به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهدمقدس، به نقل از آستان نیوز، پانزدهم دیماه سال 98، روزی بود که نه فقط برای مردم مشهد، که برای همه مردم ایران و جهان متفاوت بود. تشییع باشکوه پیکر مطهر شهید سلیمانی و همرزمانش در مشهدالرضا(ع) و حرم مطهر رضوی، لحظاتی به یاد ماندنی را ثبت کرد که هرگز از دفتر تاریخ پاک نخواهد شد.
همه زائران و مجاوران رضوی از آن روز خاطراتی دارند، اما در میان آنها خاطرات 50 نفر متفاوت است. 50 نفر از خادمان حرم مطهر حضرت رضا(ع) که انتخاب شده بودند که برگزاری مراسم وداع و تشییع را بر عهده بگیرند.
در دومین سالگرد شهادت سردار دلها و همزرمان شهیدش پای خاطرات جمعی از خادمان بارگاه رضوی نشستیم تا یکبار دیگر یاد آن بدرقه و زیارت فراموش نشدنی را در صحن و سرای امام هشتم مرور کنیم.
انتخاب 50 خادم برای مراسم ویژه تشییع
با مشخص شدن برنامه تشییع پیکر مطهر شهید سلیمانی و همرزمانش در حرم مطهر حضرت رضا(ع)، بخش مهمی از مسئولیت برگزاری این مراسم بر عهده دوش خادمان حرم مطهر رضوی گذاشته شد. خادمان حرم تا آن روز، از کارهای بزرگ و ارزشمند، کم در کارنامه خدمتگزاری خود نداشتند، اما این مسئولیت، باری سنگین و در عین حال تلخ و طاقتفرسا برای تکتکشان بود. برای «محمدرضا آقایی» سرکشیک ششم دربانان، این کار دشوارتر از همه بود، چون قرار بود او جمعی از هم خدمتیها را برای مراسم تشییع انتخاب کند در حالی که همه برای حضور در این وداع آخر، شور و اشتیاق داشتند.
او میگوید: «روز تاریخی پانزدهم دی سال 98 از راه رسید و از ساعت 6 صبح، گروه 50 نفره، ملبس به لباس خادمی، در حرم رضوی حضور داشتند و با همه تشریفات عازم فرودگاه شدند تا به محض نشستن هواپیمای حامل پیکر شهدا، آماده تشییع به سمت حرم مطهر شوند. اما ساعتی بعد مشخص شد که به دلیل استقبال باشکوه مردم خوزستان از پیکر شهدا، قطعاً پرواز حامل پیکرهای مطهر به سمت مشهد تأخیر خواهد داشت و تشییع در مشهد به بعدازظهر میافتد. بعد از ساعتها انتظار مردم مشهد و خادمان حرم، بالاخره پیکرهای مطهر شهید سلیمانی و همرزمانش وارد مشهد مقدس شد و به سمت حرم مطهر تشییع شد.»
بازگشت پیکرهای مطهر به سوی حرم مطهر رضوی
اما یک اتفاق خاص آن روز هم در ذهن همه خادمان ماندگار شده است. به دلیل ازدحام جمعیت و حضور غیرقابل پیشبینی انبوه جمعیت از نقاط مختلف استان و کشور، پیکر مطهر شهید سلیمانی و همرزمانش بدون طواف در روضه منوره به فرودگاه برگردانده شد اما همه میدانستند که عشق و ارادت حاج قاسم به حضرت رضا(ع) و دلبستگی و ارادت خادمان حرم به آن شهید، چیزی نیست که بتوان از آن چشمپوشی کرد و حتماً باید پیکر مطهر آن شهید در گرد مضجع شریف امام هشتم(ع) طواف داده شود. به همین دلیل بود که حجتالاسلام والمسلمین مروی، تولیت آستان قدس رضوی شخصاً به این موضوع ورود کرد و با این پیگیری و درخواست، پیکرهای مطهر برای طواف دوباره از فرودگاه به حرم مطهر انتقال داده شد.
