این مساله از آن رو اهمیت دارد که گروههای تندرو در آمریکا و مخصوصا اسرائیل و تا حدی کمتر اروپا، این ادعا را در سطح گسترده مطرح میکردند که قصد ایران از ورود به این مذاکرات توافق کردن نیست بلکه میخواهد با وقتکشی و طولانیتر کردن مذاکرات و به حاشیه کشاندن آن، زمان بخرد و توان هستهای خود را افزایش دهد و پس از آن آمریکا را مجبور کند، همه تحریمهایی را که ایران میخواهد، بردارد. بر همین اساس گفته میشد که غرب باید یک جواب قطعی درباره توافق یا عدم توافق از ایران بگیرد و بر این اساس سیاست خود را تنظیم کند. فشار مضاعف بر تیم مذاکرهکننده ایران برای تعیین تکلیف صریح و واضح در این دور از مذاکرات به همین خاطر بود. روسها و در مرحله بعد چینیها تلاش زیادی کردند تا مواضع دو طرف از هم دورتر نشود و لذا پذیرفته شد که توافق قبلی در مذاکرات جدید لحاظ شود و در عین حال طرف ایرانی بتواند ملاحظات خاص خودش را هم مطرح کند و امکان مذاکره درباره آنها وجود داشته باشد.
به این ترتیب توافق بر سر ادامه مذاکرات و مبنا قرار دادن توافقهای قبلی نشان داد که ایران به دنبال ترک میز مذاکرات نیست. هرچند برخیها معتقدند ادامه مذاکرات به واسطه تغییر تاکتیک مذاکرات ایران ممکن و میسر شد، نباید فراموش کرد طرف مقابل هم بر خلاف ادعاهایی که در رسانهها مطرح میشد به ادامه مذاکرات علاقهمند بود.
اما باید میان داشتن اراده و نیت توافق و تحقق عملی آن تمایز قائل شد. در دیپلماسی معمولا میگویند اگر اراده توافق وجود داشته باشد، رسیدن به توافق ممکن و میسر است. اما گاهی محدودیتهای زمانی، محقق کردن چنین ارادهای را بسیار دشوار میکند و دو طرف با وجود آنکه میخواهند به توافق برسند، توافق حاصل نمیشود. درباره مذاکرات کنونی هستهای هم به نظر میرسد که محدودیت زمانی در حال تبدیل شدن به عامل بسیار تاثیرگذار است. رویکرد آمریکا به مذاکرات و توافق کردن همانند رویکرد ایران، بهشدت به سیاست داخلی گره خورده است. لذا فرصت دولت بایدن برای رسیدن به توافقی که میتواند در سیاست داخلی از آن در برابر رقبای جمهوریخواه خود دفاع کند محدود است. از طرف دیگر بحثبرانگیز شدن انتخابات اخیر ریاستجمهوری در آمریکا، باعث شده است که اجماع دوحزبی سنتی بر سر موضوعات سیاست خارجی در آمریکا، هرچه بیشتر تضعیف شود. به بیان دیگر قطبی شدن سیاست در داخل آمریکا باعث شده موضوعات سیاست خارجی نظیر توافق هستهای با ایران بیشتر از گذشته در چنبره رقابتهای سیاسی داخلی گرفتار شود.
حال سوال این است که آیا در زمان محدودی که آمریکا و تا حدی کمتر اروپا خواهان رسیدن به توافق در آن هستند، امکانی وجود دارد یا نه؟ این سوال از آن رو اهمیت دارد که ایران بر خلاف غرب عجله زیادی برای توافق ندارد. این وضعیت باعث افزایش عدم قطعیت درباره پیشبینی توافق یا عدم توافق میشود. با وجود این چیزی که مشخص است بیمیلی هردو طرف به شکست مذاکرات است. وزیر خارجه ایران به صراحت وجود پلان بی در ایران را رد و تاکید کرد که ایران همچنان همه تلاش خود را به کار میگیرد تا یک توافق خوب در ایران حاصل شود. نه تنها ایران بلکه آمریکا و اروپا و روسیه و چین هم به چنین توافقی احتیاج دارند.
