به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، واژه «دانشجو» و برداشت از آن در کشور و به ویژه میان نسل جدید دانشجویان، نیازمند دگرگونی فکری است. اینکه «دانشجویی» تنها یک مقطع یا عنوانی برای ورود به یک طبقه اجتماعی و یا ابزاری برای پیشبرد اهداف و اغراض سیاسی و جناحی که به قربانیکردن اهداف والای دانشجویی و کسب علم میانجامد، نیست؛ بلکه «دانشجویی» یک «مکتب مقدس» و یک «تلاش مقدس» است و راه این مکتب در زمان دفاع مقدس با اهدای چهارهزار شهید دانشجو بیش از پیش برای ما شناخته شد.
مجمع ناشران انقلاب اسلامی به مناسبت «روز دانشجو»، با معرفی کتابهایی متناسب با فضاهای دانشجویی به استقبال این روز رفته تا اندکی به تبیین و رشد دیدگاهها و رسالتهای دانشجویان و تشکلها و جنبشهای دانشجویی و شناخت هرچه بهتر توانمندیهای این عزیزان کمک کند.
مرد نخستین؛ روایت پروفسور حسابی
مرد نخستین روایت زندگی مردی که در چندین رشته علمی تحصیلی کرده و چندین زبان را هم تسلط کامل دارد و علاوه بر همه اینها، قرآن و دیوان حافظ را هم از حفظ بوده و سابقه استادی دانشگاه تا نمایندگی مجلس و وزیر شدن هم در کارنامهاش دارد، جذابیتهایی متفاوت برای هر مخاطبی ایجاد میکند.
کتاب مرد نخستین جزو آن دسته از کتابهاست که باید خواند! آنقدر که صحنههای تلاش و فعالیتهای علمی و مطالعاتی نقش اول کتاب، یعنی پروفسور سیدمحمود حسابی، برای امروز دانشجویان ما شاید عجیب جلوه کند.
«سیدمحمود» از آن دسته از آدمهاست که «حسابی» از لحظههای عمرش در تحصیل رشتههای مختلف و خدمترسانی بهره برده و نقشهای مختلفی در پیشبرد حرکت فنی و صنعتی کشور عزیزمان ایفا کرده است؛ ادبیات، راه و ساختمان، نجوم، ریاضی، بیولوژی، مهندسی برق و مهندسی معدن جزو تحصیلات سیدمحمود حسابی بود و دکترای فیزیک خود را نیز در دانشگاه سوربن فرانسه به پایان رساند.
دکتر حسابی با اتمام تحصیلات و بازگشتش به ایران باعثوبانی خیلی از خدمات از جمله تأسیس دانشکده فنی تهران، راهاندازی نخستین دستگاه رادیولوژی، ایجاد نخستین ایستگاه هواشناسی و... شد. بهدلیل پیشرو بودن در حرکت علمی و تخصصی فیزیک در ایران، لقب پدر فیزیک ایران به دکتر حسابی تعلق گرفت و در سال ۱۹۹۰ میلادی نیز بهعنوان «مرد اول علمی جهان» انتخاب شد.
مرد نخستین را محمود اکبرزاده به نگارش درآورده و با همکاری انتشارات سوره مهر در ۲۲۴ صفحه برای علاقهمندان عرضه کرده است.
کامبوزیا؛ روایت دانشمندی در تبعید
خیلی اوقات که با داستان زندگی پربار بعضی آدمها مواجه میشویم، به مقایسهای منطقی از زندگی خود با آنها مبتلا میشویم و پردازنده ذهن ناخودآگاه به مرور فرصتها و تنبلیها و کمکاریهایی که در عرصه عمر خود برای خوبتر شدن داشتیم، مشغول میشود! داستان زندگی امیرتوکل کامبوزیا هم جزو همین نمونهها است که مثال آینه هستند و انسان وقتی خود را در آنها میبیند، شرمنده میشود! مردی که به چندین زبان تسلط داشت و در رشتههای مختلف علمی و دینی صاحب مطالعات گسترده و تخصصی بود؛ اما بهخاطر ابراز اعتقادات دینی در اجتماعات و دشمنی و مخالفتی که با خاندان پهلوی، یهود و صهیونیسم داشت، مورد غضب حکومت پهلوی قرار گرفت و محکوم به اعدام شد!
