این روزها شیوع کرونا و فشارهای اقتصادی و عدم توازن درآمد با مخارج زندگی و فقدان نشاط و شادی لازم در جامعه، متهمان اصلی کاهش «امید» در کشور ماست. چندی پیش مقام معظم رهبری، با احساس خطر از خروج نخبگان از ایران فرمودند: «ما مهاجرفرستی و اینکه عناصری در بعضی دانشگاهها، جوان نخبه را از آینده مأیوس، و او را به ترک میهن تشویق میکنند، صریحاً خیانت به کشور و دشمنی با آن است و دوستی با آن جوان هم نیست.» و همین امر مسئولیت دولت جدید را برای تزریق امید، شادی در کنار رفع مشکلات اقتصادی پررنگتر میکند. طبق آمارها از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ حدودا ۵۰۰ هزار نفر به تعداد مهاجران ایرانی اضافه شده است. در واقع بهطور متوسط، هر ساله ۵۰ هزار نفر از شهروندان ایرانی مهاجرت کردهاند! بخش مهمی از این مهاجرت، طی همین چند سال اخیر اتفاق افتاده است. در واقع میتوان گفت که سیل مهاجرت در ایران، در یکی دو سال اخیر به سونامی مهاجرت تغییر پیدا کرده است و دلیل اصلی آن کاهش امید به آینده در کشوری است که به «مرز پرگهر» شهرت دارد. با این حال برای بررسی این مشکلات با مجید ابهری، آسیبشناس گفتوگویی انجام داده که حاوی نکات قابل تاملی است.
براساس آمـــارهای برخی از نهادها، سن امید به زندگی در جامعه مـا افزایش داشته و به ۷۶سال رسیده است، اما آنچه که عیان است، کاهش امــید به آینده و افزایش روزمرگی در کشور بیشتر قابل بیــان است، شما کدام یک از این دو موضوع را تایید میکنید؟ آنچه که آمارها میگوید یا آنچه که بر اساس آســیبهای اجتماعی و اعتیاد و خودکشی قابل ارزیابی است؟ بله، من با واقعیتهای جامعه بیشتر موافق هستم و این امر را میتوان در افزایش تنشهای رفتاری در روابط زناشویی و همچنین درگیریها و افزایش آمار پزشکی قانونی مبنی بر نزاع و تضادهای رفتاری در میان افراد جامعه، مشاهده نمود و این نشان دهنده کاهش امید است. رشد آمار خودکشی، اعتیاد، فرار از خانه و آسیبهای دیگر اجتماعی، حکایت از آن دارد که امید در مسیر کاهش قرار گرفته است. نگاهی بهچهرههای گرفته و بعضا عصبی افراد در جوامع شهری و روستایی، صداقت آمار رسمی را تصدیق نمیکند، بلکه برعکس نشان میدهد که بسیاری از افراد در حالت برزخی خشم و ناامیدی و اندکی امید به فردا قرار دارند و این موضوع به دلیل فشارهای اقتصادی، مشکلات محیط زیستی و شیوع بیماری همچون کرونا است.
گرانی و افزایش تورم بهطور روزانه و ساعتی باعث شده، که اکثریت جامعه در محاصره اخبار تلخ و اندوه ناک قرار بگیرند. افزایش قیمت دلار و سکه که هیچ ارتباطی به بسیاری از جمعیت کشور ندارد، اما دلیل اصلی و تنشزا در ناامیدی به حساب میآید که دائم در حال پراکنش در سطح جوامع است. همانطور که اشاره کــردید، فراوانی اخبار ناامید کننده همچون افزایش قیمتها و... مردم را محاصره کرده و روحیه آنها را در مواجهه با روند صبوری کاهش داده است. مثلا این روزها یکی از امیدواریهای مردم، همین مذاکرات است که در اروپا و برای برجام جریان دارد و بسیاری امید دارند که توافق برد- برد صورت بگیرد و تاثیری در آینده آنها داشته باشد. نظر شما در این رابطه چیست؟ بله، کاملا این موضوع درست است، در روزهایی که ما در محاصر اخبار بد هستیم، اخبار مرگ و میر بر اثر کرونا، سیل، زلزله و همچنین اخبار گرانی کالا و اقلام خوراکی در کنار اختلاسهای چند هزار میلیاردی، امید مردم را به صدها کیلومتر آنطرفتر ایران برده تا شاید گشایشی در آینده و در موضوع برجام رخ دهد. عدم تحقق وعده مسئولان و دولتمردان موجب کاهش و به صفر رسیدن اعتماد اجتماعی در بسیاری از افراد جامعه شده و این همان مصداق اخبار بد است. عدم تحقق وعدههای مسئولان سابق کشور باعث شده که بسیاری از افراد اعتماد خود را به اخبار امیدوار کننده که این روزها شنیده میشود، از دست بدهند. مشاهده میکنیم که بخش اعظمی از ناامیدی در جامعه به سوی دولتمردان باز میگردد، چراکه آن همه وعدههای گذشته تحقق نیافته است.
