خبرگزاری فارس یاسوج؛ داریوش بهنیا-استان کهگیلویه و بویراحمد به عنوان استانی محروم یاد میشود که بسیاری از مردمان آن در مناطق سخت گذر و صعبالعبور با حداقل درآمد و بدون داشتن شغل مناسب زندگی میکنند.
استانی که اگر دچار سیاستزدگی نمیشد و سیاسیون و مسئولان آن بازیهای سیاسی را رها میکردند با این همه نعمت نباید چنین وضعیتی داشت استانی که بنا به گفته مسئولان و مهمتر از آن بنا به زبان آمار یکی از برخوردارترین استانهای کشور در زمینه منابع و معادن است.
استانی که ۲۵ درصد نفت و گاز؛ ۱۱ درصد روان آبهای کشور، ۲۵ درصد گیاهان دارویی و نزدیک به ۶ درصد از جنگل های کل کشور را در اختیار دارد اما با همه این داشتهها باز هم محرومیت از سر و روی بسیاری از مردمان آن میبارد.
محرومیت هنگامی سخت و جانکاه است که در کنار آن معلولیت هم باشد و البته جانکاهتر این که خانوادهای پنج تا شش فرد معلول در آن زندگی کنند و پدر خانواده شغلی نداشته باشد و علیرغم نداشتن شغل علیل و بیمار هم باشد.
داستان گزارش ما خانوادهای دارای ۵ معلول است که در مرکز استان و در گوشهای از شهر یاسوج با هزاران درد و رنج و مشقت روز خود را شب کرده و صدای آنها را تاکنون کمتر کسی شنیده است.
داستان سراسر درد و رنج زندگی بارانی پادیر با چهار فرزند معلول است که همه زندگی آنها تنها با کمک ماهیانه زیر 500 هزار تومان بهزیستی سپری میشود زندگی سخت و غیر قابل تحمل که دل هر بیننده و شنوندهای را به درد میآورد.
***خانواده بارانی در گوشه آخر شهر یاسوج در جاده منتهی به سی سخت و در یک کارگاه متروکه زندگی میکنند که صاحب کارگاه هر آن ممکن است تیغ تیز لودر را بر گردن خانه و کاشانه بارانی بگذارد و این خانواده شش نفره علاوه بر محرومیت و معلولیت، بدون خانه هم شوند.
در یک روز سرد به سراغ خانواده بارانی رفتیم تا در کنار بخاری نفتی آنها که تنها وسیله گرمایشی خانهشان بود بنشینیم و از وضعیت کنونی زندگی و حال و هوای این روزهای یک خانواده دردمند بیشتر بشنویم.
اما خیلی دردناک است که جمع شش نفره آنها دو مهمان ویژه هم داشته باشد؛ دو مهمان معلول دیگر که یکی خواهر بزرگ آنها بوده خواهری که او هم معلول است و به خانه بخت رفته و البته غمانگیزتر اینکه تنها فرزند او هم پسری معلول است.
در جمعی نشستیم که تنها مادر خانواده سالم بود و آن ۷ نفر دیگر همگی معلول جسمی حرکتی هر چند سختی زیادی را متحمل میشوند اما خدا را شاکرند که نعمت زنده بودن را به آنها ارزانی داشته است.
پدر خانواده داستان غم انگیز خود را اینگونه تعریف میکند که ما اول انقلاب ازدواج کردیم کارگر بودم به همراه مادر خانواده با کمترین امکانات زندگی مشترکمان را زیر یک سقف آغاز کردیم به امید اینکه فرزندانی سالم داشته باشیم و روزهای سخت میانسالی و کهنسالی را به امید فرزندان سالم خود سپری کنیم.
اما سرگذشت بارانی با تولد پیدرپی فرزندان معلول به گونهای دیگر رقم میخورد، بارانی و خانواده شش نفره اکنون با یارانه بهزیستی زندگی میکنند؛ او میگوید کمتر کسی در شهر یاسوج از وجود ما در این کارگاه متروکه باخبر است و خیرین نیکوکار هم کمتر ما را می شناسند. فقط در یک مورد که با اقدام زود هنگام خیریان جلوی مرگ من را گرفته شد و اگر درمان پای صدمه دیده از آسیبهای قند خون اتفاق اکنون فرزندان معلول علاوه بر محرومیت و معلولیت و بیسرپناهی یتیم هم بودند.
بارانی از مسئولان استان گلایه دارد و میگوید: مسئولان میتوانند با پرس و جو و گرفتن نشانی، احوالی از این خانواده علیل و معلول بگیرند تا بدانند که در کنار دست آنها هم کسانی با سختی و مشقت و با درد و رنج زندگی را سپری می کنند.