لحظه خاص انتقال پیکرهای شهدا به سمت روضه منوره
آقایی آن لحظات تلخ را اینطور بازگو میکند: «برنامهریزی و هماهنگی زیادی برای نحوه تشییع پیکرهای مطهر توسط خادمان انجام شده بود اما حال و هوای مردم و خادمان در لحظه تحویل گرفتن پیکرها، طوری بود که اصلا امکان اجرای دقیق برنامهها را نمیداد. فضا کاملا عاطفی و احساسی بود مخصوصاً وقتی حاج آقای عارف، مداح اهل بیت(ع) ذکر مصیبت خواند، دیگر هیچکس حال خودش را نمیدانست، همه بیاختیار اشک میریختند و نوای حزن و ماتم فضای رواقهای حرم را پر کرده بود.»
او اضافه کرد: «وقتی تشییع پیکرها دور روضه منوره آغاز شد، شاید قابل باور نباشد، ولی بسیاری از خادمان حاضر در مراسم این جمله را به زبان آوردند که حضور ملائکه را در جلوی مسیر حرکت پیکرها احساس میکردند، طوری که با وجود ازدحام و فشردگی جمعیت، پیکرها با نظم و سرعت ناباورانهای به سمت مضجع مطهر حضرت رضا(ع) پیش میرفتند.»
او زیارت آخر سردار سلیمانی را هم اینطور توصیف کرد: «حضرت رضا(ع) وعده دادهاند که در آخرت، سه جا به دیدار زائران درگاهشان میروند، یکی در هنگامی که نامه اعمال را به بندگان میدهند، یکی در زمان عبور از صراط و سومین بار در هنگام سنجش اعمال انسانها، اما ما در مراسم تشییع پیکر مطهر شهید سلیمانی حال و هوایی را به چشم دل دیدیم که انگار حضرت رضا(ع) قبل از آن زمانی که وعده دادهاند، در همین جا به دیدار این خادمشان آمدهاند.»
حمل عکس سردار را به من سپردند...
در میان خادمان حاضر در مراسم تشییع، هر کس مسئولیتی بر عهده داشت. وظیفهای که بر دوش «بمانعلی طلوعی»، یکی دیگر از خادمان گذاشته شده بود هم به ظاهر ساده اما ورای تاب و تحملش بود. قاب عکس سردار شهید سلیمانی را به او داده و گفته بودند «شما با این عکس جلوتر از همه حرکت میکنی و نماینده 30 هزار خادم بارگاه منور رضوی هستی». او برایمان از حس و حال این تجربه میگوید: «شب قبل از مراسم تشییع دو عکس از سردار سلیمانی به دستم رسید که روی آن نوشته شده بود «انتقام سخت»، فقط خدا میداند آن شب با آن عکس و شعاری که حرف دل همه مردم بود، تا طلوع آفتاب چه بر من گذشت…»
یک نفر نه، یک ملت را تشییع کردیم
خادمالرضا «علیزاده» هم در زمره مشایعتکنندگان شهدای مقاومت در حرم مطهر رضوی بود. او به عنوان خلبان هوانیروز، سالها همجوار و همرزمش در میادین عملیاتی کرمان و مبارزه با اشرار در مرز سیستان و بلوچستان خدمت کرده و بیش از سایرین به سردار نزدیک و آشنا بود.
علیزاده با بیان احساس خود و دیگر خادمان کشیک ششم از روز تشییع پیکرها میگوید: «همه ما احساس میکردیم که نه یک نفر را، بلکه یک ملت را تشییع میکنیم. بار مسئولیت و احساس غم و اندوه آن روز و آن مراسم تشییع، همانقدر سنگین بود. حتی شاید اگر حتی پدرم به رحمت خدا میرفتند، به آن اندازه غم و غصه و ماتم من را در برنمیگرفت. او برای همه مثل یک پدر، مهربان و دلسوز بود و تا جایی که میتوانست برای خدمت به ملت و اسلام و حتی هدایت کردن منحرفان و دشمنان تلاش میکرد. شاید برای همین احساس پدرانه بود که وقتی دور ضریح مطهر حضرت رضا(ع) همراه پیکر شهید سلیمانی طواف میکردیم، احساس کردم که بخشی از وجود خودم را تشییع میکنم.»