هرچند با وساطت یکی از بزرگان از اعدام نجات پیدا میکند، مجبورش میکنند برای ادامه زندگی، باقی عمر خود را در یکی از نقاط دورافتاده ایران بگذراند. دانشمند داستان کتاب ما، شورهزارهای اطراف زاهدان را که دارای هیچگونه امکانات اولیهای نبود، بهعنوان محل جدید زندگی خود و خانواده انتخاب میکند و فقط بعد از چند سال اقامت در آن، زمین شورهزار را تبدیل به یک بهشت پرمحصول با وسعت ۱۷۰ هکتار تبدیل مینماید! اما حتی تبعید و ایجاد محدویت برای استاد کامبوزیا باعث نشد نبوغ و سطح مطالعات و دانش این شخصیت از دید دانشمندان و دانشجویان اروپایی دور بماند و آنها را پیوسته برای مشورت و دیدار با استاد به ایران میکشاند.
هرچند که عوامل رژیم شاهنشاهی و یهود، زبان و قلم گویای این مرد را دوام نیاوردند و در ۱۳۵۳، او را با مسمومیت به شهادت رساندند. کتاب کامبوزیا که گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی در ۱۴۴ صفحه زحمت نگارش آن را کشیده، مملو از ماجراهای جذاب و حیرتانگیز این دانشمند ناشناخته ایرانی است و حتی میتوان از این کتاب و از داستان زندگی این مرد بهعنوان یک کتاب انگیزشی برای گرمتر شدن موتور درسخواندن و تحصیل علم دانشآموزان و دانشجویان استفاده کرد!
بیستوهفت نفر
دانشجویان وقتی وارد دانشگاه میشوند، نمیدانند که ممکن است بیانگیزه شوند، نتوانند وظایفشان را تشخیص دهند، اعتقاد قلبیشان را به حل مشکلات و موفقیت از دست بدهند یا درباره آیندهشان دچار ابهام شوند و اعتمادبهنفس خود را از دست بدهند و جذب حواشی دانشگاه و مسائل سیاسی و ... شوند و گسست معنوی و اخلاقی پیدا کنند یا دچار تقلیدهای کورکورانه شوند.
همه بیست و اندی داستان کتاب را ۲۷ شخصیت در فضای مراودات دانشجویی و دانشگاه رقم میزنند و اتفاقات و صحنههایی را خلق میکنند که هر دانشجویی در دوران تحصیلش ممکن است با آنها مواجه شود.
یک کارکرد خوب این داستانها علاج واقعه قبل از وقوع است!چون هر داستان، یک رفتار، یک تصمیم، یک انتخاب و یک موقعیت را که صدها و هزاران دانشجو در آن قبلاً قرار گرفته و تجربه کردهاند، بازطراحی نموده و بهترین طرز مواجهه با آن را در قالب داستان به مخاطب ارائه میکند. دانشجوی مخاطب کتاب نیز با خواندن این داستانها، آداب زندگی دانشجویی را بهتر درک میکند و به این میرسد که میتواند هم از مصادیق شخصیتهای مطلوب کتاب باشد و اگر حواسش را هم جمع نکند، ممکن است مصداقی از شخصیتهای ناموفق گردد! هرچند مخاطبان این کتاب ظاهراً دانشجویان جدیدالورود هستند، برای دانشجویان سال بالاتر و حتی غیردانشجویان هم قطعاً خواندن این داستانها خالی از لطف نیست.
محمدرضا نجفی خالق این اثر است و انتشارات سدید آن را در ۲۰۶ صفحه به دنیای کتاب عرضه کرده است.
تشکل تراز (مجموعه توصیههای رهبر انقلاب به تشکلهای دانشجویی)
مجتبی رئیسی، نویسنده کتاب تشکل تراز، در زمان دانشجویی با فعالیت در تشکلهای دانشجویی و مشاهده برخی اشتباهات در میان فعالان دانشجویی و شرکت در گعدهها و مباحثه پیرامون گرههای ذهنی، متوجه ناآگاهی بخشی از بدنه دانشگاهی با رسالت جنبش دانشجویی و وظایف تشکلهای دانشجویی میشود. متأسفانه ادامه این وضعیت خود سبب رشد رویههای اشتباه در مطالبهگری از مسئولان و مواجهه نامناسب با سلایق مختلف در درون تشکّل و برخوردهای غلط با تشکلهای مخالف شده و به تعریف غلط از فعالیتهای سیاسی در دانشگاه و... منجر میشود.
