مرگ نوزاد در تهران رخ داد.در جریان مرگ نوزاد مادرش به او ترامادول خورانده بود.بعد از مرگ نوزاد مادر و پدرش بازداشت شدند.مادر به مرگ نوزاد با ترامادول اعتراف کرد.رسیدگی به پرونده مرگ نوزاد ادامه دارد.
به گزارش خبرنگار جنایی رکنا، 25 مرداد امسال مرگ مشکوک یک نوزاد 7 روزه در یکی از بیمارستان های تهران،توسط کادر درمان بیمارستان به ماموران پلیس پایتخت گزارش شد و رسیدگی در جریان قضایی قرار گرفت.
بنا بر تشخیص پزشکان،علت فوت نوزاد مسمویت بالای دارویی اعلام شد.در حالی که پدر و مادر این نوزاد،با وخیم شدن حال فرزند خود، او را در بیمارستان رها کرده و متواری شده بودند، بازپرس پرونده دستور شناسایی و بازداشت آنها را صادر کرد و بالاخره به دام ماموران پلیس افتادند.
این زوج جوان که هر دو گرفتار اعتیاد هستند در اظهارات اولیه شان،خود را بیگناه خواندند و مادر نوزاد ادعا کرد زن عموی نوزاد به او ترامادول خورانده است.با دستور بازپرس پرونده زن عموی نوزاد نیز بازداشت شد اما او نیز ادعای بیگناهی کرد.
حال که 4 ماه از حادثه می گذرد،زن جوان بالاخره او در شعبه چهارم بازپرسی دادسرای جنایی تهران، نزد بازپرس حبیب الله صادقی لب به اعتراف گشود و به خوارندن ترامادول منجر به مرگ نوزاد اعتراف کرد.
او در اعتراف به خوراندن ترامادول به نوزاد گفت:«من و همسرم هر دو اعتیاد داریم.من در دوران بارداری هم مواد مخدر مصرف می کردم و برای همین وقتی فرزندم به دنیا آمد،او هم آلوده شده بود.در روزهای اول بعد از تولدش بیقرار بود و من برای اینکه کمی از بی تابی او کم شود،به او مقداری ترامادول دادم.فکرش را نمی کردم که باعث مرگ او شود.چند ساعت بعد از خوراندن ترامادول بود که پسرم تشنج کرد و حالش خیلی بد شد که او را به بیمارستان رساندیم اما دیگر فایده نداشت و او فوت کرد.»
زن جوان بعد از اعتراف به خوراندن به نوزادش در حالی که به شدت اظهار ناراحتی می کرد اظهار داشت که قصد کشتن فرزندش را نداشته و تنها به دلیل یک اتفاق این حادثه رخ داده است.در ادامه گفتگوی خبرنگار رکنا با زن جوان متهم را بخوانید.
چرا به نوزاد 7 روزه ترامادول دادی؟
فکرش را هم نمی کردم این اتفاق بیفتد.من فرزندم را دوست داشتم.دلم نمی خواست اتفاق بدی برای او بیفتد.هفت سال قبل صاحب یک پسر شدم و در این هفت سال دلم می خواست باز هم بچه دار شوم اما به خاطر مشکل اعتیادم باردار نمی شدم.بعد از به دنیا آمدن فرزندم خوشحال بودم و دوست نداشتم فرزندم را از دست بدهم.من فقط به خاطر اینکه او بیقرار بود، فکر کردم در دوران بارداری به دلیل اعتیاد من،به مواد آلوده شده و می خواستم او را آرام کنم.
چه شد معتاد شدی؟
من و همسرم افغان هستیم و حدود 10 سال قبل به ایران آمدیم.شوهرم از سال ها قبل اعتیاد دارد و همین باعث شد من به مواد مخدر آلوده شوم.
شغل همسرت چه بود؟
شغل خاصی نداشت.گاهی کارگری می کرد.یک روز سر کار بود و یک روز نبود.به عنوان نظافتچی هم کار می کرد و پله های آپارتمان ها را دستمال می کشید اما مدتی بود دستش درد می کرد و نمی توانست کار کند.الان هم که چهار ماه است همراه من بازداشت شده و در زندان است.
پس زندگی تان چطور می گذشت؟
من سرایدار یک ساختمان بودم.حقوق می گرفتم کهالبته زیاد نبود.شوهرم هم یک لقمه نان بخور و نمیر می آورد و زندگی مان می گذشت.اما حدود یک سال قبل مدیریت آن ساختمان من را بیرون کرد و اوضاعمان بد شد.
به خاطر همین اعتیادت بود که مدیریت عذر تو را خواست؟
نه به خاطر بچه ام بود. می گفتند نباید با بچه سر کار بیایی اما من کسی را نداشتم که فرزندم را نگهداری کند.
الان که چهار ماه است در زندان هستی چه کسی از فرزندت مراقبت می کند؟
یک برادر دارم که تنها زندگی می کند و گاری کش است.پسر هفت ساله ام الان با او زندگی می کند.لابد هر روز صبح پسرم را روی گاری می نشاند و با خود به خیابان می برد.نمی دانم بچه ام چه لباسی می خورد.لباس درست و حسابی دارد یا نه.هوا سرد است.نگران فرزندم هستم.
(صحبت به اینجا که می رسد،زن جوان گریه اش می گیرد.)
فرزند دومت را هم به اندازه فرزند اولت دوست داشتی؟
بله او هم برایم عزیز بود.اما سه روز بیمارستان بود و فقط چهار روز در خانه کنار من بود.نمی دانم در بیمارستان چه شد که فرزندم فوت کرد.
چرا بچه ای را که اینقدر برایت عزیز بود در بیمارستان رها کردی؟
به او سر می زدم.خودم در بیمارستام در نوبت ویزیت دکتر بودم تا بخیه هایم را بکشم.اما بعد ترسیدم.از روی ترس هم اول دروغ گفتم.اما دیگر خسته شده ام.در این چهار ماه اعتیادم را هم ترک کردم.دلم می خواهد زودتر بتوانم پسر 7 ساله ام را ببینم.