خبرگزاری فارس لرستان- نسرین صفربیرانوند، محمد کولیوند که فارغالتحصیل دانشگاه فرهنگیان است، امسال به عنوان معلم فعالیت خود را در مدرسه آغاز کرده است، میگوید: من از زمانی که خودم را شناختم مادرم درگیر فعالیتهای خدا پسندانه بود، پس از فوت مادرم متوجه شدم که وی در زمان حیات سرپرست یک کودک بی بضاعت بوده و مبلغی از حقوقش کسر میشد، زمانی که آموزش و پرورش موضوع را با ما در میان گذاشت احساس کردم نباید کاری را که مادرم شروع کرده نیمه تمام رها کنم و باید به شکلی زحمات مادرم را جبران کنم.
برخی از اتفاقات ناخواسته است
او که در صحبتهایش هیجان و شور و شوق برای کمک به نیازمندان پیدا است، با تواضع میگوید:من کننده کار از صفر تا صد نیستم من هم موج کوچکی بودم از این دریای بیکران که دلی به سمت کارهای خدا پسندانه روی آوردهاند.
واقعیت این است که یک سری اتفاقات در زندگی انسان رخ میدهد که خود انسان هیچ نقشی در به وجود آوردن آنها ندارد، بخشی از فعالیتهای من هم ناخواسته بود وقتی به خود آمدم که بخشی از مسیر را رفته بودم.
جریان سازی در دانشگاه
کولیوند از چگونگی ورود به فعالیتهای خدا پسندانهاش میگوید: وارد دانشگاه که شدم و یک بستر و محیط بزرگتر را تجربه کردم جریانی را با کمک بچههای دانشگاه راهاندازی کردم، به واسطه رفاقتی که با بچهها داشتم یک جاهایی اجبار هم میکردم و بچهها آنقدر پاک بودند که هیچ کسی نه نمیگفت.
اولین حقوقی که سال ۹۶ هنگام تحصیل در دانشگاه فرهنگیان دریافت کردیم ۳۳۰ هزار تومان بود، در آغاز آورده هر نفر تنها ۱۰ هزار تومان بود که ماهانه دو و نیم میلیون تا سه میلیون تومان جمع میشد و در آن شرایط رقم قابل توجهی بود.
افزایش ارتباط و کارهای بیشتر
با پولی که جمع میشد هر ماه هفتاد تا هشتاد پک مواد غذایی برای بچههای بی بضاعت تهیه میکردیم، به مرور زمان و با برقراری ارتباط با دانشگاههای دیگر و افزایش آورده چند کار بزرگ و خوب انجام دادیم.
علاوه بر تهیه مواد غذایی، تامین لوازم التحریر، اقلام زندگی، پول نقد و دارو را هم در دستور کار قرار دادیم، صفر تا صد کار ما مردمی و بیشتر دانشجویان فعالیت داشتند، اکثر مواقع دانشجویان برای تامین وسایل مورد نیاز سراغ خانواده و اقوام خود میرفتند.
اما بعضی جاها که نمیتوانستیم از پس هزینهها بربیاییم با خیرین ارتباط برقرار میکردیم، به عنوان نمونه پنجاه درصد آورده را خودمان تامین و مابقی را از دیگران کمک میگرفتیم، خاله خودم و سه خیر بازاری پای ثابت کارها بودند و هر سری که مراجعه میکنیم نه نمیگویند، برای تهیه جهیزیه هم سه مغازهدار پای کار هستند که معمولا نصف هزینه را خودشان تقبل میکنند، در واقع یک شبکه گسترده با همین بچهها تشکیل شده است.
تاکنون توانستیم سه دست جهیزیه کامل را تهیه کنیم، اما ملزومات اولیه را هم در کنار این جهیزیههای کامل تامین کردهایم به عنوان نمونه یک قلم از جهیزیه زوجی کم بوده آن را تهیه کردیم.
محلههای کم برخوردار هدف ما بود
او به منطقه و جامعه هدف خود برای انجام کارهای خیر اشاره میکند و میگوید: استارت کار ما منطقه اسدآبادی مدرسه حضرت رقیه بود، مادرم بعد از ازدواج خدمتش در منطقه اسدآبادی بود از طرفی خود ما هم با محله آشنایی داشتیم و چون معلم و ماموریت محور بودیم با مراجعه به مدرسه و از روی لیست دانش آموزان خانوادههای نیازمند را شناسایی میکردیم، البته بعدها به دلیل ارتباط گسترده محلههای پشته حسین آباد، پشت بازار و فلک الدین هم جزو جامعه هدف ما شد.