همچنین تاخیر در بیان برخی از افراد یا کمرنگ جلوه دادن آنها باعث شده که بخشی از مردم به سمت رسانههای بیرونی حرکت کرده که سر منشاء اخبار ناگوار هستند. گسترش اینگونه اخبار در قالب شایعات در جامعه، باعث کمرنگ شدن واقعیتهای خبری میشود. از دولت جدید که هنوز بدنه اجرائی خود را بهطور کامل و مطلوب ترسیم و تنظیم نکرده و مدت قابل توجهای نمیگذرد، نمیتوان توقع چندانی داشت، اما آنها باید بدانند که دولتهای قبل در وعدههای بی سرانجامشان رکورد شکسته و هر روز وضعیت اقتصادی کشور بدتر میشود. در صورت عدم تحقق وعدههای رئیس جمهور جدید، دیگر کسی امیدی به هیچ دولتی و با وابستگی به هیچ جناح سیاسی نخواهد داشت. مردم دیگر از وعده خسته شدهاند و در انتظار اقدامات عملی هستند. باید اقدامات کاربردی در کشور به اجرا درآید تا باور از دست رفته مردم مجددا احیا شود. طبق یک بررسی رفتاری و نظرسنجی رسمی که چندی پیش منتشر شد، از هر سه ایرانی، یک نفر تمایل به مهاجرت از کشور دارد و این نشان میدهد که امید به آینده در کشور ما تا چه اندازه کمرنگ است، راهکار شمار برای بهبود این شرایط چیست؟ بسیاری از مردم ایران، که این روزها از جمعیت نخبگان و افراد دارای تحصیلات عالیه، به افراد عادی و اقشار متوسط جامعه رسیده، تصور میکنند در جوامع میزبان و توسعه یافته، امید به آینده و زندگی بهتر و شادتر وجود دارد.
اگر این نظر سنجی که شما به آن اشاره کردید را بررسی کنید، ۹۰ درصد افرادی که قصد مهاجرت دارند، جوانان زیر ۴۰ سال هستند که یا بیکارند یا از وضعیت عدم شایستهسالاری و حتی شغلی در سطوح پایینتر ناامید شده و حالا قصد مهاجرت دارند. ما همواره برای شاد بودن بهدنبال بهانه هستیم، برای اینکه افسردگی در جامعه کمی فراگیر شده و این موضوع را نه تنها بنده، جامعه شناسان و روسای نظام روانشناسی کشور تایید میکنند. انگیزه اقتصادی و رسیدن به شرایط بهتر زندگی، یکی از اصلیترین دلایل در مهاجرت است. چهبسا در کشور میزبان شرایط اقتصادی بدتر از ایران باشد، اما بههر صورت این امید وجود دارد که مردم در آنجا شادتر زندگی میکنند و این از دید بنده بزرگترین دلیل مهاجرت است. شما در صحبتهایتان به موضوع عدم شایسته سالاری اشاره کردید، همانطور که شاهد هستیم انتصابهای رفاقتی و فامیلی، نقش مهمی و تحقق عدم شایسته سالاری و کاهش امید در میان جوانان دارد، شما این امر را چگونه ارزیابی میکنید؟ با این نظر شما موافق هستم و این روزها تبعیض و شکافهای اجتماعی باعث افزایش ناامیدی در کشور شده است.