همین نگاه، انگیزه پژوهشی نویسنده درباره گردآوری کتابی پیرامون الزامات تشکل دانشجویی انقلابی مبتنی بر بایدها و نبایدهای تشکلهای دانشجویی و تبیین رسالت آن مبتنی بر دیدگاه رهبر معظم انقلاب میشود؛ زیرا آگاه نبودن از نظرات، انتظارات و توصیههای رهبر انقلاب و انتقال آنها به جامعه فعالان تشکلهای دانشجویی، موجب شکلگیری برخی رویههای اشتباه در تشکلهای دانشجویی حتی با نیت تقویت جبهه انقلاب شده است! مباحث نظری و تحلیلی مهم دیگری که در فعالیت تشکلهای دانشجویی مؤثر هستند نیز در این کتاب ۱۹۲ صفحهای که با تلاش نشر راهیار منتشر شده، گنجانده شده است.
خاطرات سفیر
کتاب از زبان خالق کتاب «بهعنوان دانشجوی ممتاز، موفق به دریافت بورس دوره دکترا در رشته طراحی صنعتی شدم. علاقه شخصی و بررسیهای مطالعاتی پیرامون موضوع رسالهام، من را در انتخاب کشور فرانسه مطمئنتر کرد و سرانجام راهی پاریس شدم. پایم که رسید به فرانسه، با اولین رفتارها و سؤالهایی که درباره حجابم میشد و بهخصوص درباره وضعیت و شرایط ایران، متوجه شدم آنجا کسی من را نمیبیند. آنکه آنها میدیدند و با او سر صحبت را باز میکردند، یک مسلمان ایرانی بود، نه نیلوفر شادمهری. آنها چیز زیادی از ایران نمیدانستند. اگر بخواهم دقیقتر بگویم، شناختی که از ایران داشتند، فاصله زیادی حتی با واقعیت داشت؛ چه رسد به حقیقت و من شدم ایران! من باید پاسخگوی همه نقاط قوت و ضعف ایران میبودم. انگار من مسئول همه شرایط و وقایع بودم. چارهای نبود و البته از این ناچاری ناراضی هم نبودم. من ناخواسته واسطه انتقال بخشی از اطلاعات شده بودم و این فرصتی بود تا آنطور که بایدوشاید، وظیفهام را انجام دهم. تصمیم گرفته شده بود! من سفیر ایران بودم و حافظ منافع کشورم و مردمش.»
نیلوفر شادمهری هرچند برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری به فرانسه رفته بود، سفیری شد برای دفاع از حقیقت اسلام. مواجهه او با آدمهای مختلف و اتفاقات متفاوت این خاطرات را جذابتر میکند؛ از قبول نشدنش در بهترین دانشگاه فرانسه تنها به دلیل حجابش و دست ندادن با سرشناسترین اساتید مرد تا برگزاری دعای عهد در اتاق خوابگاه و خواندن دعای کمیل!
کتاب ۲۲۴ صفحهای خاطرات سفیر توسط انتشارات سوره مهر برای علاقهمندان عرضه شده و با نگارشی ساده و صمیمی، خوانندگان را به خوابگاهی در پاریس میبرد و آنها را در رویدادها، تجربهها و خاطرات شنیدنی خود شریک میکند.
دانشگاه و دانشجوی انقلابی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی
بیاناتی که رهبر معظم انقلاب طی ۲۷ سال درباره دانشگاه و دانشجوی انقلابی در جمع مردم، مسئولان، اساتید دانشگاهها و دانشجوها داشتهاند، محور گردآوری کتاب «دانشگاه و دانشجوی انقلابی از دیدگاه رهبر انقلاب اسلامی» شده است.
حسن قدوسیزاده در سه فصل این کتاب بیش از ۱۵۰ نکته را در خصوص انقلاب اسلامی، ویژگیها و وظایف دانشگاه و دانشجوی انقلابی تدوین نموده است. در فصل دوم کتاب از زبان رهبر انقلاب میخوانیم: «دانشگاه نظام جمهوری اسلامی، باید کسانی را تربیت بکند که تکیه این نظام، به آنها باشد؛ یعنی این نظام، از لحاظ علمی و عملی و مدیریت و گشودن گرههای ریزودرشت بر سر راه زندگی این ملت، به آنها تکیه کند. مگر غیر از این است؟! دانشگاه برای چیست؟ مگر بیعلم، میشود زندگی کرد؟ میشود پیش رفت؟ میشود به حقوق ملی خود واقف شد، یا آن حقوق را به دست آورد، یا در راه آنها به مبارزاتِ درست دست زد؟ ملتی که علم ندارد، محکوم به عقبماندگی و ذلّت و بارکشی و بداخلاقی و دون و فرودستی در معادلات جهانی است.»