**مادر خانواده لب به سخن میگشاید و میگوید: همه زندگی ما همین قالیهای مندرس و چند دست رختخواب است تنها وسیله گرم کننده ما این بخاری نفتی بوده و یخچالمان هم چند روزی است مشکل پیدا کرده و خبری از تلویزیون در خانه ما نیست.
او میگوید: دختر بزرگ خانواده از ناحیه پا معلول است زیبا و زهرا و فاطمه معلول جسمی حرکتی هستند و مهدی تنها فرزند پسر خانواده هم با معلولیت دست و پنجه نرم میکند.
بارانی رشته کلام را به دست میگیرد و میگوید: من و دختران بیش از هر چیز نگران مهدی هستیم آخر او باید نان آور خانواده باشد اما او هم وضع بدتر از همه ما دارد و به همین خاطر دختران معلول و مادر بیچاره آنها بعد از مردن من به جز خدا کسی را ندارند.
از زیبا میپرسیم بیش از همه به چه چیزی نیاز دارید که بدون درنگ میگوید: شاید اگر خانه ای داشتیم غم و غصه ما کمتر میشد این خانواده بیش از معلولیت با مشکل سرپناه دست و پنجه نرم میکنند زمین در شهرک ولایت یاسوج داریم اما نمی دانیم آن را چگونه بسازیم.
پدر به وسط صحبت ما و زیبا میآید و میگوید: برای ساختن خانه به من گفتند وام بگیر و خانه را بساز و ماهیانه ۴ میلیون تومان بپرداز، سؤال من از مسئولان این است کسی که در خرید یک بسته نان برای نان شب فرزندان خود مانده آیا توان پرداخت ماهیانه ۴ میلیون تومان را دارد؟!
گروه جهادی شمس ناجی خانواده بارانی
اگر خانواده بارانی پادیر از آسمان پر ستاره قطع امید کردهاند و یک ستاره هم نداشتهاند اما گروه جهادی شمس در این میان آنها را تنها نگذاشتند.
**خوب به یاد داریم که اگر گروه جهادی شمس در تابستان امسال به کمک این خانواده نیامده بود آنها اکنون علاوه بر محرومیت و معلولیت و بی سرپناهی یتیم هم بودند.
در ادامه به سراغ آقای نوریزاده رئیس گروه جهادی شمس رفتیم و از او در خصوص نحوه کمک به ساخت خانه این خانواده سؤال کردیم.
او میگوید: ما هنوز هم در فکر این خانواده چند معلولی هستیم و آنها را از یاد نبردهایم اما مشکل کار از درون استان شماست در تابستان اخیر برای آنها لوازمی آماده کردیم ویلچر در اختیار فرزند خانواده قرار دادیم و مهمتر این که نگذاشتیم پدر خانواده از دست برود در حالی که اصلا وضعیت خوبی نداشت.
وی با بیان این که اعلام آمادگی کردیم برای ساخت خانه آنها هم کمک خواهیم کرد در ادامه با انتقاد از اینکه بهزیستی بعد از گذشت این چند ماه با ما ارتباط برقرار نکرده است گفت: به آقایان بهزیستی گفته بودیم که اگر شما وضعیت زمین را مشخص کنید همچنین مبلغ سهمیه خود را طی تفاهمنامهای بپردازید ما در گروه جهادی حاضر به پرداخت ۱۰۰ میلیون تومان به این خانواده هستیم تا بتوانند سرپناهی برای خودشان ایجاد کنند اما دریغ از اینکه آنها پیشقدم این کار شوند!.
نوریزاده در پاسخ به این سوال خبرنگار فارس که آیا میتوان شغلی هم برای تنها پسر خانواده چند معلولی پادیر ایجاد کنید یادآور شد: ما از همان ابتدا به فکر اشتغالزایی مهدی تنها پسر خانواده بودیم اما باید قبل از هر چیز خانهای برای آنها ساخته شود و سرپناهی داشته باشند و بعد به دنبال ایجاد شغل برای او باشیم.
نوریزاده در همین خصوص گفت: برای مثال ما می توانیم دستگاه تراش سنگهای زینتی را در اختیار او قرار دهیم تا اینکه بتوان با آموزش دادن او شغلی متناسب با وضعیت جسمی برایش مهیا کنیم.
به گزارش فارس، این تنها بخش کوچکی از سرگذشت تلخ خانواده 5 معلولی چسبیده به مرکز استان و در حوالی محل زندگی مدیران کل و روسای سازمانهای استان است مسئولان دستگاهها و سازمانها که بیش از توجه به معلولین و محرومین به فکر حفظ مسند خود هستند و باید روزی برای همیشه این بیتوجهی مسئولان که زاییده سیاسی کاری است کنار گذاشته شود تا امثال خانواده «بارانی» چنین زیر دست و پا نمانند و زیر بار مشکلات له نشوند.
انتهای پیام/