه ها هم همینطور است. بازی با عراق، بحرین، کره جنوبی و ژاپن همیشه حساسیت بیشتری دارد و آنها هم این حس را به ما دارند و میخواهند ببرند. روز بازی با عراق روز تلخی بود چون هم دوست داشتم که ببریم و هم اتفاق بدی برایم افتاد که اشتباه صد در صد داور بود ولی گذشته و این هم تجربه ای شد که هم من و هم تیم ملی از آن استفاده کنیم.
* تراکتور
وقتی به جایی رسید که باید قرارداد امضا میکردم با دوستانی که آنجا بودند مشورت کردم چون حدود 80-90 درصد بازیکنان تیم ملی یک فصل یا نیم فصل در تراکتور بازی کرده اند؛ مثل مهرداد پولادی، کریم انصاریفرد، علی کریمی و جواد کاظمیان. میدانستم که تیم بزرگی است و خیلی هوادار دارد و کار سختی است به خصوص اینکه من بعد از اینهمه سال برمیگشتم و دوست داشتم وقتی برمیگردم در شرایطی باشم که دور از هیاهوی فوتبال ایران و حواشی که فقط در فوتبال ایران هست در آرامش باشم و بتوانم کارم را به بهترین نحو انجام بدهم.
من هیچوقت بخاطر انتخاب هایی که کردهام ناراحت نبودهام و همیشه خوشحالم که حدود سه سال را تجربه کردم. مشکلات خودش را داشت ولی خاطرات شیرینی هم با تیم و مردم آذربایجان و طرفداران تیم داشتم که هیچوقت فراموش نمیکنم و برایشان آرزوی موفقیت میکنم.
* بهترین بازیکنی که مقابلش بازی کرده
من معمولا با دفاع ها تقابل یک مقابل یک داشتم اما مسلما بازی مقابل مسی و رونالدو و زلاتان ابراهیموویچ که غیر قابل انکار هستند و جزو بهترین بازیکنان دنیا هستند و نمیشود اسمشان را نیاورد. ولی بازیکنی که روبریش بازی کردم و لذت بردم و سخت هم بوده غیر از دفاع ها که آقای پویول بوده و خیلی دفاع بی نظیری بود، فکر میکنم اینیستا بود که هم سخت بود و هم لذت بردم.
* استعدادهای ایرانی و آینده دار
بازیکنانی که هستند مهدی طارمی، علیرضا جهانبخش، سردار آزمون، سعید عزت اللهی و علی قلیزاده با توجه به سن و سال و جایگاهی که در تیم هایشان دارند فکر میکنم آینده درخشانی دارند و خیلی میتوانند کمک کنند ولی بارز ترین آنها مهدی طارمی است با توجه به عملکردی که در باشگاهش و تیم ملی داشته، میتواند سالهای سال بدرخشد و نقطه قوت برای ما باشد.
این اتفاق در تمام باشگاه های دنیا رخ میدهد که بازیکنان آماده را میخرند ولی در فوتبال ما در حال حاضر همه باشگاه ها همین را میخواهند و دیگر اتفاقی که در سالهای گذشته میافتاد که به بازیکنان پایه اهمیت میدادند و بازی در لیگ های پایه قوی بود و از آنجا بازیکنان خوبی درمیآمد و استعداد های خوبی کشف میشدند وجود ندارد که بعد از چند سال در تیم های بزرگسالان بتوانیم آنها را ترانسفر کنیم و به تیم ملی هم کمک کنند.
الان لیگ های پایه اهمیتی ندارند و ضعیف شده اند و باشگاه ها منتظرند یک بازیکن در یک تیم، خوب بازی کند و بازیکن آماده بخرند و کسی وقت و هزینه نمیگذارد که برای تیم های پایه مربی خوب بگیرد که از آنجا استعدادهایش را خودش بالا بیاورد و استفاده کند و بعد هم ترانسفر کند. این مساله جزو ابتدایی ترین اصولی است که در دنیا رعایت میشود.
من یکبار روبروی آقای سلمانی در سپاهان بازی دوستانه کردم و هایلایتی از تیم ملی امید ام دیدم که بازیکن خیلی خوبی هستند ولی ما نباید این را فراموش کنیم که در سالهای گذشته بازیکنان فوق العاده ای داشتیم که تا مقطعی رسیدند که همه می گفتند این بازیکن علی کریمی یا علی دایی یا مهدی مهدوی کیا یا وحید هاشمیان یا خداداد عزیزی میشود و همه امید داشتند که اینها جای بزرگان تیم ملی را بگیرند ولی یک جایی متوقف شدند و بیشتر رشد نکردند چون زیرساخت درست و امکانات و توجه وجود ندارد و برای همین نباید زود قضاوت کنیم. امیدوارم که این اتفاق برای آقای سلمانی رخ بدهد و همچنین برای بازیکنان جوانی که در تیم ملی امید و باشگاه ها بازی میکنند.