زائری سبکبار و مشتاق
«حسین بیژنی» یکی دیگر از دربانان حرم مطهر رضوی هم مانند خلبان علیزاده، بهواسطه خدمت در قامت سرباز وطن در دوران دفاع مقدس، کلامش را با خاطرات جبهه و شهدا آغاز میکند: «در جنگ روزی نبود که همرزم و دوستی را از دست ندهیم اما به خاطر حضور سایر نیروها و پشتوانه معنویت، هرگز پشتم خالی نشد ولی آن صبح جمعه که خبر شهادت سردار سلیمانی را شنیدم، حس کردم دیگر پشتم خالی شد.»
این سرهنگ بازنشسته خاطره روز تشییع را هم برایم بازگو میکند: «آدم یکبار وقتی طفل خردسالی است، در آغوش دیگران به اولین زیارت میرود و یکبار هم وقتی از دنیا رفته، بر دوش تشییعکنندگان به پابوسی مشرف میشود؛ چراکه هر دو بار پایی برای راه رفتن و تشرف ندارد. اما احساس ما این بود که هرچند سردار بر دستان خادمان بود، با پای خود به زیارت امام هشتم شتافت، همانقدر سبکبار و مشتاق». و خواسته او از شهید سلیمانی هم این بوده است: «در آخرین وداعم با شهید، از ایشان درخواست کردم که از محضر امام رضا(ع) بخواهد، با وجود توفیق نیافتن برای شهادت در جبهه، در لباس خدمت به حضرت ثامن الحجج(ع) به پیشگاه خدا بروم.»
همراهی با شهدا از مشهد تا کرمان
«علی اکبر صادقزاده» نیز در شمار خادمانی است که خاطرات زیادی از دیدار با سردار سلیمانی در حرم رضوی دارد. از روزی که مفتخر به دریافت حکم و پوشیدن لباس خادمی حضرت رضا(ع) شد تا روزی که بر دستان ملت ایران به مشهدالرضا(ع) رسید و او در کنار دیگر دربانان، شهید سلیمانی و شهدای مقاومت را تا آخرین زیارتشان همراهی کرد.
او که خود از رزمندگان لشکر 77 خراسان بوده، میگوید: «من خودم یک نظامی بودم و در عملیاتهای نظامی بسیاری شرکت داشتم. به همین خاطر خیلی از دوستان و همرزمانم را هم از دست دادم و در مراسم تشییعشان شرکت کردم، اما تشییع حاج قاسم برایم از همه تلختر و سختتر بود.»
حاج آقای صادق زاده بعد از مراسم تشییع مشهد و حرم مطهر رضوی، توفیق پیدا کرد تا در کنار چند تن از خادمان در آیین تشییع این شهدا در شهر کرمان هم حضور داشته باشد و یکبار دیگر فرصت وداع با سردار دلها را پیدا کرد، وداعی که آخرین وداع با پیکر مطهر این شهیدان بود.
جلوهای از احترام و دلبستگی مردم به شهید سلیمانی
خادمان حرم از آن روز خاطره مشترک دیگری هم دارند که وصف عاشقی و دلدادگی است: در آن روز غمانگیز، که همه مردم از خود بیخود بودند و احساس و عاطفه در سیل جمعیت تشییعکنندگان موج میزد، برگزارکنندگان مراسم هر لحظه نگران بودند که اتفاقی رخ دهد و نظم مراسم تشییع بر هم بخورد، اما دلبستگی مردم به شهید سلیمانی و احترامشان به آن سردار عزیز، بهگونهای بود که سبب شد مراسم در کمال آرامش و با احترامی خاص برگزار شود؛ به گفته خادمان انگار پیکر شهید سلیمانی، روی دست فرشتگان تشییع میشد.
انتهای پیام/281/س