به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، روز گذشته اولین سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی بود، سرداری که چپ و راست سیاست با نیکی از او یاد می کنند. به مناسبت ایام سالگرد شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی، غلامعلی رجایی که از همرزمان سردار سلیمانی در طول هشت سال دفاع مقدس بوده است، به بیان خاطرات و ویژگی های اخلاقی سردار دلها پرداخته است.
اهم اظهارات وی را در ادامه به نقل از جماران بخوانید؛
*{ درباره ویژگی های اخلاقی حاج قاسم}: ویژگی های حاج قاسم زیاد گفته شده ولی به نظر برجسته ترین ویژگی شهید حاج قاسم سلیمانی «صداقت» ایشان بود. آیه ای در قرآن داریم که به یهودی ها می فرماید، اگر شما ادعا می کنید اولیاء خدا هستید، مرگ را طلب کنید. این را همه کسانی که با حاج قاسم محشور بودند می دانند که ایشان بی تاب رفتن بود.
* ضمن احترام به همه رزمندگان، کم داریم کسانی که مثل آقای سلیمانی «تمنای وصل» داشته باشند. شاید پای ماندن بعضی ها سنگین است ولی حاج قاسم به پرنده ای می ماند که دوست داشت از این قفس بپرد و از حالات، صحبت ها و اشک هایی که می ریخت معلوم بود. شعری که خواند «رقص اندر خون خود مردان کنند»، معلوم بود حتی دنبال مرگ سرخ است. من استفاده می کنم از جمله ای که امام در رابطه با شهید مهدی عراقی گفتند «او می بایست شهید میشد؛ برای او مردن در رختخواب کوچک بود.».(صحیفه امام، جلد ۹، صفحه ۳۵۰)
* اگر ترامپ حاج قاسم را ترور نمی کرد و دستور شهادتش را نمی داد و حاج قاسم به مرگ طبیعی از دنیا می رفت، چیزی از ارزش های او کاسته نمی شد ولی پازل زندگی حاج قاسم این قطعه مرگ سرخ را نیاز داشت که خدا به ایشان اعطا کرد. البته شایسته آن هم بود چون همان طوری که خودش گفته سعی می کرد مثل شهید زندگی کند. حتی به ایهام می شود گفت که ایشان «حاج قاسم صادق» است. یعنی عنصر صداقت ایشان خیلی مهم است.
* نکته دوم این است که به نظر من جنبه «اعتدال» آقای سلیمانی برجسته است. یعنی هم به اسلام و هم به ایران می اندیشید و یک نوع تعادل داشت و مثل بعضی ها که غلبه اسلام را پررنگ می بینند و بعضی ها که ایران را پررنگ می بینند، نبود و به هر دو مقوله توجه داشت و سعی می کرد بین آنها تعادل ایجاد کند. حاج قاسم در سنی بود که اکثر هم دوره ای های ایشان می توانستند بازنشسته شوند و یا بازنشسته شده بودند. اما ایشان با همان شور و شوق دوران دفاع مقدس، بیست و چند سال در فرماندهی نیروی قدس این کار را ادام داد.
* بنابر این به نظر من اینکه ایشان اعتقاد داشت که مردم نرانیم؛ همه شهروند هستند. یا اینکه اخیرا آقای جهانگیری گفته ایشان دنبال حل مشکل آقای خاتمی بود، نشان می دهد در عین حال که هدف این فرد نابودی داعش بود و در چند کشور عراق، یمن، فلسطین، سوریه، لبنان و افغانستان نیروها را سازماندهی و فرماندهی می کرد، در عین حال حواسش به این بوده که جلساتی هم می گذاشته تا این مسائل را حل کند. این همان تعادل است. یعنی صرفا نمی گفت که من یک آدم نظامی هستم و باید به شکست داعش فکر کنم و ورود در هر مسأله ای را بر خودم جایز نمی دانم. این خیلی مهم است و در عین حال ورود به مسائل سیاسی هم نیست؛ ایشان مصلحت کشور را درست تشخیص می داد که به عنوان یک ظرفیت باید مسأله اینها با نظام حل شود؛ هم آقای خاتمی، هم حصر و هم بقیه کسانی که چه بسا به دلایلی در محدودیت هایی قرار گرفته اند.
