به گزارش ورزش سه ، نه تنها به دلیل تماشای بیش از حد فوتبال، به واسطه شغل و علاقهام، زندگی من، حول محور فوتبال رشد کرده. در این سالها، درسهای بعضا گرانقیمتی هم یاد گرفتم. اتفاقاتی که اگر با فوتبال آشنا نمیشدم، شاید هرگز تا این حد برایم قابل لمس نبودند و باعث رشد هرچند اندک من، نمیشدند.
آنقدر ماهها همزمان با باز شدن درب وطنی، روی صندلیهای مختلف گشتم، تا اینکه جایگاه ثابت سالهای بعدم را، پیدا کردم. تا یادم نرفته بگویم من، مخلص نساجی هستم. شبیه به سالن سینما در وطنی با افراد طبق معیارهای امروزی غریبه، نشسته روی صندلی کناری، خندیدم، اشک ریختم و زندگی کردم. آن روز را هرگز فراموش نمیکنم. هنوز به طور کامل روی صندلی ننشسته، به داوری که در حال گرم کردن بود، توهینی کردم و لبخند زنان به اطرافم نگاه انداختم. چند ده جفت چشم، به من خیره بودند و یکی گفت: ما تا ضروری نباشه، توهین نمیکنیم! به چند کودک روی سکو اشاره کرد و ادامه داد: هوادار نساجی، توهین نمیکنه. در ابتدا نمیدانستم جمله او شوخی یا جدیست ولی بعد از مدتی یاد گرفتم، به طرز طعنهآمیزی، ما تا ضروری نباشه، توهین نمیکنیم.
هر خانواده هواداری در هر نقطه از این کشور، اخلاق و منش خاص خود را دارد. تقریبا بعد از مدتی، از خلق کلی هواداران تیمهای رقیب باخبر میشوی و با بعضیها از این گروهها، نزدیکتر. من خوشحالم با مکتب نساجی آشنا شدم و شخصیت و اخلاقم، هرچند کم (به دلیل تنبلی من) به خاطرش بهبود پیدا کرده. ما به مهماننوازی و ادب در بین تیمهای دیگر معروفیم و من به این موضوع، افتخار میکنم. اما غرض از گفتن این مقدمه نسبتا طولانی، بیان درد و دلی ساده است که فوتبال و در برخی مواقع، زندگی روزمره ما را، تحتالشعاع قرار میدهد. "توجیه وسیله و مسیر، با توسل به هدف." مثلا روی اخلاقیات پای بگذاریم تا در نهایت، خروجی یا اتفاق مثبتی برای من یا ما، رخ بدهد. چون با خم کردن قانون میشود مشکل من سریعتر حل شود، این یک مرتبه، قانونشکنی ایرادی ندارد و چیزهایی شبیه به این.
موضوع اصلی این نوشته، قالب فوتبالی این "گزاره" است. چون در استادیوم حریف به هوادارهای ما توهین شد، ما هم توهین میکنیم. در استادیوم تیم رقیب، سنگ و چوب پرتاب شد پس من حق دارم، با صندلی از آنها پذیرایی کنم. مثالهای بسیاری از این دست با درجات و شکلهای مختلف وجود دارد اما اتفاقی که توجه من را به این موضوع یعنی توجیه هدف با وسیله و به ویژه در فوتبال، دوباره جلب کرد، مجموعه اتفاقاتی بود که قبل و بعد از بازی نساجی با پدیده، در مازندران افتاد...
در کنفرانس پیش از بازی اکبر میثاقیان، همکاران من با لحنی طعنهآمیز از اسم تیم پدیده و وضعیت مالی این باشگاه پرسیدند که با جواب مناسب سرمربی پدیده مواجه شدند و او پاسخ داد: اینجا اومدیم سوال فنی بپرسید یا چی؟ فردای آن روز در طول بازی در کنار زمین، یکی دو نفری با سر و صدا و بعضا فریاد، میثاقیان را هدف طعنه قرار دادند. تقریبا مطمئنم این افراد منتسب به باشگاه نساجی یا هوادارهای این تیم نبودند چون نساجیچی، ضد فوتبال نیست.
ضد فوتبال از نظر ما، اتوبوس پارک کردن داخل محوطه جریمه نیست، تلاش برای پیروزی، به روشهای غیرورزشی و غیراخلاقی است. ضدفوتبال به نظر ما، قفل کردن درب رختکن تیم رقیب و یا سر و صدا در هتل تیم میهمان است. درز عکسها یا اتفاقات شخصی افراد رقیب و حمله به گرایشها و ترجیحهای زندگی خصوصی این افراد است.
اشتباه برداشت نشود، ما استاد و حامی شدید مبارزه تا آخرین نفس هستیم و بیست و چهار سال ممارست برای صعود، نشانهای از این ادعاست. قائمشهری تا لحظه آخر و با شرایط برابر میجنگد، شاید شکست بخورد اما از شرایط مبارزه منصفانه، خارج نمیشود. مثل این سالها که بارها تا آستانه صعود رفتیم اما شکست خوردیم اما به روشی ضدفوتبالی، متوسل نشدیم.
القصه، فریاد و طعنه به سرمربی سالهای نه چندان دور همین منطقه و حریف قابل احترام، روش نساجی نیست. طعنه به شرایط مالی تیم رقیب که تا همین چند سال این مشکلات مالی گریباگیر خود ما بوده، از نظر من، ضدفوتبال است. ما حاضر نیستیم به هر قیمتی به سه امتیاز دست پیدا کنیم. شاید تیمهای دیگری کارهای شبیه به این را دائما انجام بدهند یا حتی در مقابل ما هم اتفاقی مشابه را رقم زده باشند اما ما لذت پیروزی سالم را با هیچ چیزی عوض نمیکنیم
به امید روزی که همه در کنار هم، بدون در نظر گرفتن جنسیت یا موقعیت اجتماعی و انتخابهای شخصی، از قوتبال لذت ببریم، با فریاد توپ را به درون دروازه هل بدهیم و ...
"هروقت ضروری باشه، توهین کنیم"
بابک شیرآقایی