نشر معارف در ۱۶۰ صفحه این کتاب را به دنیای کتابخوانها معرفی کرده است.
تشکل دهه پیشرفت: شیوهنامه حضور فکری و مطالباتی مجموعههای دانشجویی در مسائل کشور
کتاب تشکل دهه پیشرفت از نقش تشکلهای دانشجویی در پاسخگویی به مطالبات عمومی و بایستههای یک تشکل سازنده دانشجویی با مخاطب حرف میزند.
محمدصادق شهبازی، نویسنده کتاب، از ضرورت تداوم آرمانگرایی و تعمیق حرکتهای دانشجویی بهعنوان پیشران جامعه میگوید و به تبیین ابعاد نظری و عملی چگونگی حضور فکری و فیزیکی دانشجوها در مسائل عینی کشور میپردازد. کتاب علاوه بر گشودن عرصههای جدید آرمانگرایی برای دانشجویان، فعالیت دانشجویی را به مسائل عینی زندگی مردم و پیشرفت کشور گره میزند.
الزامات دهه پیشرفت و عدالت و جنبش دانشجویی ویژه آن، در بخش اول این کتاب مرور میشود و بررسی وضع موجود و مشکلات و آسیبهای کارهای دانشجویی، بهویژه در حوزه علمی و تخصصی، در بخش دوم پرداخته میشود. فصل سوم بر بایدها و نبایدهای عملی نقشآفرینی جنبش دانشجویی در مسائل کشور، تمرکز کرده و به تبیین جایگاه گفتمانسازانه و مطالبهگرانه جنبش دانشجویی توجه کرده است. گامهای عملیاتی از مسئلهیابی و اولویتگذاری تا نحوه نقشآفرینی و استفاده از ابزارهای خاص محیط دانشجویی و در نهایت ملاحظات عملی و شبهههای مربوط به مسئله در فصل چهارم تبیین میشود.
در فصل آخر نیز به بررسی تجربیات موفق در فرآیند یا نتیجه در نقشآفرینی جنبش دانشجویی در مسائل کشور پرداخته که در حوزههای مختلف سیاست خارجی، حقوقی، اقتصادی، کشاورزی، نظام سلامت، صنعتی و... با ذکر مثالهای عینی، الگوی عملی را برای علاقهمندان تبیین کرده است.
این کتاب از مبانی تا ملاحظات عملی و ارائه الگو را نهتنها برای تشکلهای دانشجویی که برای سایر مجموعههای مردمی و نخبگانی که در سطح ملی یا منطقهای سودای نقشآفرینی در مسائل کشور را دارند، چارچوبی دقیق و عملیاتی را فراهم کرده است. نشر معارف در ۱۲۴ صفحه این کتاب را برای علاقهمندان عرضه کرده است.
دخترانههای در گوشی: مهارتافزایی دختران دانشجو
دخترانههای در گوشی تجربیات دخترانی است که از دوران دانشجویی خود میگویند و حالا این تجربیات را در قالب خاطره برای دانشجویانی که میخواهند وارد دانشگاه بشوند، مهیّا کردهاند.
آگاهی از مهارتهای زندگی برای دختران دانشجو و دغدغههای پدر و مادرها از دوران دانشجویی دخترشان بهانه نوشتن این کتاب بوده است. از مهارتهای جزوهبرداری و چگونگی استفاده از امکانات جانبی دانشگاه و مدیریت اقتصادی در این کتاب برای مخاطب گفته شده تا تعامل با اساتید و بخش اداری دانشگاه تا تجربههای خوابگاهی و نوع تعامل با جنس مخالف و مهارت ارتباط با خانواده در دوران دانشجویی و...
درست است که بعضی خاطرات و تجربههای این کتاب ظاهراً فقط ویژه دختران دانشجوست، اما تجربهها و ریزهکاریهایی که در لابهلای داستانکهای کتاب در تعامل با درس و دانشگاه اشاره شده، بسیار کاربردی و موردنیاز همه دانشجویان از جمله آقایان است. ۲۱۶ صفحه این کتاب توسط گروه نویسندگان شمسه تدارک دیده شده و انتشار کتاب بر عهده نشر مهرستان بوده است.