تبعیض در انتصابها و واگذاری منصبهای اداری و سازمانی، بهدلیل دوستی، فامیلی و روابط خونی و جناحی به ناامیدی نخبگان و جوانان تحصیلکرده دامن زده است. در این میان بسیاری از جوانان تحصیلکرده، از دسترسی به مشاغل سطحی در ادارات دولتی محروم هستند، درحالیکه آنها میبینند افرادی بر صندلی ریاست این ادارات و سازمانها تکیه زدهاند، که نه تحصیلات مرتبطی دارند و نه تجربه کاری و فقط به دلیل فامیلی یا هم فکری جناحی در سیاست، با حقوق و درآمد نجومی به کار گمارده شدهاند. همین امر باعث پاشیدن بذر ناامیدی در روحیه جوانان میشود. چرا باید ۳۰ تا ۴۰ تحصیلکردهها و فارغ التحصیلان ما در اسنپ و پیک موتوری کار کنند؟ عدم توجه به اصل شایسته سالاری در انتصابها و رشد این امر در ادارات، یکی از دلایل، ناامیدی در جوانان و علاقهمندی برای مهاجرت از کشور است، در شرایطی که کشورهای دیگر با آغوشی باز آنها را مورد استقبال قرار میدهند. در بسیاری از کشورهای دیگر، رشد و ترقی برای افراد بر اساس تحصیلات و لیاقت است و بارها دیدهایم که در کشورهای بزرگ جهان، ایرانیان هوشمند و با لیاقت به مشاغل کلیدی آن کشور مانند وزارت، شهردار، نمایندگی مجلس و از روسای ناسا رسیدهاند که برای بسیاری از هموطنان ما در زادگاه خود، حتی تصور اینگونه مشاغل نیز بسیار بعید به نظر میرسد. دیگر ورود به دانشگاه، انگیزه و آرمان بسیاری از نوجوانان و جوانان نیست، چراکه در هر خانواده یک یا چند فرد تحصیلکرده و بیکار وجود دارد و با این امر دیگر کسی امیدی به ادامه تحصیل ندارد. حالا آرزوی بسیاری از آنها خروج از کشور است که باید نخبگان اجتماعی و فرهنگی بسیار سریع راه حلها و راهکارهایی را پیدا کنند.
خرید ملک در ترکیه نیز بیانگر تایید صحبتهای شماست و در طی یکسال اخیر، ایرانیها در هر ماه ۵۲۷ خانه در ترکیه خریدهاند که بیشتر از خرید و فروش ملک در تهران است.باز هم تاکید میکنم که تمام این مشکلات به مسائل اقتصادی مرتبط میشود و در کنار آن نیز مسائل سیاسی مطرح است. هیچ کسی حق ندارد بابت بازیهای جناحی و سیاسی، مردم را ناامید سازد و مردم باید به فردای روشن در کشور خود امیدوار باشند. اگر امروز با دشورای مواجه هستیم، تحصیلکردگان بیکار هستند و شغلی مناسبی ندارند، اگر آنها انتصابهای فامیلی و رفاقتی روبهرو هستند، باید بدانند تمام این مسائل، گذرا است و بهزودی به اتمام میرسد. دولت برای بالا بردن نشاط اجتماعی باید به خانوادهها امکانات و بستههای ارزان یا رایگان مسافرتهای خانوادگی بدهد تا با سفر ارزان قیمت تنوعی در زندگیشان ایجاد شود. رئیس جمهور کشورمان باید قاطعانه دستور دهند در مقابل تبعیضهای استخدامی، حقوقهای نجومی یا امتیازهای خارق العاده به علت وابستگی به برخی از جریانهای سیاسی داده میشود، به فوریت متوقف شوند تا مردم مزه شیرین عدالت اسلامی را بچشند. در صورت تحقق این امور، همانطور که در اصفهان دیدیم، به بهانه آن اصفهان چگونه به خیابانها آمدند و آنها در حقیقت از گرانی، تبعیض خسته شدهاند و به دنبال بهانهای هستند.
باید بهانه از دست بهانهجویان گرفته شود. گرانی کارد را به استخوان مردم رسانده و برخی از خانوادهها در طول ماه و گاه سال گوشت و مرغ در سفره خود نمیبینند. اما در مقابل اگر از پلیس و مسئولان فرودگاهها پرسیده شود چند هزار ایرانی در یک یا دو ماه گذشته از ایران خارج شده و برای خرید و گردش به ترکیه و امارات رفتهاند، قطعا رقم قابل توجهای خواهد بود. اگر حساب کنیم هر کدام از این افراد فقط ۱۰۰۰ دلار صرف خرید و اقامت خوراک در این کشورها کرده باشند، چه سرمایه هنگفتی از کشور خارج شده است؟ تبلیغات گسترده خرید خانه و ویلا در ترکیه تمام رسانههای ماهوارهای را فراگرفته است. اما بسیاری از خانوادهها نتوانستهاند در طی چند سال گذشته به یک سفر تفریحی به قم یا مشهد بروند، این تبعیضها مردم را خسته کرده و باور آنها را کمرنگ کرده است. بیشک مردم از کشمکشها و تقابل آشکار و نهان از جناحهای سیاسی خسته و فرسوده شدهاند و باید این عزیزان تصمیم بگیرند و یکبار قاطعانه این مسائل را به پایان رسانده و همه در راه خدمت به مردم و ایجاد امید به آینده، همت گمارند.
