این کارگردان در گفتگو با ایسنا ادامه میدهد: متاسفانه سینمای ما کمتر به معضلات کودکان و نوجوانان میپردازد در حالیکه سینما به عنوان یک رسانه از هر مدیوم دیگری در این زمینه اثرگذارتر است.
او با ارایه توضیحاتی درباره داستان فیلمش میافزاید: قصه فیلم درباره یک آسیب اجتماعی است که در گروههای سنی کودک و نوجوان رخ میدهد و متاسفانه درباره این گونه موضوعات، کمتر شاهد ساخت فیلمهای خوب بودهایم.
نجفی با اشاره به اقلیمهای گوناگون در ایران اضافه میکند: در ایران رنگین کمانی از فرهنگهای مختلف داریم که هر یک آداب و رسوم خاصی دارند. بخشی از این آداب و رسوم کهنه شده و باید به روز شود که اگر این اتفاق رخ ندهد، آن رسم قدیمی گاه به معضلی اجتماعی تبدیل میشود و آینده یک کودک یا نوجوان را به خطر میاندازد.
نجفی که پیش از این با اکران این فیلم در جشنواره کودک و نوجوان، چند جایزه از این جشنواره دریافت کرده است، خاطرنشان میکند: در حوزه کودک عموما دو نوع فیلم داریم؛ فیلمهایی درباره کودکان و فیلمهایی برای کودکان ولی من تلاش کردهام هر دو گروه مخاطب را در فیلم خود در نظر بگیرم و به همین دلیل مخاطب این فیلم را خانوادهها میدانم.
او با ابراز تاسف از کمتوجهی نهادهایی مانند وزارت آموزش و پرورش، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، سازمان سینمایی و ... به ساخت فیلم برای کودکان و نوجوانان اضافه میکند: این نهادها باید از سینمای کودک و نوجوان حمایت کنند زیرا این گروه سنی، آیندهسازان کشور ما هستند و بخش بزرگی از جمعیت کشور ما را تشکیل میدهند. بنابراین لازم است خوراک فرهنگی مناسبی برای آنان داشته باشیم. آموزش و پرورش در کنار حمایت از ساخت این فیلمها باید بسترهایی برای بهتر دیده شدن آنها هم ایجاد کند. به عنوان نمونه مدارس را برای دیدن این فیلمها به سینما ببرند.
نجفی میگوید: مدتی است که سینمای کودک، بیشتر بر ساخت فیلم برای کودکان متمرکز شده است ولی بدبختانه اغلب این فیلمها کیفیت پایینی دارند و در جذب کودکان هم موفق نیستند چون کودکان و نوجوانان امروز در خانههای خود به تازهترین فیلمهای روز دنیا، جدیدترین بازیهای کامیوتری، فضای مجازی و اینترنت و ... دسترسی دارند و جذب آنان کار سادهای نیست.
او معتقد است که برای ساخت یک فیلم در حد فیلمهای والت دیزنی یا کمپانی قرن بیستم باید کل بودجه سینمای ایران را هزینه کنیم بنابراین نمیتوانیم با ساخت فیلمهای فانتزی و تخیلی کم کیفیت با این گونه آثار رقابت کنیم و بهتر است بر فیلمهای واقعگرا متمرکز شویم، بخصوص که این گونه آثار مخاطب را به خوبی با خود همراه میکند.
این کارگردان، دهه 60 را دوره طلایی سینمای کودک میداند و یادآوری میکند: در آن دوره هنرمندانی مانند بهرام بیضایی، عباس کیارستمی، ابراهیم فروزش، محمد علی طالبی و ... آثاری ساختند که هنوز هم تازگی و جذابیت دارد و کودکان دیروز همچنان این آثار را دوست میدارند و برایشان نوستالژیک است. البته همان فیلمها هم در دنیا بیشتر از کشور خودمان دیده شدند. با این حال آن دهه، دوره درخشانی بود که متاسفانه ناگهان متوقف شد.
او ادامه میدهد: در دهه 70 تلاش شد یکسری فیلمهای خوب برای کودکان ساخته شود مانند «کلاه قرمزی» ولی امروزه فیلمهای سینمای کودک هم مانند فیلمهای پرفروش سینمای بدنه دارد به سمت لوده بازی میرود و این خطر بزرگی است.
کارگردان فیلم «بچه گرگهای دره سیب»، این فیلم را در ادامه سینمای کودک دهه 60 میداند و میگوید: این فیلم هم همان حال و هوای «خانه دوست کجاست»،«باشو» و فیلمهای آقای فروزش و طالبی را دارد ، ولی متناسب با شرایط امروز، بروز شده است.
نجفی که معتقد است مخاطب اصلی فیلمش خانوادهها هستند، درباره این موضوع توضیح میدهد: خانواده مهمترین نهاد جامعه است زیرا کودک پیش از مدرسه، در خانه پرورش پیدا میکند و اگر میخواهیم همچون دهههای پیشین خانوادهها را به سینما بکشانیم، باید فیلمهایی درباره معضلات آنان بسازیم و طبیعتا فرزندان، مهمترین دلمشغولی خانوادهها هستند.
او با اشاره به استقبال خانوادهها از فیلم قبلیاش «اسکی باز» یادآوری میکند: این فیلم نه تنها در جشنواره کودک و نوجوان 7 پروانه زرین گرفت، بلکه بخوبی با اقبال خانوادهها رو به رو شد. بازخوردهای مثبتی که از آنان گرفتیم، نشان میدهد این گونه سینما همچنان علاقهمندان خود را دارد زیرا واقعیت این است که برای هر خانوادهای، فرزندان مهمترین مساله هستند و این گونه فیلمها به خانوادهها کمک میکند تا مسایل خود را راحتتر با فرزندانشان حل کنند.
نجفی درباره اکران عمومی فیلم «اسکی باز» نیز میگوید: متاسفانه راضی کننده نبود چون اصولا در سینمای ایران چیزی به نام اکران سینمای کودک نداریم و این فیلمها در انبوه فیلمهای لودهبازی سینمای بدنه تلف میشوند. در حالیکه بعد از پخش فیلم در فضای مجازی متوجه شدیم در میان خانوادهها چقدر طرفدار دارد.
او در پایان خاطرنشان میکند: هرچند در سینما فروش فیلمها اهمیت دارد ولی باید دید این فروش به چه قیمتی خواهد بود. سینمای ما در دنیا حرفهای زیادی برای گفتن دارد اما جالب است در کشور خودمان فیلمهایی پر فروش میشود که در دنیا هیچ جایی ندارد و حتی در داخل کشور هم به فاصله بسیار اندکی فراموش میشود. این معضلی است که باید برای آن راه حلی اندیشید.
در خلاصه داستان فیلم «بچه گرگهای دره سیب» آمده است: «آشو پسر یازده سالهای است که پدرش مظنون به قتل و متواری است و فکر میکند مادرش را نیز، در کودکی از دست داده است. در یک سفر اجباری، حقایقی را در مییابد که داستانهای جدیدی را برایش رقم میزند.»
این فیلم به تهیه کنندگی مجید برزگر متقاضی شرکت در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر است.
انتهای پیام