پس از گذشت ۷ دهه از اجرای برنامههای توسعه در کشور، امروز فرصت بسیار مناسبی است که بتوان روند تصمیمسازیها و اثرات آن بر اقتصاد ایران را طی دههها و ادوار گوناگون، مورد بازنگری و بررسی قرار داد.
شاخصهای مهم و کلان اقتصادی از جمله نرخ تورم، رشد اقتصادی و نرخ بیکاری، حاکی از این واقعیت مهم هستند که حدود ۵ دهه است اقتصاد ما از افزایش تورم و رشد اقتصادی اندک و ناپایدار در رنج است و با توجه به آمار در دسترس نرخ بیکاری، از سال ۱۳۷۶ تا اکنون، نرخ بیکاری همواره بالای ۱۰ درصد بوده است. نتایج بهدستآمده نشان داد این شاخصهای اقتصادی زیبنده اقتصادی که بیش از ۷ دهه برای توسعه برنامه نوشته، منابع بینظیر مالی و ارزی در اختیار داشته و ادعای حرکت بهسوی توسعه را داشته است، نیست و باید گفت مسیر حرکت ما به سوی توسعه، بسیار کندتر از مسیر کشورهایی است که برای توسعه اقتصای خود برنامه عملی دارند و به سوی آن گام برمیدارند.
از بین فاکتورهای مهم قابل بررسی در جوامع، «وضعیت اشتغال» یکی از شاخصهای مهم اقتصادی است که باید بهطور مداوم تحتنظر کارشناسان و تصمیمسازان اقتصادی در هر کشوری قرار گیرد. ازاینرو در کشور ما که هم سهم بالایی از جمعیت آن را جمعیت جوان تشکیل میدهد و هم اینکه در دستیابی به توسعه اقتصادی موفقیت لازم را کسب نکرده و درحالحاضر مشکل اشتغال یکی از مشکلات اساسی جامعه ما را تشکیل میدهد، بررسی این متغیر ضرورت بیشتری دارد.
مقایسه موردی میان وضعیت اشتغال در ایران و دیگر کشورها هم در «کل جمعیت شاغل» و هم در «گروههای عمده فعالیت اقتصادی»، یکی از شاخصهایی است که میتوان وضعیت اشتغال را در ایران نسبت به بقیه کشورها مورد بررسی قرار داد.
براساس دادههای مرکز آمار ایران و سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) در سال ۱۳۹۵ (۲۰۱۶)، مشاهده میشود که جمعیت ایران، آلمان، ترکیه و کرهجنوبی بهترتیب برابر با ۷۹، ۸۲، ۷۹ و ۵۱ میلیون نفر است و دو کشور آلمان و ترکیه که جزو کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه دستهبندی میشوند، جمعیتی بسیار نزدیک به جمعیت ما دارند و با توجه به اینکه جمعیت کرهجنوبی حدود ۲۸ میلیون نفر از ما کمتر است اما بهلحاظ اینکه جزو کشورهای اخیرا توسعهیافته است، میتواند گزینه مناسبی برای مقایسه شاخصهای توسعهیافتگی از جمله اشتغال با کشور ما باشد. همچنین با توجه به اینکه جمعیت دو کشور آلمان و ترکیه در سال ۱۳۹۵ (۲۰۱۶) بسیار به ما نزدیک است اما جمعیت شاغلان آنها تفاوت اساسی با جمعیت شاغل ما دارد.
با انجام یک مقایسه ساده میان کل جمعیت شاغل مشاهده میشود که جمعیت شاغل در ایران، آلمان و ترکیه در این سال به ترتیب ۲۲.۵، ۴۳.۶ و ۲۶.۹ میلیون نفر و تفاوت کل اشتغال ما با آلمان و ترکیه به ترتیب ۲۱ و ۴.۴ میلیون نفر است و ترکیه بهعنوان کشوری درحالتوسعه، عملکرد بهتری نسبت به ما داشته و جمعیت شاغل در آلمان تقریبا دو برابر جمعیت شاغل در کشور ماست. همچنین با توجه به تفاوت جمعیتی ۲۸ میلیونی ما با کرهجنوبی، مشاهده میشود که کل اشتغال این کشور ۴ میلیون نفر از ما بیشتر است. این موضوع نشاندهنده این واقعیت است که کشور ما با وجود جمعیت ۷۹ میلیونی، در امر ایجاد اشتغال موفق عمل نکرده و ما در بحث ایجاد اشتغال نسبت به کشورهای نامبرده ناکارآمد بودهایم و نسبت اشتغال به جمعیت در ایران در مقایسه با دیگر کشورها بسیار پایین است. علاوهبر پایینبودن نسبت اشتغال به جمعیت در ایران، بررسی ساختار اجزای اشتغال بر حسب گروههای عمده فعالیت نیز نشان میدهد یک تفاوت معنادار میان ایران با کشورهای توسعهیافتهای مانند آلمان و کرهجنوبی وجود دارد و شاخصهای اشتغال ما به کشور ترکیه نزدیکتر است اما همچنان ترکیه بهعنوان یک کشور درحالتوسعه، در برخی شاخصها از ما بهتر عمل کرده است.
