به گزارش خبرآنلاین، محمد مسجد جامعی در ابتدا در تشریح مدل "راست گرای سنجیده چینی" گفت: در مورد اینکه راستگرایی سیاسی در چین عملاً چگونه خود را نشان میدهد، ابتدا باید یادآور شوم که اصولاً منطق تحولات در خاورمیانه با نقاط دیگر و از جمله با آسیای دور فرق دارد. از حملۀ عراق به ایران میگذرم و جریان اشغال کویت را مثال میزنم. رژیم عراق احساس میکرد که در شرایطی قرار دارد که میتواند کویت را به طور کامل تصرف کند و جامعۀ جهانی نیز اقدام او را تلقی به قبول خواهد کرد. حداقل این بود که گمان میکرد میتواند با اشغال و سپس عقبنشینی از کویت، امتیازهای مهمی بگیرد و مناطق نفتخیز نزدیک به مرزهایش را برای خود نگهدارد.
وی افزود: چنین جریانی در مورد چین و تایوان هرگز اتفاق نخواهد افتاد. اصولاً نوع فهم چینیها و حاکمیت چین در مورد احقاق حقوق خودش یا امتیازگیری و اصولاً نحوۀ تفکر آنها در این زمینهها کاملاً با آنچه در منطقۀ ما وجود دارد، فرق میکند. چین حتی اگر بهشدت راستگرا شود، هرگز صدامگونه رفتار نخواهد کرد. اصولاً نوع کنش و واکنش حزب کمونیست چین بهکلی متفاوت است با حزب بعث عراق، و رئیسجمهور چین غیر از صدام است.قضایای هنگکنگ و ماکائو نمونۀ خوبی است. هنگکنگ را انگلیس به صورت ۹۹ ساله از چین اجاره کرده بود و قرارداد اجاره در سال ۱۹۹۷ به پایان رسید. چین حداقل از سالهای دهۀ شصت میلادی به بعد، به سلاح هستهای مجهز شد و یکی از پنج عضو دائمی شورای امنیت و یک قدرت بزرگ بود. با اینکه هنگکنگ واقعاً بخشی از چین بود، چینیها برای بازپسگیری آن هیچ عجلهای نکردند و اجازه دادند تا زمان اجاره به پایان برسد و البته پیشاپیش خود را از نظر حقوقی و اقتصادی و گمرکی و تجاری و بانکی و بیمهای و سایر شرایط و برنامههای لازم برای ضمیمۀ کردن هنگکنگ، آماده کرده بودند و هنوز هم به صورت گامبهگام در حال پیشبرد برنامههای خویش هستند. البته هنوز گامهای زیادی باقی مانده است و شرایط موجود در هنگکنگ هنوز با چین فرق دارد؛ هنگکنگ هنوز به طور کامل ضمیمۀ چین نشده است و چینیها در حال ادغام تدریجی آن هستند.
وی اضافه کرد: ماکائو مثال بهتری است. ماکائو تا سال ۱۹۹۹ تحت استعمار پرتغالیها بود. و اگرچه پرتغال قابل مقایسه با انگلیس، نیست، و با اینکه ماکائو بخشی از سرزمین اصلی چین است، ولی چین حتی به پرتغال هم مهلت داد تا زمان مناسب فرا رسد و چین بتواند ماکائو را به راحتی «ببلعد». منظور این است که به طور کلی، نوع فهم نظام حاکم و آن حوادث و جریانهایی که منجر به کنش و واکنش میشود، در منطقۀ آسیای دور و به ویژه در چین، کاملاً با منطقۀ خاورمیانه فرق دارد. بعید میدانم کسی که آشنای به امور باشد و در اینکه تایوان بالاخره – گرچه در آیندۀ دور – به چین ضمیمه خواهد شد، تردیدی داشته باشد. ولی نکته این است که از آنجایی که چینیها به صورت کاملاً تدریجی و سنجیده و طراحیشده و غیراحساسی جلو میروند، بسیار بعید است که با توسل به زور و جنگ مسلحانه تایوان را بگیرند. شاید مهمترین عامل همین باشد که آنها همواره با خویشتنداری و گامبهگام و با آزمون و خطا به پیش میروند. چینیها هرگز عجله نمیکنند؛ این خصلتی است که پشتوانهاش تجربیات تاریخی و حکمت و فرهنگ و تربیت مجموعۀ چین است.
