دکتر هادی انصاری، تحصیلکرده دکترای زبان و ادبیات فارسی، در مقاله خود با عنوان «درست بنویسیم و درست بخوانیم» که آن را در اختیار ایسنا قرار داده است، مینویسد: درباره درست خواندن و گفتن و نوشتن، تاکنون بسیار گفتهاند و نوشتهاند و شنیدهایم و خواندهایم؛ ولی کافی نیست. پاسداشت زبان فارسی و برطرف کردن اشکالها، نمیتواند به چندنوشته، برنامه، کتاب و جزوه منحصر باشد و اگر هر روز هم یادآوری شود، تکراری نخواهد بود و تأثیرخود را خواهد گذاشت.
گَرته برداری
اصطلاح گَرتهبرداری یعنی ترجمهی لفظ به لفظ واژه، ترکیب یا عبارتهای زبانهای غربی به ویژه انگلیسی و فرانسوی به زبان فارسی؛ اصطلاحات زبان مبدأ در زبان خودشان (انگلیسی و فرانسوی) کاربرد معنایی دارند ولی در زبان ما، با قوانین زبان فارسی سازگاری ندارند. بسیاری از اشکالهای موجود در آثار زبان فارسی، همین ترجمههایی است که روزگاری، برخی مترجمان با بیتوجّهی، در زبان فارسی رایج کردهاند. ذیلاً نمونههایی را ذکر میکنیم. (شکل درست جمله داخل پراتتز نوشته شده است).
آتش گشودن
(در فارسی باید گفت: تیراندازی کردن، شلیک کردن، به آتش بستن) مانند:
رزمندگان بر روی دشمن آتش گشودند. (رزمندگان تیراندازی کردند یا شلیک کردند)
اتوبوس گرفتن
(در فارسی باید گفت: سواراتوبوس شدن) مانند:
اتوبوس گرفتم تا به دیدارش بروم. (سواراتوبوس شدم تا به دیدارش بروم)
این...
(ساختی از استن) که... (در فارسی، این و استن حذف میشود) مانند:
این خداست که به ما این همه نعمت عطا کرده است. (خدا به ما این همه نعمت عطا کرده است)
این ماییم که باید برای حلّ مشکل، چارهاندیشی کنیم. (ما باید برای حلّ مشکل، چارهاندیشی کنیم)
باورداشتن به...
(در فارسی باید گفت:... را باور داشتن) مانند:
مابه تکامل جهان باور داریم. (ما تکامل جهان را باور داریم)
برای شروع
(در فارسی باید گفت: در ابتدا، عجالتاً، فعلاً) مانند:
چند برنامه داریم که میخواهیم برای شروع، سرودی پخش کنیم. (در ابتدا، سرودی را پخش میکنیم)
به اندازهی کافی
(در فارسی باید گفت: آن اندازه، آن قدر، به حدّی) مانند:
مردم به اندازهی کافی گرفتاری داشتند که... (مردم به حدّی گرفتاری داشتند که...)
به زحمت
(در فارسی باید گفت: کم، کمی، خیلی کم، به ندرت) مانند:
او به زحمت حرف میزند. ( او خیلی کم حرف میزند)
به زحمت، کسی از آن واقعه آگاه است. ( کمتر کسی از آن واقعه آگاه است)
قدّش به زحمت بلندتر از من بود. ( قدّش کمی بلندتر از من بود)
به زودی
(در فارسی بایدگفت: اندکی بعد، خیلی زود، لحظهای بعد، تا چند لحظهی دیگر) مانند:
به زودی آنجا رسیدیم. (اندکی بعد آنجا رسیدیم)
به زودی در شهر پدیدار شد. (لحظه@ای بعد پیدا شد)
به زودی نصف شب میسد.(تا چندلحظه ی دیگر شب می شد)
به عنوانِ ...
(در فارسی از جملهها حذف میشود) مانند:
او خود را به عنوانِ یک شخص مهم تلقّی میکند. (او خود را یک شخص مهم تلقّی میکند)
دانشمندان، زبان را به عنوانِ یک نهاد اجتماعی میشناسند. (دانشمندان، زبان را یک نهاد اجتماعی میشناسند)
به نوبهی خود
(درفارسی حذف میشود یا از نیز و هم استفاده میشود) مانند:
ارسطو به نوبهی خود شاگرد افلاطون بود. (ارسطو شاگرد افلاطون بود)
من به نوبهی خود از دست اندکاران تشکّر میکنم. (من هم از دست اندرکاران تشکّر میکنم)
بیتفاوت
(در فارسی باید گفت: بیعلاقه، بیاعتنا، بیتوجّه) مانند:
او به این گونه کارها بیتفاوت است. (او به این گونه کارها بیاعتنا یا بیعلاقه است).
