عصر ایران؛ فردین علیخواه-(عضو گروه جامعهشناسی دانشگاه گیلان) در پیادهراه به مردی نگاه میکنم که دست فرزندش را گرفته و با او به سمت سوپر مارکت، که کمی جلوتر است حرکت میکند.
او با فرزندش درباره خوراکی حرف میزند. آنچه توجهام را بیشتر جلب کرده تفاوت گامهای پدر با فرزند خردسالش است.
هر چند لحن و شیوۀ حرف زدن پدر کودکانه به نظر میرسد ولی گامهایش را با خردسال هماهنگ نمیکند. در نتیجه کودک با مشقت فراوان گام برمی دارد، گاهی کج میشود و نمیتواند تعادل خودش را حفظ کند.
پدر توجهی به رنج کودک ندارد. غفلت پدر پیامد نگرانکنندهای دارد، چرا که باعث میشود تا کودک نتواند جهان پیرامونش را ببیند و کشف کند. تنها دغدغه او زمین نخوردن است.
آنچه گفتم تصویری کوتاه از زندگی روزمره بود ولی قصد دارم آنرا برای موضوع اصلی این نوشته استفاده کنم.
کارل اونوره در سال 2009 کتاب پرفروش «تحت فشار: نجات فرزندانمان از فرهنگ والدگری افراطی»1 را نوشت. او در این کتاب با طرح این سؤال ساده که« چرا بزرگترها(والدین به زبان کودکان) باید همه چیز را در دست بگیرند؟ » به نقد سبکی از والدگری میپردازد و به برنامهها، جدول فعالیتها، و ساعات فعالیتهای مختلفی اشاره میکند که والدین امروزی از سر دلسوزی، و با انگیزۀ تأمین آیندهای مطلوب برای فرزندان خود تدارک میبینند.
اعتقاد اونوره بر این است که تعریفِ برنامه پشت برنامه که ویژگی آن سرعت و شتاب است باعث میشود تا کودکان امروزی نتوانند با آرامش و آسودگی خاطر با جهان پیرامونشان مواجه شوند.
ردیف کردن فعالیتهای مختلف برای فرزندان، تأکید بر سرعت انجام کارها و گرفتن آرامش و درنگ از آنان مهمترین نقدی است که اونوره با عنوان« والدگری افراطی» به آن میپردازد و معتقد است که این وضعیت فرصتِ ارزشمند کشف را از کودکان امروزی میرباید.
کتاب یادشده در راستای ایده اصلی او قرار دارد که طی این سالها همواره آنرا مطرح کرده است، یعنی ترویج و اشاعۀ ارزشِ اجتماعیِ «آهسته و پیوسته رفتن».
جنبشی که از آهستگی، درنگ، آرامش و ملایمت در زندگی یا زندگی توأم با آهستگی2 حمایت میکند. این ایده در مقابل ارزشهایی مانند شتاب، سرعت، فوری فوتی، عجله، تند و سریعالسیر بیان میشود که از از ابتدای قرن بیستم عرصههای مختلف زندگی را به تسخیر خود درآوردهاند.
این جنبش برای مثال به جای فرهنگ «فَست فود» از فرهنگ «اسلو فود» حمایت میکند که به معنای غذایی است که با درنگ، حوصله و آرامش پخته شده است و البته، با درنگ، حوصله و آرامش نیز صرف میشود. هدف اصلی این جنبش در واقع چالش با «فرهنگ شتاب و سرعت» در شئون مختلف زندگی است. درباره این جنبش بیشتر خواهم نوشت.
با تکیه بر شواهد موجود در برخی از خانوادههای ایرانی، به ویژه خانوادههای طبقه متوسط در شهرهای بزرگ، گمان جامعه شناختیام آن است که «سبک والدگری افراطی» کم و بیش در این دست از خانوادهها مشاهده میشود.
منظورم به طور مشخص کودکانی هستند که در طول روز بین کلاسهای مختلف آموزشی و هنری جابجا میشوند و والدینشان به محض ورود و خروج آنان به خانه، مداد را از روی پیشخوان آشپزخانه برداشته و در یکی از خانههای جدولِ روی یخچال علامت میزنند.
علامت زدن نشانۀ موفقیت روزانه والدین، و صحنه غمناک اما، جسم و روان خسته و فرسودۀ کودکان است که بر روی تخت افتاده است.
«دوندگی برای چیزی شدن» و اصرار والدین بر آن، فرصت کشف را از این کودکان میرباید. دقیقاً به همین دلیل است که افرادی مانند اونوره از «والدگری آهسته و پیوسته»3 دفاع میکنند.
اجتناب از شتاب وتراکم فعالیتها و تعجیل، و پرهیز از سرعت و «زندگی فوری» در کانون سبک «والدگری آهسته و پیوسته» قرار دارد.
گاهی دست از سر کودکانتان بردازید. آنان را غرق در برنامههای مختلف و جورواجور نکنید. با ساخت جداول مختلف فعالیت و ساعت، کودکی آنان را در خانههای این جداول حبس نکنید. با هم غذا بخورید، با هم فیلم ببینید، با هم به دل طبیعت بروید، با هم بستنی بخورید و زندگی کنید.
کودکان شما بیشتر از این جداول، به زندگی نیاز دارند، آنان باید فرصت آنرا بیابند تا به جهان اطرافشان نگاه کنند. گاهی دست آنان را رها کنید تا «آهسته و پیوسته» راه بروند، آنان نمیتوانند همگام با شما بدوند!
(1)Under Pressure: Rescuing Our Children From The Culture Of Hyper-Parenting
(2) Slow living
(3) Slow Parenting
..................................................
پیشنهادهایی برای مطالعۀ جامعه شناسی خُرد
فردین علیخواه/ تا طلاق نگرفتند کتاب ننوشتند/ نشر هنوز
فردین علیخواه/ از لذت آنی تا ملال فوری/ نشر هنوز