*{ با اشاره به برحذر بودن سردار سلیمانی از قرار گرفتن در مسئولیت های اجرایی}: نکته بعدی این است که حاج قاسم تشخیص خوب می داد. مثلا وقتی به او پیشنهاد کردند که تو می توانی یکی از گزینه های ریاست جمهوری باشی، گفته بود برای این کار داوطلب زیاد است. راست هم می گویند؛ الآن بعضی از کسانی که مطرح شده اند خیلی پایین تر از حاج قاسم سلیمانی هستند. گفته بود من کاری را انجام می دهم که دیگری با انجام نمی دهد و یا کمتر انجام می دهد. خود این قضیه مهم است که ایشان متوجه ظرفیت خودش هست و اینکه کار سخت تر را انتخاب کند.
* نکته بعدی این است که خودش را گم نکرد. در اخباری که من از حاج قاسم دارم، در روضه ای که پدرش در روستای قنات ملک داشته و همچنین عزاداری های محله شرکت می کرده است.
* به نظر من حاج قاسم ویژگی هایی شبیه به شهید رجایی و ویژگی هایی شبیه به مرحوم هاشمی رفسنجانی دارد. ویژگی شبیه شهید رجایی همین بود که خودش را گم نکرد و می دانست از کجا آمده است. آقای رجایی می گفت وقتی دیدید تغییر در رفتار من دیده می شود به من بگویید تو پسر همان هستی که وسایل خرازی می فروخت و تو همان هستی که در تهران ظرف روی می فروختی و من را یادآوری کنید که من خودم را گم نکنم.
* اما نکته ای که با آقای هاشمی مشابهت دارد، مثلا من دیدم وقتی ایشان در قضیه سیل رفت، آنجا امید داد. چون هیچ امیدی نمانده بود و بعضی از روستاها بیش از یک ماه در محاصره بودند. خود من هم ۲ روز در آنجا بودم. سردار سلیمانی می گفت مشکل هست ولی حل می شود. از خاطرات خوبی که از آقای هاشمی هم نقل می کنند که هر وقت بلندگوی زندان صدا می کرد، می گفت من را صدا می کنند و من آزاد شده ام. این در حالی است محکوم به ابد و نزدیک به اعدام بود. یعنی هیج امیدی به آزادی قریب الوقوع او نبود.
* خود همین قضیه که فرمانده سپاه قدس با هلی کوپتر به مناطق سیل زده برود و در مناطق سیل زده پیاده شود و با مردم حرف بزند، ستودنی است. هرکس دیگری باشد می گوید من به دنبال بحث داعش و نیروهای جهادی در سوریه، عراق، یمن و امثال اینها بروم. این امر نشان می دهد که ایشان حواسش به همه جا هست. من یقین دارم امکانات مهندسی که حشدالشعبی عراق از شلمچه وارد خرمشهر کردند هم از شاهکارهای حاج قاسم سلیمانی بود. سابقه نداشته که ما از عراق و یا کشور همسایه دیگری این جور کمک دریافت کنیم. چون ما کشور برخورداری هستیم و امکاناتی داریم. ولی خود این قضیه در طول چند دهه تخاصم با عراق یک حرکت کم نظیر و ستودنی است.
* من با آقای سلیمانی یک ماه در مکه هم اتاق بودیم؛ در آنجا شاهد ارتباطات روحی او با شهید حسین یوسف اللهی بودم. در آخر هم نگفت من را در حرم امام رضا(ع)، حضرت معصومه(ع) و یا امام خمینی(س) دفن کنید، بلکه گفت من را کنار شهید حسین یوسف اللهی دفن کنید.
۲۷۲۱۵