مسجد جامعی ادامه داد: البته اخیراً چینیها خیلی محکمتر از گذشته سخن میگویند. در اواخر دوره ترامپ بود که تقریباً برای اولین بار، وزیر خارجۀ چین – به نظرم در خطاب به پمپئو – گفت که آمریکا دیگر در جایگاهی نیست که بتواند به ما امر و نهی کند. این نوع سخن گفتن و این نوع تعامل را شما بهویژه در طی دو سال اخیر از چینیها میشنوید، هم از مقامات عالیرتبۀ آنها و هم از کسانی که از مجموعه وزارت خارجه و یا وزارت دفاع هستند. البته نکتهای که وجود دارد، این است که به عکس ایران که هر کسی دربارۀ هر موضوعی به خود اجازۀ اظهار نظر میدهد، در چین اولاً افراد معدودی وجود دارند که در مورد سیاست خارجی کشور حرف میزنند، و دوم اینکه واقعاً خیلی سنجیده سخن میگویند.
این کارشناس گفت: از سوی دیگر، وحشت غربیها و مخصوصاً آمریکاییها نیز کاملاً آشکار است و شما دیدید که با چه دستپاچگی و سرعتی پیمان امنیتی آکوس را بستند که نخستین پیآمدش لغو خرید زیردریاییهایی بود که استرالیا به فرانسه سفارش داده بود که فرانسویان را به شدت عصبانی کرد. با توجه به همین اقدامات غیرعادی و ناگهانی غربیها، به خوبی میتوانید احساس کنید که چین تا چه اندازه در حال قوی شدن و راستگرا شدن و مهارناپذیر شدن است. بعد از الحاق استرالیا به آکوس، چین مواضع شدیدی علیه این سه کشور گرفت و بهویژه علیه آمریکا و استرالیا حرفهای خیلی تندی زد. با توجه به همین نکات پذیرش ایران در «سازمان همکاری شانگهای» قابل درک است و این تاحدودی نشان دهنده واکنش چین و تا اندازهای روسیه به موضعگیریهای صریح امریکاییها و مجموعه غرب در برابر آنها است.
وی در پایان تصریح کرد: زمانی بود که غربیها اسلام را برای خود مهمترین خطر میدانستند؛ ولی اکنون «خطر واقعی» را چین اعلام میکنند و اسلام را فقط «مهمترین مزاحم» میدانند. آنها تا همین اواخر هرگز در مورد چین اینگونه سخن نمیگفتند. اینها نه تنها نشاندهندۀ روند سریع نیرومند شدن چین است، بلکه نشان میدهد که این کشور مایل است تظاهرات قدرتمندانه نیز داشته باشد و هماورد بودن خود را به رخ بکشد.با این همه، تقریباً با اطمینان میتوان گفت که دنیا هیچ نوع حرکت انفجاری از چین نخواهد دید، نه از نوع خاورمیانهای آن و نه حتی از نوع آمریکاییاش. چین تا آیندهای غیرقابلپیشبینی به صورت گامبهگام و محاسبهشده عمل خواهد کرد و به حداکثر ممکن از اظهار قدرتمندی و ثروتمندی و داعیهداری و تمایل به نفوذ و توسعه، دوری خواهد جست. دیدید که آنها چندی پیش موشکی پرتاب کردند که دور کرۀ زمین را پیمود و سپس به هدف اصابت کرد که عصبانیت و اعتراض آمریکاییها را موجب شد؛ ولی آنها تلاش کردند که این اقدام بسیار مهم و تهدیدآمیز را بسیار کوچک جلوه دهند و اعلام کردند که مسئله اهمیت خاصی ندارد و به تحقیقات جاری فضایی آنها مربوط میشده است و صنایع نظامی آنها صرفاً دفاعی است و نه بیشتر و با لحنی تند به آمریکا که از آنها انتقاد کرده بود، پاسخ گفتند. اگر کشور دیگری چنین آزمایشی انجام داده بود، آن را چندین برابر تهدیدآمیزتر از واقعیت جلوه میداد. نوع نگاه و برخورد و تعامل چینیها خیلی با منطقۀ ما فرق دارد.
310311