شمال نیوز: حسین مرعشی، دبیرکل جدید حزب کارگزاران با روزنامه شرق گفتگو کرده است. مرعشی درباره انتخابات سال 92 و ردصلاحیت هاشمی رفسنجانی گفته است: «ما سیاسیها در جبهه اصلاحات با تصمیم مهمی که گرفتیم و با درخواست از مردم برای حضور در انتخابات با سیاست تکقطبیکردن کشور مقابله و آقای روحانی را رئیسجمهور کردیم».
البته که دبیرکل حزب کارگزاران فکر می کند این نوع اظهارات، قدرت ساماندهی و اثرگذاری جریان اصلاحات را نشان دهد اما به این موضوع دقت نمی کند که کمتر آدم هوشمندی در این بازه زمانی که روحانی در قعر جدول محبوبیت(منفورترین) به خاطر ناکارآمدی و ایحاد مشکلات در زندگی مردم قرار گرفته، سخن از این شاهکار پرخسارت به میان آورد. جالب تر آنجاست که او کاهش میزان مشارکت را هم به سیاست های نظام و نظارت استصوابی ربط داده است!
البته که مرعشی برخلاف بافته های ذهنی برخی اصلاح طلبان اذعان کرده است که جمهوری اسلامی سقوط کردنی نیست. او همچنین درباره تائید صلاحیت جهانگیری و لاریجانی هم اذعان کرده که چه بسا با تائید این دو نفر هم در نتیجه انتخابات تغییری حاصل نمی شد. این اعتراف مرعشی و امثالهم مهر باطلی بر ادعای پوچ برخی اصلاح طلبان است که شکست های سنگین اخیر را به خاطر ردصلاحیت برخی چهره های سیاسی عنوان می کنند.
چند روز پیش هم عطریانفر، دیگر عضو برجسته کارگزاران گفت: «اگر شورای نگهبان همه اصلاح طلبان را هم برای ریاست جمهوری تائید صلاحیت میکرد باز پيروز نمیشدیم».
بخش هایی از اظهارات مرعشی را در ادامه خواهید خواند:
*سیاستهایی که منجر به حذف اصلاحطلبان و حتی حذف اصولگرایان معقول شده و میزان مشارکت در انتخابات را هم به زیر 40 درصد در کشور و 15 درصد در تهران رسانده است. حتما این سیاستها غلط است و به نفع ایران، مردم و جمهوری اسلامی نیست.
*نباید در نظامی که تنها سرمایهاش مردم هستند، شرایطی به وجود میآمد که مشارکت کمتر از 40 درصد میشد. بسته سیاستیای که عرضه شد، با منافع ملی در تضاد است، اما ما اصلاحطلبان در برابر این سیاست باید چه میکردیم؟ آیا ما هم باید با عدم مشارکت در انتخابات با تدوینکنندگان چنین سیاستی همراهی میکردیم یا باید با آن مقابله میکردیم و میکوشیدیم بازی را برهم بزنیم
*مگر در سال 92 مرحوم هاشمی بهعنوان یکی از استوانههای انقلاب و بهعنوان نزدیکترین فرد به مرحوم امام و صمیمیترین دوست و یار رهبری، ردصلاحیت نشد؟ آیا ردصلاحیت آقای هاشمی هزینهاش برای کشور و جناح ما بیشتر بود یا ردصلاحیت آقایان جهانگیری، پزشکیان و لاریجانی؟ در پی ردصلاحیت آقای هاشمی قرار نبود آقای روحانی رئیسجمهور شود، بلکه میخواستند آقای جلیلی روانه پاستور شود، اما ما سیاسیها در جبهه اصلاحات با تصمیم مهمی که گرفتیم و با درخواست از مردم برای حضور در انتخابات با سیاست تکقطبیکردن کشور مقابله و آقای روحانی را رئیسجمهور کردیم. همین سیاست را در انتخابات مجلس دهم ادامه دادیم و با هدایت درست مردم باعث شدیم شرایطی که اکنون در مجلس میبینیم در سال 94 به وجود نیاید.
*مهمترین کارکرد دولت اول بهدستآوردن برگ زرین برجام بود. آقای روحانی در دور اولش کار مهمی انجام داد؛ انعقاد برجامی که همین انقلابیها آرزوی احیای آن را دارند و برخلاف تمام شعارهایشان در سالهای اخیر اگر بتوانند در پی مذاکرات آن را احیا کنند، کلی مفتخر هم خواهند شد. برسیم به دولت دوم؛ آقای روحانی در دور دومش آنطور که انتظار میرفت ارتباطش با حامیانش را حفظ نکرد و به تعبیری دیگر اصلا رابطهاش با بدنه حامیاش قطع شد و ما هم که حامیاش بودیم در مواجهه با اشتباهات دولت با تسامح برخورد کردیم. من صریح گفتهام و حالا هم میگویم که ما سیاسیها باید میان مردم و منتخبان مردم، سمت مردم بایستیم و هیچوقت نباید مردم را رها کنیم.
*برخی تصور میکنند اگر مردم به تنگ آیند و مثلا اگر معلمان اعتراض کنند، کارگران اعتصاب کنند یا بحرانهای اجتماعی به وجود آید نظام از پای درمیآید. این فرضیه هم شدنی نیست زیرا نظام جمهوری اسلامی که ریشه در انقلابی مردمی و دینی دارد و به واسطه دینیبودنش هم همیشه از کف رأیی برخوردار است، سقوط نمیکند.
*هیچ دلیلی ندارد که آقای رئیسی، آقای قاضیزادههاشمی یا آقای جلیلی بر آقای جهانگیری یا لاریجانی ارجحیت داشته باشند و واقعا میشد همه اینها با هم رقابت کنند و چه بسا شاید در نتیجه انتخابات تفاوتی هم ایجاد نمیشد اما در آن صورت آقای رئیسی میتوانست در پی انتخاباتی رقابتی رئیسجمهور شود.