بررسی شاغلان در گروههای عمده فعالیت نیز نشان میدهد در سال ۱۳۹۵ (۲۰۱۶)، جمعیت شاغل بخش ساخت صنعت (Manufacture) در ایران ۳.۸ میلیون نفر و در آلمان ۷.۵ میلیون نفر بوده و اشتغال این بخش در آلمان تقریبا دو برابر اشتغال ما در این بخش بوده است. علاوهبر این، کرهجنوبی با وجود جمعیت ۲۸ میلیونی کمتر از ما، ۴.۴ میلیون اشتغال در این بخش داشته و ترکیه نیز با اختلاف ۱.۱ میلیون شاغلان بیشتر در این بخش، عملکرد بهتری نسبت به ما داشته است.
علاوهبر تفاوت معنادار در بخش ساخت صنعتی، این تفاوت در دیگر بخشها مانند کشاورزی نیز بهچشم میخورد. آمار شاغلان بخش کشاورزی نشان میدهد در این سال، شاغلان این بخش در ایران و ترکیه به ترتیب ۴ و ۵.۳ میلیون نفر و در آلمان و کرهجنوبی ۰.۶ و ۱.۲ میلیون نفر بوده است؛ بهعبارت دیگر، میتوان گفت بهدلیل ناتوانی بسیاری از دولتهای ما در امر ایجاد اشتغال، کشور ما در بخش کشاورزی با تورم اشتغال روبهرو است و در بخش صنعتی ظرفیتهای پرنشدهای دارد و تصمیمگیران ما بهدلیل در دستنداشتن برنامهای برای توسعه بخش صنعت، از طریق بخش کشاورزی در پی افزایش اشتغال در کشور بودهاند.
آیا سهم پایین «اشتغال بخش کشاورزی» در دو کشور آلمان و کرهجنوبی ناشی از سهم پایین «جمعیت روستایی» در این کشورهاست یا خیر؟ نگاهی به سهم جمعیت روستایی در کشور ما و ۳ کشور ذکرشده نشان میدهد که این سهم در میان آنها تقریبا نزدیک بههم است اما «سهم شاغلان بخش کشاورزی از جمعیت روستایی» در دو دسته کشورهای ایران و ترکیه با کشورهای آلمان و کرهجنوبی تفاوت اساسی دارد. با توجه به اینکه «سهم جمعیت روستایی از کل جمعیت» در کشورهای نامبرده تقریبا نزدیک به هم است اما «سهم شاغلان بخش کشاورزی از کل جمعیت روستایی» در دسته کشورهای ایران و ترکیه به ترتیب ۱۹.۵و ۲۵.۷ درصد و در دسته کشورهای آلمان و کرهجنوبی به ترتیب ۳.۳ و ۱۳.۶ درصد است؛ بهعبارت دیگر، مشاهده میشود که این سهم در کشور ایران و ترکیه بالا و در دو کشور آلمان و کرهجنوبی پایینتر است.
یکی از تغییراتی که با افزایش عمق صنعتی در کشورها به چشم میخورد، علاوه بر کاهش «سهم اشتغال بخش کشاورزی از کل اشتغال»، کاهش «تعداد شاغلان» این بخش در گذر زمان است. نتایج بهدستآمده از «سهم اشتغال بخش کشاورزی» و «تعداد شاغلان» آن در ایران و ۳ کشور آلمان، کرهجنوبی و ترکیه نشان میدهد «سهم اشتغال بخش کشاورزی» در هر ۴ کشور در گذر زمان کاهشی بوده است اما برخلاف روند کاهشی «تعداد شاغلان بخش کشاورزی» در کشورهای آلمان، کرهجنوبی و ترکیه، «تعداد شاغلان بخش کشاورزی» در ایران در گذر زمان بهجای کاهش، افزایش یافته است.