در هیاهوی سکوت
در هیاهوی سکوت روایتی مستند از زندگی شهید عباس ورامینی، از دانشجویان مؤثر در تسخیر لانه جاسوسی است. این شهید عزیز در دو مقطع انقلاب و جنگ تحمیلی، جایگاهی مهم و اثرگذاری داشته است. عباس ورامینی عضو کمیته استقبال از امام در سال ۱۳۵۷ بود و از روز دوم تسخیر لانه جاسوسی بهعنوان جانشین عملیات فعالیتش را شروع کرد. حضور او در لانه جاسوسی منجر به آشنا شدن با همسرش و ازدواج آن دو شد.
زندگی مؤثر و پرخیروبرکت شهید ورامینی با حضور در مناطق محروم کشور در همان سالهای ابتدایی انقلاب با هدف نبرد با فقر و شرکت در مبارزه با منافقین و حضور در کردستان و مقابله با اشرار و کومله و همچنین اعزام به جبهههای نبرد و مقابله با بعثیها از همان روزهای نخست آغاز جنگ تحمیلی تا حضور در عملیات بیتالمقدس برای فتح خرمشهر ادامه پیدا کرد. عباس ورامینی، مسئول آموزش نظامی دانشجویان پیرو خط امام، مسئول آموزش تاکتیکی بسیج تهران، فرمانده گروهان یک گردان حبیب در عملیات فتحالمبین، معاون گردان مقداد در عملیات بیتالمقدس و ... بود.
معاونت شهید حاج ابراهیم همت در لشکر محمد رسولالله، آخرین جایگاه خدمترسانی شهید ورامینی شد که بالأخره به آرزویش رسید و در عملیات والفجر چهار به فیض شهادت رسید.
توفیق نگارش کتاب این شهید بزرگوار نصیب جواد کلاته شده و نشر ۲۷ بعثت آن را به دنیای کتابخوانها عرضه کرده است.
برنامهنویس
وحید حسنی در کتاب برنامهنویس رمانی را خلق کرده که رویدادهای آن همزمان با اتفاقات سال ۸۸ است. شخصیت اصلی این رمان بهعنوان یک دانشجوی مسلط به کدنویسی و هک بهطور ناخواسته درگیر مسائل سیاسی و اجتماعی ایام فتنه آن سال میشود. شناخت بخشی از این جریانات موضوع کاری او شده و داستان را بهپیش میبرد.
با هم بخشی از این کتاب را میخوانیم: «روزهای اول دغدغهام پیداکردن دوربینها، سردرآوردن از کدهای شبکه و رمزهای ابَرسِرورهای دانشگاه بود. خیلی سریعتر از آنچه فکر میکردم آنها را پیدا کردم. گمان میکردم باید این کار بخشی از اُختشدن با دانشگاه و محیط جدید باشد. بعد از آنکه به منطقه اطلاعاتی دیگری در شهر رفتم تا از آنجا از فهرست کل اطلاعات دانشگاه رونوشتی بگیرم، دیگر حس کردم کاری برای انجامدادن در دانشگاه ندارم. کاملاً با دانشگاه اُخت شده بودم. به خودم قول داده بودم برنامهنویس خوبی باشم؛ یک هکرِ سفید. نه یکبار نمرهای از خودم جابهجا کردم و نه به کسی گفتم میتوانم زندگی کاریشان را بگذارم جلوی رویشان. حتی صورتجلسات و مصوبات حوزه ریاست را به نشریات دانشجویی که برای اینطور چیزها بدجور اشتیاق داشتند، نفرستادم. برای اینکه تمرین کدنویسی کنم، خیلی جاها مراکز و وبسایتها وجود داشت که خوراک هککردن بودند؛ ولی میدانستم هککردن و وارد سیستم شدن در فضای کشور خوب نیست. هر لحظه ممکن است بیمقدمه دو تا آقای محترم بیایند بالای سرت و بگویند: «آقا میشود با ما بیایید...؟ لپتاپتان را هم بیاورید.»
این کتاب با همت انتشارات سوره مهر در ۲۰۰ صفحه برای مخاطبین ارائه شده است.