پس از شناسایی و بازدید اولویت بندی میکردیم که نیاز آنها در چه سطحی است، به عنوان نمونه یک خانواده غذایی، دیگری لوازم خانگی هر کسی نیازی داشت.
او در ادامه صحبتهایش از احساسش هنگامی که خوشحالی دیگران را میبیند، میگوید: صادقانه بگویم گاهی تامین نیاز و خواسته خانوادهها در توان ما نبود به تعبیری کاری از دستمان بر نمیآمد، اما پای درد دلشان مینشستیم و صحبتشان را گوش میکردیم متاسفانه در فضای کنونی کشور مردم نیاز به شنیده شدن دارند، ما هم سعی میکردیم با شنیدن حرفشان کاری کنیم که امید به زندگی را از دست ندهند.
اما زمانی که میبینی یک بچه با مدادی خوشحال میشود لذتی وصف نشدنی در تو ایجاد میشود و از عمق وجود خوشحال میشوی و به نظر من لذتی بالاتر از این نیست که لبخند را روی لبان کسی بنشانی.
من معتقدم انسانی که میتواند با کاری ساده باعث خوشحالی دیگران شود اگر انجام ندهد باید در انسانیتش شک کرد.
قصه ما سراسر خوبی است
این قصه سراسر اتفاقات خوب بود، درمحله اسدآبادی هر خانهی که مراجعه میکردم همه مادرم را میشناختند از یک طرف احساس غرور میکردم از طرف دیگر خجالت میکشیدم که چرا از قافله عقب ماندهام.
در جریان سیل پلدخترنیمه شعبان جشن را در آنجا برگزار کردیم و بین دانش آموزان لوازم التحریر و آب نبات پخش کردیم لبخند بچهها را هیچگاه فراموش نمیکنم، اما خوشحالی زوجی که به خاطر چند وسیله ماهها معطل شده بودن وقتی توانستیم لوازم را تهیه کنیم و بلافاصله یک هفته بعد عروسی گرفتند توصیفش سخت است که چقدر خوشحال شدند.
اوبه نقش و حضور همسرش در کارهای خداپسندانه نیز اشاره میکند و میگوید: همسرم پا به پای من که نه حتی جلوتر از من در این سالها پیش آمده ، وی قبل ازمن درکارهای خیر فعالیت داشته و همین مرا دلگرم میکند سبب آشنایی من با همسرم هم فعالیتهای خداپسندانه بود، اما نکته جالب اینجا است که همسرم از دانشآموزان قدیمی مادرم بود.
کار بچه ها دلی است
او میگوید: این کارها دلی است، بچهها با دلشان میآیند نه عضو نهادی هستند و نه انتظاری دارند همه فعالیتها خود جوش و مردمی است، من به این نتیجه رسیدم که کار گروهی نتیجه مطلوب تری در بر دارد.
من معتقدم: کار خیر سفرهی است که خدا پهن کرده هر کس به اندازه رزقش و پیمانهی که خدا تعیین کرده برمیدارد.
کف خیابان خیلی نیروداریم اما ضعف اینجاست که این آدمها هدفمند دور هم جمع نشدهاند، جریان کارهای خیر در لرستان با وجود نوع دوستی که در ذات آنها وجود دارد ضربان ضعیفی است چون کسی نیست که لیدر باشد و تقویت کند.
اما در مورد فرهنگ سازی برای کارهای خیر و خداپسندانه همانطور که حضرت آقا فرمایش کردند مستندسازی کنید، باید کارهایی که انجام میشود مستند سازی شوند حتی اگر در قالب یک عکس ساده باشد.
در شرایط کنونی رسانهها موذن جامعه هستند
از خبرگزاری فارس که همیشه به عنوان یک خبرگزاری مرجع اخبار آن را دنبال میکنم و نقش بسزایی در آگاه سازی جامعه دارد تشکر میکنم.
شهید بهشتی زمانی از دانشجویان به عنوان موذن جامعه یاد میکند، اما در شرایط کنونی رسانهها موذن جامعه هستند و میتوانند در همه امور از جمله کارهای خیر و خدا پسندانه جریان سازی کنند، در واقع رسانهها به ویژه خبرگزاری فارس وظیفه خطیری برعهده دارد.
انتهای پیام/م