پیاده کردن
(در فارسی بایدگفت: اجراکردن، عملی کردن، فعلیّت بخشیدن، مُحقَّق کردن) مانند:
این اصول را باید پیاده کرد. (این اصول را باید اجرا کرد)
برنامهای تنظیم کرده که میخواهد پیاده کند. (برنامهای تنظیم کرده که میخواهد عملی یا اجرا کند)
تجربه کردن
(در فارسی با توجه به معنای جمله تغییر مییابد) مانند:
بسیاری از شهرها پاییز را تجربه کردهاند. (در بسیاری از شهرها پاییز فرارسیده است)
او هرگز فقر را تجربه نکرده بود. (او هرگز با فقر آشنا نبوده یا فقیر نبوده است)
توانستن
(در فارسی باید گفت: امکان داشتن، مُمکن بودن، احتمال داشتن) مانند:
این کودک میتواند دو سال داشته باشد. (این کودک ممکن است دو ساله باشد)
این سبزیها میتواند آلوده باشد. (این سبزیها احتمال یا امکان دارد آلوده باشد)
روی کسی حساب کردن
(در فارسی باید گفت: به کسی امید داشتن، اطمینان داشتن، توکّل کردن) مانند:
من واقعاً روی تو حساب میکنم. (من واقعاً به تو امید دارم)
پدرم روی من حساب باز کرده بود. (پدرم به من خیلی امیدوار بود یا امید داشت)
حمّام گرفتن
(در فارسی باید گفت: استحمام کردن، شُستوشو کردن، به حمّام رفتن) مانند:
ما هنوز حمام نگرفته بودیم. (ما هنوز استحمام نکرده بودیم یا به حمام نرفته بودیم)
داشتن
(در فارسی با توجه به معنای جمله تغییر مییابد) مانند:
اگر ممکن است توضیحی داشته باشید در این باره. (اگر ممکن است در این باره توضیحی بدهید)
میخواهیم خدمت شما سرودی را داشته باشیم. (میخواهیم برای شما سرودی پخش کنیم)
در جریان قرار دادن یا بودن
(در فارسی باید گفت: اطلاع دادن، آگاه کردن، خبر داشتن) مانند:
شما را در جریان اخبار این ساعت قرار میدهیم. (اخبار این ساعت را به اطلاع شما میرسانیم)
گفتم میدانی چه اتفاقی افتاده؟ گفت: در جریانم. (گفت: از اتفاق، خبر دارم یا باخبرم)
در رابطه با، در ارتباط با
(در فارسی باید گفت: دربارهی، برای، به منظورِ ) مانند:
در ارتباط با کارخودتان صحبتی دارید؟ ( دربارهی کارخودتان صحبتی دارید؟)
رفتن که...
(در فارسی با توجه به معنای جمله تغییر مییابد) مانند:
شاه اسماعیل میرفت که در جنگ پیروز شود. (شاه اسماعیل کم مانده بود که پیروز شود)
میرویم که داشته باشیم بازی ایران و... را. (چند لحظهی بعد بازی ایران و ... را با هم میبینیم)
رنج بردن از...
(در فاسی باید گفت: دچار شدن یا مبتلا شدن به...) مانند:
این کتاب، از بینظمی عجیبی رنج میبَرَد. ( این کتاب به بینظمی دچار شده یا بینظمی فراوان دارد)
شهر کابُل اغلب شبها از کمبود برق رنج برده است. (شهر کابل اغلب شبها دچار کمبود برق بوده است)
کلاس گذاشتن
(در فارسی با توجه به معنای جمله تغییر مییابد) مانند:
اینها با این کارشان، برای ما کلاس گذاشتهاند.( این ها هم خودشان را بسیار ارزشمند پنداشتهاند یا میدانند)
نقطه نظر
(در فارسی باید گفت: نظرگاه، نظر، دیدگاه) مانند:
از نقطه نظر پزشکی، این کار اشکال دارد. (از نظر پزشکی، این کار اشکال دارد)
انتهای پیام