ما بخاطر فرهنگی که داریم به بازیکنان کم سن و سال در تیم های پایه یاد نمیدهیم که چطور زندگی و تمرین کنند و زندگی حرفه ای چیست و برای همین بعد از مدتی متوقف میشوند و استعداد میسوزد. سال گذشته در لیگ پنج بازیکن تاپ لیگ، بالای سی سال بودند کمااینکه سید حلال حسینی که دوست خوب من است با ۳۸-۳۹ سال جزو بهترین های لیگ بود و آقای دژاگه با ۳۴-۳۵ سال سن بهترین لیگ بوده است. سن فوتبالیست های خوب بالا رفته چون توجهی به تیم های پایه نمیشود و بازیکنان جوانی که میآیند مثل یک گیاه خودرو هستند که خودشان استعداد دارند و تلاش کردهاند که استعدادشان را نشان بدهند و به تیم بزرگسالان که میرسند متوقف میشوند و برای همین هم کمتر و کمتر میشوند.
بازیکنانی داشتیم که در سن ۱۷-۱۸ سالگی میگفتیم پدیده هستند و میتواند برای تیم ملی بازی کند و خیلی کم شدهاند. من در ۱۷ سالگی برای صنعت نفت در لیگ بزرگسالان بازی میکردم و در ۱۸ سالگی به تیم ملی دعوت شدم و کمی بزرگتر از من آندو تیموریان و مجتبی جباری و خسرو حیدی بودند و بازیکنان جوانی بودیم که در ۱۸-۱۹-۲۰ سالگی به تیم ملی دعوت میشدیم و بازی میکردیم اما الان این اتفاق کم میافتد چون دیگر زمین های خاکی نیست. نمیگویم اینها عیب است ولی عواقب ای موضوع هم این است. متوجهم که نسل عوض شده ولی ما نتوانستیم استفاده درست از تکنولوژی بکنیم و عاقبت این شد که استعداد ها میسوزند. قبلا زمین های خاکی بود که برچیده شد و الان چمن مصنوعی است ولی آیا در چمن مصنوعی در محلات مثل قدیم ها که گل کوچک بود و همیشه شلوغ بود، این اتفاقات رخ میدهد؟
بازیکنان جوان باید آموزش ببینند. من همیشه به جوان تر میگویم که ۵۰ درصد اینکه یک بازیکن ستاره شود داخل زمین است و ۵۰ درصد زندگی خارج از فوتبال اوست که چطور استراحت کند و چطور تغذیه اش را رعایت کند و چطور خوب و سالم زندگی کند چون وقتی این اصول مهم را رعایت کنی و رفتار و آداب معاشرت حرفه ای و احترام به همه آدم ها را یاد بگیری، با توانایی صد در صد به زمین میآیی و کافی است استعدادت بالا باشد خیلی راحت میتوانی آن را پرورش بدهی که در ۱۸-۱۹ سالگی یک بازیکن خوب بشوی. الان همه ویترین را میبینند؛ میبینند مثلا مهدی طارمی در پورتو بازی میکند ولی نمیدانند از کجا شروع کرد و چقدر سختی کشید و سعی کرده خوب وسالم زندگی کند.
* حرف پایانی
متاسفانه فوتبال ما حال و روز خوبی ندارد رو رو به افول است. امیدوارم با نتایجی که تیم ملی میگیرد و حضور تیم جام جهانی که انشاالله این اتفاق رخ بدهد، مقداری هم لیگ و فوتبالمان را سر و سامان پیدا کند و در آخر هم توجه به تیم های پایه است که آینده ساز فوتبال هستند؛ باید به آنها توجه شود. اگر بخواهیم آماده خور باشیم نتیجه اش این میشود که دیگر بازیکنی نداریم که در ۱۸ سالگی پدیده لیگ باشد و کم کم باعث این میشود که ترانسفر بازیکن به خارج از کشور نداشته باشیم و این اتفاق بدی است که الان خودش را نشان نمیدهد ولی سالهای آینده خیلی ضرر میکنیم.