دکتر غلامحیدر ابراهیمبای سلامی در گفتوگو با ایسنا با اشاره به مصاحبه اخیر اشرف غنی با بیبیسی، اظهار کرد: هم فرار اشرف غنی و هم تسلیم افغانستان به طالبان، یک برنامه از پیش تعیین شده بود که در مذاکرات دوحه بین آمریکا و طالبان مورد توافق قرار گرفته بود. در واقع اشرف غنی در درون این جریان قرار گرفت و کارهای نبود که بتواند تصمیم بگیرد فرار کند یا بماند. اگر حوادث افغانستان در سه هفته پیش از سقوط کابل را بررسی کنیم، میبینیم که همه چیز در حال تمام شدن به نفع طالبان است و شهرها بدون هیچ مقاومتی، یکی پس از دیگری سقوط میکنند و ارتش افغانستان کامل تسلیم اوامر پنهانی است که از آنها میخواهد جنگ نکنند.
وی بیان کرد: اشرف غنی در دوره دوم ریاست جمهوری خود، با یک انتخابات بسیار ناقص روی کار آمد و در ادامه نیز نوعی فارسیستیزی و مماشات با طالبان در رفتار او دیده میشد و حتی۵۰۰۰ نفر از طالبان زندانیشده را آزاد کرد. مذاکرات دوحه بین طالبان و آمریکا بدون حضور دولت افغانستان انجام شد تا آمریکا بتواند ۸۰ میلیارد دلار تجهیزات و امکانات لجستیکی را در اختیار طالبان قرار دهد و آنان را بر افغانستان مسلط کند.
این تحلیلگر مسائل افغانستان معتقد است: اگر از منظر ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک به مسئله افغانستان نگاه کنیم، میبینیم که روسیه هم در فریب آمریکا برای ورود به ماجرای طالبان و مبارزه با مجاهدین و هم در ظهور مجدد طالبان نقشی اساسی دارد. روسیه از نظر ژئواستراتژیک، کشورهای غرب آسیا را تحت نفوذ خودش دارد و در حال عملیاتی کردن تمامی نقشههای خود است. خروج آمریکا از سوریه، عراق و افعانستان، بخشی از برنامههای روسیه است و مشخص است که این کشور تصمیم دارد نقش اول را در خاورمیانه ایفا کند و با نفوذی که در آمریکا دارد، توانسته است منطقه را به این شکل اداره کند تا منزلت آمریکا به دست خودش کاهش یابدو هم کنترل منطقه به دست روسیه بیفتد. با نگاهی به وضعیت موازنه قدرت در منطقه، متوجه میشویم دولتهای غرب آسیا کماختیار شدهاند و روسیه در حال پیشبرد اهداف خود است و کمکم مسئله اوکراین را هم حل خواهد کرد و آمریکاییها دیگر نمیتوانند در منطقه نقش اساسی داشته باشند.
سلامی عنوان کرد: مصاحبه رادیویی اخیر اشرف غنی پس از فروکش کردن برخی جریانات در افغانستان و کمرنگ شدن فعالیت نظامی جبهه مقاومت ملی و فرارسیدن زمستان و سختتر شدن معیشت مردم انجام شد تا ازحضور غنی برای یک جریانسازی جدید استفاده شود. این مصاحبه توسط نیک کارتر، رئیس پیشین ستاد ارتش بریتانیا انجام شد و شاید هم هدف غربیها این است که در آینده به عنوان یک فعال سیاسی از اشرف غنی نیز استفاده کنند. غنی ادعا میکند دیگر حضور یا عدم حضورش در افغانستان نمیتوانست موثر باشد و برای پرهیز از جنگ در کابل و ایجاد ویرانی، مجبور به فرار شد. در حالی که غنی نیرویی نداشت و کسی تحت فرمانش نبود. کل ارتش افغانستان در اختیار نیروهای ISI پاکستان و تحت فرمان روسیه و آمریکا بودند که افغانستان به دست طالبان افتاد.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران با بیان اینکه در حوادث افغانستان، اشرف غنی یک قربانی بود، گفت: آمریکا در قطر با طالبان جلسه میگذاشت و درخواست دولت غنی برای شرکت در این جلسه را هم رد میکرد. حتی اشرف غنی اعلام کرد که ۵۰۰۰ نفر از طالبان زندانیشده را تحت فشار آمریکاییها آزاد کرده است و بر خیانت شرکای بینالمللیاش تاکید دارد. لذا اینکه غنی قدرتی نداشته و صرفا عروسک خیمه شب بازی آمریکا بوده است، واقعیتی است که خودش نیز به آن اذعان دارد.
