سالار، بچه آخر خانواده بود و همه دوستش داشتند. مهدی شجاعپور، پدر سالار در مورد ناپدید شدن ناگهانی پسرش میگوید: ۱۵ آذرماه، ساعت پنج و نیم بعدازظهر بود که سالار برای بازی کردن از خانه بیرون رفت.
البته کارش همیشه همین بود و جلوی در خانه میرفت و بازی میکرد. روز حادثه هم برای بازیکردن از در بیرون رفت. چون هوا تاریک شده بود، نگران او شدیم و برای همین دنبالش رفتیم که نبود.
همه جا را دنبالش گشتیم، کوچههای اطراف اما خبری از پسرم نبود. ناپدید شدن پسرم را به پلیس آگاهی اطلاع دادیم و آنها هم پس از گرفتن عکس سالار، سؤالاتی در مورد نحوه گمشدن پسرم پرسیدند و حالا هم در جستوجوی او هستند. مادر سالار سه سال است که فوت شده و پدر دو ماه پس از فوت همسرش، با زن دیگری ازدواج کرد تا زندگی سه کودکش آسیب نبیند. سالار و همسرم رابطه چندان خوبی با هم نداشتند.
البته همسر دومم زن خوبی است و با اینکه گاهی سالار را دعوا میکرد اما هدفش تربیت کردن بچه بود و اینکه نظم و انضباط و تمیزی را یاد بگیرد ولی اینکه سوءنیتی داشته باشد، اینطور نبود. بعد از گمشدن سالار با هم بحث کردیم و او خانه را ترک کرد اما هر روز به من زنگ میزند و با ناراحتی سراغ سالار را میگیرد. بهشدت نگران پسرم و سلامت او هستم.
شماره تلفنم را در شبکههای اجتماعی پخش کردهام تا اگر کسی اطلاعی درباره او دارد، با ما تماس بگیرد. من به هیچکس مظنون نیستم که خدای نکرده بلایی سر پسرم آورده باشد. ساعاتی بعد از مصاحبه پدر این کودک با جامجم و درخواست کمک او برای یافتن پسرش یک رهگذر جسد سالار را حوالی روستای عباسآباد هشتگرد پیدا کرد. تیم جنایی پلیس آگاهی تحقیقات را برای رازگشایی مرگ این پسر ۷ساله آغاز کرد.