این زن توضیح داد: دو دایی من با همراهی مردی دیگر که او را نمیشناسم مادرم را کشتند و جسدش را از خانه بیرون بردند. آنها جنازه مادرم را در یک چاه انداختند و بعد هم من را تهدید کردند و گفتند باید در این رابطه سکوت کنم و نباید به کسی چیزی بگویم. من که خیلی میترسیدم بلایی سرم بیاید ترجیح دادم این راز را مخفی نگه دارم اما حالا بعد از گذشت چند سال تصمیم گرفتهام واقعیت را بگویم.
ادعاهای این زن سبب شد پروندهای جنایی گشوده شود و کارآگاهان برای پیبردن به صحت و سقم اطلاعات ارائهشده به تکاپو افتادند.
آنها بعد از یافتن چاهی که این زن درباره آن صحبت کرده بود، استخوانهای یک زن را در آنجا یافتند. بهاینترتیب مشخص شد شاکی واقعیت را گفته اما هنوز هویت قربانی مشخص نبود تا اینکه بعد از آزمایشهای لازم این موضوع نیز روشن شد.
افسران جنایی در گام بعدی سراغ برادر مقتول رفتند. این مرد در ابتدا وانمود کرد از تمام این ماجراها بیاطلاع است اما وقتی بازجوییها ادامه یافت، او در بنبست قرار گرفت و گفت: من و خواهرم با هم بهشدت مشکل داشتیم، البته برادرم هم با خواهرم اختلاف داشت، به همین دلیل دو برادر تصمیم گرفتیم خواهرمان را به قتل برسانیم، برای این کار از یکی از دوستان نیز کمک گرفتم.
ما بعد از انجام قتل با کمک دوستم جسد را روی موتورسیکلت او گذاشتیم، به خارج از شهر بردیم و در یک چاه انداختیم. سپس با تهدید خواهرزادهام توانستیم این راز را مخفی نگه داریم و کسی متوجه جنایت ما نشد. در نهایت هم برادرم از کشور خارج شد و برای ادامه زندگی به اروپا رفت و اکنون نیز در آنجا ساکن است.
مأموران بعد از ثبت اعترافات این مرد سراغ دوست او رفتند و این متهم را نیز بازداشت کردند. مرد جوان وقتی تحت بازجویی قرار گرفت قبول کرد در قتل به دو برادر کمک کرده است. او گفت: دو برادر سراغم آمدند و گفتند قصد دارند خواهرشان را بهدلیل اختلافاتی که با هم دارند، به قتل برسانند.
آنها از من کمک خواستند و برای مشارکت در این کار مبلغ بالایی را پیشنهاد دادند و من هم پذیرفتم با این دو نفر همکاری کنم. وقتی جسد را در چاه انداختیم همه سرنخها از بین رفت و من هم خیال میکردم در این مدت همهچیز فراموش شده و دیگر کسی موضوع را پیگیری نمیکند.
بنا بر این گزارش دو متهم درحالحاضر در زندان هستند و بعد از محاکمه در دادگاه کیفری نوع و میزان مجازاتشان مشخص خواهد شد.