برخی رقبای منطقهای ایران هم که خود را بیتفاوت نشان میدهند در پشت پرده، مذاکرات را از نزدیک دنبال کرده و خواهان رسیدن به توافق با ایران هستند. با وجود آنکه به نظر میرسد همه طرفها درباره توافق اتفاق نظر دارند اما ایران و آمریکا با محدودیتهای خاصی مواجهاند که پذیرش هرنوع توافقی را دشوار میکند. در اینجا به وضوح میتوان شاهد اثرگذاری مساله هویت بر سیاست خارجی بود. ایران و آمریکا در طول چهار دهه گذشته همدیگر را رقیب و حتی دشمن یکدیگر تعریف کردهاند و این باعث شده است رویکرد آنها در مقابل هم تا حدی هویتی شود. یعنی هر دو طرف برای اقناع افکار عمومی یا داشتن دست برتر در رقابتهای سیاسی داخلی میخواهند در هر نوع تقابلی برنده باشند. در این حالت، توافق دیگر یک معامله و بدهبستان ساده نیست بلکه به هویت و ارزشهای بنیادین هر یک از دو طرف گره میخورد. در نتیجه امتیازاتی که هر دو طرف از یکدیگر میگیرند یا به یکدیگر میدهند با شاقول هویت و ارزشهای بنیادی سنجیده میشود. تصادفی نیست که تندروها در آمریکا و ایران معتقدند که بازی برد -برد در هر نوع تقابل میان ایران و آمریکا امکان تحقق ندارد و به طریق اولی در مساله هستهای هم نمیتوان به توافق برد -برد رسید. اثرگذاری متغیرهای ذهنی و در راس آنها مساله هویت بر روابط ایران و آمریکا و به تبع آن مذاکرات هستهای باعث میشود تا توافق هستهای میان ایران و آمریکا تفاوتهای بارزی با توافق هستهای میان برزیل و آمریکا داشته باشد.
بر همین اساس پیشبینی آینده توافق هستهای تابع عوامل متعددی است که باعث میشود عدم قطعیت در آن زیاد باشد. درباره اشتراک منافع طرفین در رسیدن به توافق تردید زیادی وجود ندارد، اما مشکل اصلی در اینجاست که رسیدن به نقطه بهینهای که در آن هر دو طرف احساس کنند به یک توافق قابل دفاع در داخل رسیدهاند، دشواریهای خاص خود را دارد. نگاه دو طرف به صحنه سیاست جهانی و به تبع آن میز مذاکرات تفاوتهای زیادی با هم دارد و به هم نزدیک کردن این دیدگاهها کار آسانی نیست. بیاعتمادی طولانیمدت میان ایران و آمریکا مسالهای نیست که با یک یا دو دور مذاکره قابل رفع شدن باشد. از زمان مذاکرات محرمانه میان ایران و آمریکا در مسقط تا رسیدن به توافق نهایی یعنی برجام ۴ سال طول کشید. اکنون که آمریکا یکجانبه از برجام خارج شده، شرایط نسبت به دو سال قبل تغییرات زیادی کرده است. آمریکا بر شدت و دامنه تحریمها افزوده و در مقابل ایران دامنه فعالیتهای هستهای خود را گسترش داده است. طبیعی است که هر دو طرف همه تلاش خود را به کار میگیرند تا از آنچه در این دو سال به دست آوردهاند تا حد ممکن حفاظت و صیانت کنند. دولت بایدن برای مقابله با رقبای جمهوریخواه خود نمیخواهد همه تحریمهایی را که ترامپ بعد از خروج از برجام اعمال کرده لغو کند و در مقابل ایران هم نمیخواهد همه دستاوردهای فنی را که در این مدت به آنها دست یافته است کنار بگذارد.
این در حالی است که هر دو طرف پذیرفتند که برجام به همان شکل سابق احیا شود. در نتیجه حل این پارادوکس در عمل و در میز مذاکرات کار سخت و زمانبری است. هرچند آمریکا و اروپا بر تسریع مذاکرات و رسیدن به توافق در کوتاهترین زمان ممکن تاکید دارند، اما به خوبی میدانند که این کار در عمل شدنی نیست و باید تا حدی صبر پیشه کنند.
خلاصه اینکه به نظر میرسد در شرایط فعلی اراده ایران بر این است که توافق کند، اما درباره اینکه این توافق چه زمانی اتفاق خواهد افتاد، عدم قطعیتها و تردیدهای زیادی وجود دارد. بگذریم از اینکه برخیها معتقدند حتی با وجود نیت ایران برای توافق کردن ممکن است در عمل احیای برجام به دلیل کارشکنیهای طرف مقابل ممکن و میسر نباشد. لذا وجود اراده صرف تضمینکننده قطعی توافق، مخصوصا با وجود محدودیت زمانی مطلوبیت توافق برای دو طرف نیست. وجود اراده توافق شاید بتواند مانع از شکست مذاکرات شود، اما به معنای قطعیت توافق نیست. الان ما در شرایطی هستیم که مذاکرات شکست نخورده اما علائم و شواهد قابل اطمینانی از توافق هم دیده نمیشود. لذا باید منتظر روند و نتایج مذاکرات بعدی باشیم. عدم قطعیت در پیشبینی سناریوهای احتمالی به دلیل نداشتن اطلاعات لازم درباره روند مذاکرات در وین توسط رسانهها تشدید میشود و اگر این روند تا حدی تغییر کند چه بسا بتوان با قطعیت بیشتری درباره روند آینده مذاکرات نظر داد. توافق اخیر ایران با آژانس درباره نصب دوربین در کرج امیدها را به بهبود جو مذاکرات در وین بیشتر کرده است اما همانطورکه گفتیم عدم قطعیتها چنان زیاد است که نمیتوان به آسانی از قطعیت توافق یا شکست مذاکرات سخن گفت.
منبع: دنیای اقتصاد