به گزارش اقتصادنیوز به نقل از قرننو، سعید جلیلی در روزهای پساروحانی هم نتوانست راهی به پاستور پیدا کند و تا اینجای حضورش در عرصه سیاستورزی چیزی جز صندلی ریاست دولت سایه نصیبش نشده است.
این روزهای سعید جلیلی به شدت شبیه سرمربی است که فکر میکرد هدایت تیم ملی را به عهده میگیرد اما نه تنها روی نیمکت تیم ملی ننشست بلکه تیمهای باشگاهی هم به سراغش نرفتند.
شاید خود دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی هم فکر نمیکرد بعد از پایان عصر روحانی، دچار چنین سرنوشتی شود. او هواداران سرسختش بر این باور بودند که بعد از تجربه روحانی، مردم به جلیلی روجوع میکنند و بخن بخن گویان او را به پاستور میفرستند. رویای آنها اما خیلی زود نقش بر آب شد و نظرسنجی که حکایت از مشارکت پایین در انتخابات ریاست جمهوری داشت، نشان میداد کسانی که میخواهند پای صندوقهای رای حضور پیدا کنند، روی برگه نام سید ابراهیم رئیسی را مینویسند نه سعید جلیلی!
جلیلی و جلیلیچیها استراتژی دوم را در دستور کار قرار دادند و کنارهگیری به نفع فرد پیروز را در دستور کار خود قرار دادند. آنها تصور می کردند حالا که پاستور نرسیدند میتوانند با این راهبرد، حداقل مدیریت مذاکرات هستهای در وزارت خارجه یا شورای عالی امنیت ملی را به عهده بگیرند.
مسئولیت ها یکی بعد از دیگری در دولت رئیسی تقسیم شد. تقریبا همه آنهایی که در جبهه ابراهیم رئیسی بودند پست گرفتند. رئیس جمهور محسن رضایی و قاضیزاده هاشمی که با او رقابت کردند را به عنوان معاون خود معرفی کرد. وزارت خارجه را به امیر عبداللهیان داد و شمخانی را در دبیری شورای عالی امنیت ملی ابقا کرد. معاون اولی را هم به مخبر سپرد.انتصابهای دولت تمام شد و صندلی به سعید جلیلی نرسید تنها یکبار تصویر او در یکی از جلسات اقتصادی دولت به ثبت رسید.
سعید جلیلی که در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی، دولت سایه تشکیل داده بود و هرزگاهی سیاستهای دولت اعتدال را نقد میکرد، تلاش کرد جلسات آن دولت سایه را بازهم در دوره رئیسی ادامه دهد ولی دولت سایه ای همراه با دولت نه یک منتقد. ریاست دولت سایه تا اینجای کار تنها صندلی بوده است که نصیب جلیلی در عرصه سیاست ورزی شده است.
این در حاشیه ماندن سعید جلیلی، نشان میدهد که او سیاستمدار پرنفوذ و قدرتمندی در سپهر سیاست ایران نیست. شاید خود و اطرافیانش این تصور را داشته باشند که او بخاطر دبیری شورای عالی امنیت ملی یا حمایت برخی چهره ها چون مرحوم آیت الله مصباح یزدی چهره ای پرنفوذ است اما واقعیت های حضور او در سیاست چیزی خلاف آن را ثابت می کند.
برخی رقبا و رفقای اصولگرای او طی سال های اخیر به پست و مسئولیتی رسیده اند، قالیباف ریاست مجلس را در اختیار گرفت. رئیسی، جانشین روحانی شد. محسن رضایی، هدایت تیم اقتصادی دولت را به دست گرفت. حداد عادل؛ کم کم در حال تبدیل شدن یه یک پدر معنوی است اما سعید جلیلی همچنان اندر خم کوچه سیاست مانده است.
حتی شواهد نشان می دهد تفکرات او در بین طیف تندرو اصولگرا هم چندان خریداری ندارد و اوج حمایت ها از او در همان ایام انتخابات بوده و بس.
نکته جالب توجه سکوت جلیلی در روزهایی است که مذاکرات وین درحال برگزاری است. با اینکه تیم مذاکره کننده فعلی قرابت فکری با او دارد اما جلیلی سکوتی اختیارکرده است.
انتخابات ریاست جمهوری میتواند یک درس بزرگ برای سعید جلیلی و اطرافیان او داشته باشد، آنهم اینکه او نه در میان مردم طرفدار دارد نه در میان مسئولان. 4 میلیون رای در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و ماجراهای انتخابات 1400 به خوبی حکایت از این معنا دارد.
شاید بهتر است سعید جلیلی ردای سیاستمدار بودن را از تن به درآورد و از دور دستی بر آتش سیاست داشته باشد.