وی اضافه کرد: مجموعه اتفاقات افغانستان نشان میدهد برنامهریزیهای انجام شده، با هدف خلاصی آمریکا از مرداب افغانستان بوده است، همان طور که روسیه خود را از گرفتاریدراین کشور خلاص کرد. اما در پشت پرده، این روسیه است که ISI پاکستان و حتی سازمان سیا را در منطقه اداره میکند.
سلامی در خصوص پیشبینیاش از آینده افغانستان در سال ۲۰۲۲، اظهار کرد: من فکر میکنم دولت طالبان نمیتواند ادامه دهد و بحران و شرایط افغانستان رو به رخ دادن یک فاجعه است. به دلیل نگرش منفی مردم جهان به حوادث افغانستان، مشروعیتبخشی به دولت طالبان در صحنه بینالمللی محقق نشد. همچنین با توجه به وجود اختلافات داخلی بین طالبان و بیکفایتی در اداره امور مردم و استقبال نسل جوان از جبهه مقاومت سقوط تدریجی طالبان را پیشبینی میکنم.
این تحلیلگر مسائل افغانستان خاطرنشان کرد: مخالفان طالبان پیشنهاد دولت فراگیر را از ابتدا مذاکرات صلح و حتی بعداز سیطره طالبان مطرح کردهاند و با اصرار طالبان بر قومیتگرایی و رواج "پشتون والی" امیدها به تشکیل دولت فراگیر کاهش یافته است. تجزیه افغانستان و حل مسئله پشتونگرایی از طریق جدایی سرزمینهای دیگر اقوام به ویژه تاجیکها، هزارهها واوزبکها، راه حل دیگری است که اکنون در بسیاری از محافل برای رهایی از جنگهای داخلی چهاردهه گذشته این کشور مطرح است .
وی ادامه داد: جنوب و شرق افغانستان در پی تبعات مسائل تاریخی "خط دیورند" همواره کانون تنش و بیثباتی این کشور بوده است و پاکستان برای حفظ شهر پیشاور و مالکیت خود بر خط دیورند، همواره در مسائل ژئوپلیتیک و امنیت افغانستان دخالت میکرده و بیشتر با همین دلیل سازمان جاسوسی و ارتش پاکستان نفوذ در دولت، گروها واحزاب افغانستان را در دستور کار خود داشته و دارد. لذا گروهی از صاحبنظران براین باورند با تجزیه افغانستان و جداسازی سرزمین استقرار قوم پشتون از دیگر اقوام، امکان کاهش معنادار تنشها و بازگشت آرامش به زندگی دیگر مردم بیشتر فراهم میشود و تجزیه افغانستان به تدریج در دستور کار برخی از گروهای قومی و حتی برخی از محافل بینالمللی قرار گرفت است.
سلامی اضافه کرد: همچنین در صورت سقوط طالبان، بسیار بعید است که آمریکا مجددا به افغانستان برگردد؛ چراکه این کار هیچ سودی برای ایالات متحده ندارد. با توجه به کاهش ارزش مسئله نفت، استراتژی بینالمللی کشورها متفاوت شده است و آمریکاییها خصوصا در رقابت با چین، روسیه و هند در حال طراحی استراتژیهای دیگری هستند. آمریکا با عنایت به دگرگونی مفهوم قدرت در دنیای اقتصاد، نوآوریها و تحول ساختار تولید وخدمات، برنامههای جدیدی را برای حفظ و ارتقای قدرت و نفوذ خود در دستور کار دارد و آنچه که در اتاق فکر آمریکاییها مطرح میشود، این است که یک "پارادایم شیفت "اساسی خواهند داشت و جنگهای کلاسیک و حضور فیزیکی در کشورها برای گسترش دموکراسی را با توجه به حوزه های معرفتی جدید در سیاست بین الملل، به تاریخ خواهند سپرد.
انتهای پیام