در آن روزگاران بسان عهد قدیم کینه عریان بود و در لفافه ای از شعر و بیان و حیلت های سخن پنهان نمی شد؛ اما در عهد جدید که پست مدرن خوانده می شود، کدورت درمیان حلوایی پر از قند شیرین با پیوندی از درام و تراژدی خود را می نمایاند و آنی کارگر می افتد ولی مدتها طول می کشد تا راز خصومت نهان برملا شود و علاجی هم بر واقعه نیست. در این نبردی از خصومت و محبت که در درونم آغازیده بود به یاد سپهبدی افتادم که سرباز شد تا سربازان وطن سردار بمانند و عارفان بر سر دار، حدیث وصل و ترانه عشق بخوانند. با این نماهنگ از کوی سربازی به سمت شهر سرداری رونمایی شد .
آن هجای تازه این واژه را به اکرام رساند و با دمی دیگر تفاخر را به تحقیر کشاند . شهید عزیز ما از تبار و قومی بود که نعم العبد بودند. آنان برای رهایی از نفاق، لجاجت، استبداد و سرسپردگی با خون خویش، امواج بلندی از نور سرخ آفریدند. فجر و سپیده دم را سایه بان صالحان نمودند تا ترجمان عبد صالح باشند. شفق قطبی شان به قدری خارج از جسم جلوه می نمود کانه از تاج خورشید بیرون جهیده است. آنان سیاوش های ما بودند که شمع شدند و در آتش رفتند تا تهمت سودابه زمان را با عشق بیان کنند.
اهرمن آنچه را که خود زاییده بود به فرزندان وطن نسبت میداد و از روز مباهله که در پیش بود هراسی نداشت.در مرام شهیدان ما صداقت و تکریم خلق نمایان بود. آنها دهان به تخریب خلق نمی گشودند و در جنگ با اغیار و اهرمن از عدل خارج نمی شدند. خلایق را به فرقه ها و گروه ها نمی دیدند، چرا که آن را نشانه استضعاف قبطیان می پنداشتند. شهیدان برای برپایی مباهله، معابد را شست و شو دادند، نیایش ها را به اخلاص آراستند و از نفاق، دروغ و ریا رهیدند. از ملت نشانی گرفتند و بر امت نشانهای دادند.