ابعاد مشکلات اقتصادی و کاهش امید در جامعه را در روابط خانوادگی و جامعه چگونه ارزیابی میکنید؟ امروزه وجود شکافهای اقتصادی میان دو قشر ضعیف و غنی، سبب شده که اقشار متوسط از جامعه ایرانی حذف شوند و کشور به دو قطبی اقشار فقیر با جمعیت حداکثری و جمعیت غنی (حداقلی) تقسیم بندی شود. در این شرایط وقتی که یک جوان میبیند یک فرد همسن و سال او سوار برخودروی چند میلیارد تومانی است و او توانایی تهیه یک دوچرخه یا موتور سیکلت را ندارد، چه انگیزهای برای رفتن به سرکاری دارد که حقوق ماهیانه او کمتر از سه میلیونتومان است. در نگاهی به آمار خودکشی و اعتیاد، نیز این اعداد و ارقام، بیانگر این حقیقت تلخ است که افرادی که گرایش به اینگونه رفتارها پیدا میکنند با زمینه اصلی ناامیدی روبهرو بودهاند که این افکار مخرب در آنها رشد پیدا کرده است. در حال حاضر بسیاری از افراد جامعه ما برای تامین مایحتاج زندگی خود دارای دو تا سه شغل هستند که این امر سبب میشود که آنها وقتی برای در کنار خانواده بودن و رفتن به تفریح نداشته باشند. این افراد توانایی برای گفت و شنود با فرزندان و همسر خود ندارند و فقط میخواهند بخوابند که فردا صبح زود در سرکار خود حاضر باشند. مادر خانواده در صفهای مختلف به دنبال اقلام مختلف است، بنابراین فرزندان اجبار دارند که به بازیهای رایانهای و اینترنتی پناه ببرند.
در حال حاضر متوسط زمان گفتوگو میان خانوادهها، ۸ دقیقه است و در این مدت چه میتوان گفت؟. همین امر سبب شده که طلاق عاطفی و روابط موازی عاطفی در زندگیها افزایش پیدا کند. متاسفانه امروزه با همسرانی مواجه هستیم که سردی عاطفی در روابط زناشویی را تجربه می کنند و همین روابط در صورت ادامه به بحرانهای زندگیهای مشترک دامن میزنند. در این شرایط فرزندان به دلیل ناامیدی در روابط والدین در خارج از منزل به دنبال تکیهگاه عاطفی گشته و بهاندک محبتی به سوی دیگران جذب میشوند. ظهور پدیده مردان و زنان میانسال و کهنسالی که با دختران و پسران نوجوان و جوان روابط عاطفی دارند، بسیار بالا رفته و این نشانه خلأ عاطفی در منزل است. کوری عاطفی، به معنای آن است که مرد و زن یا فرزندان آنها، به دلیل گرفتاریهای فکری و یاس و ناامیدی یکدیگر را نمیبینند. پدر و مادر متوجه رشد جسمانی فرزندان نیستند، نمیبینند آن کودک خردسال تبدیل به جوان برومند شده که باید ازدواج کند یا باید شغلی داشته باشد که تشکیل خانواده بدهد. برای دختران نیز همینطور است و باید برای آنها به دنبال جهیزیه باشند. همین امر یکی از دردها و دغدغههای اصلی والدین کم درآمد است. متاسفانه عدم ازدواج جوانان و ناامیدی آنها به زندگیهای زناشویی سبب شده که با بحرانهای جمعیتی روبهرو باشیم. اگر روند سالمندی جامعه به همین شکل پیش برود و روند فرزندآوری نیز به موازات نیز رشدی نداشته باشد، در ۲۰ سال آینده باید نیروی کار فعال کشور را از کشورهای دیگر وارد نموده یا به کشورهای سازنده رباتهای مکانیکی، سفارش کارگر و کارمند بدهیم.
۲۲۳۲۲۷